عرصه سوم-نعیمه دوستدار: تعطیلی هر روزنامه مثل قطع کردن شاخهای از درخت آزادی است، به خطر انداختن امنیت روانی و شغلی دهها روزنامهنگار است و تنگترشدن فضای نقد و تحلیل.
برای هیچ روزنامهنگاری، توقیف و تعطیلی پذیرفتنی وقابل گذشت نیست.
از این لحاظ، تعطیل شدن روزنامه آسمان آن هم در حالی که تنها شش شماره از انتشار آن میگذشت، برای اهالی مطبوعات ایران که امید داشتند در فضای ایجاد شده به اسم «امید و اعتدال»، آزادانهتر فعالیت کنند، خبری تلخ است. خبر تلخی که یک بار دیگر بیاعتباری وعدهها درباره آزادی مطبوعات و امنیت شغلی روزنامهنگاران را یادآوری میکند و امیدها را نسبت به ایجاد تغییر، ناامید.
در حالی که روزنامهنگاران زیادی به دنبال ریاست جمهوری حسن روحانی، انتظار و امید داشتند که فضا برای فعالیت روزنامههای نزدیک به اصلاحطلبان بازتر شود، قوه قضاییه ایران نشان داد که چندان با سیاستهای قوه مجریه موافق و همسو نیست و با کوچکترین فشاری از سوی نیروهای تندرو، مجرای تنفس رسانههای آلترناتیو را میبندد.
مروری بر اخبار منتشر شده از سوی خبرگزاری فارس در واکنش به مطلب مسألهساز روزنامه آسمان، نشان میدهد که دست تندروها برای فشار آوردن به قوه قضاییه همچنان باز است؛ در حالی که وزیر ارشاد ایران، حتی توضیحی هم برای توقیف روزنامه آسمان ندارد و همچنان در حاشیه و تدارکاتچی است.
در کنار این ماجرا اما نکتههایی هم از سوی مخاطبان و روزنامهنگاران مطرح شد که جای تامل دارد. عدهای در واکنش به تعطیلی این روزنامه به دلیل چاپ مطلبی که در آن حکم «قصاص» با صفت «غیر انسانی» توصیف شده بود، این تعطیلی را به اهمال و بیدقتی مدیران و سردبیر روزنامه ربط دادهاند که اگر کمی هوشیارتر عمل میکرد، راه انتشار آن را در نخستین روزهای تولدش نمیبست.
این واکنش از آنجا قابل توجه و تأمل است که در درون خود، خودسانسوری را یک اقدام عاقلانه و هوشیارانه تعریف و پیشنهاد میکند و به ممیزی و سانسور به دلیل وجود محدودیتهای اجتماعی، قانونی و شرعی، مشروعیت میبخشد. بنا بر این تعریف، یک روزنامهنگار هرگز نمیتواند وارد مرزهایی شود که به نوعی حساسیت بخشهایی از جامعه را برمیانگیزد.
این در حالی است که حساسیت حکومت، مردم و بخشهایی از افکار عمومی در ایران آنقدر گسترده است که اگر بنا باشد بر مبنای مقتضیات آن عمل شود، عملا پرداختن به هیچ موضوعی و ارائه هیچ نقدی در حوزههای سیاسی، اجتماعی و … امکانپذیر نیست. به تعبیری، این حساسیتها آنقدر گسترده و فراگیر شدهاند که هر حیطهای مشمول تقدسها و خط قرمزها میشود.
در قدمی فراتر، نگاه به واکنشها نسبت به تعطیلی روزنامه آسمان و حتی واکنش سردبیر آن، محمد قوچانی، که از اهمال پیشآمده در استفاده از کلمه «غیرانسانی» در مورد قصاص عذرخواهی میکند، بیش از هر چیز نشان میدهد که نه فقط مرزهای سانسور در ایران وسیع است، بلکه مرزهای خودسانسوری هم چنان گسترده شده که حتی روزنامهنگاران نیز آن را به رسمیت میشناسند و بابت آن عذرخواهی میکنند!
این مسأله در واقع ادامه همان سیاست مصلحت اندیشانهای است که حاضر است بسیاری از ارزشهای انسانی و حقوق بشری را به پای دوام چند روزه، قربانی کند و در مقابل به منتقدان خود انگ میزند که رادیکال عمل میکنند و توان کنار آمدن با شرایط را ندارند. کنار آمدنی که در این سالها دستاوردی جز حذف شدن یا عقبنشینی بیشتر منتقدان، سانسور مضاعف و درونیتر کردن خودسانسوری در ایران نداشته است.
روزنامهنگار، شاعر و نویسنده مهمان شهر مالمو سوئد
نظر وارده لزوما دیدگاه عرصه سوم نیست