مصاحبه با مانا نیستانی و همکارانش در داخل و خارج از کشور
وقتی اواخر سال۱۳۸۹، محمود احمدینژاد، رییس دولت دهم، در سفر خود به استان مرکزی، ناگهان از انتقال یک تیم فوتبال لیگ برتر ایران(نفت تهران)، به این استان خبر داد، بدبینترین ناظران هم گمان نمیکردند اجرا نشدن این تصمیم، ۲۵ ضربه شلاق برای یک شهروند اراکی به همراه داشته باشد.
“محمود شکرایه“، کاریکاتوریستی اراکی است که به بهانه این ماجراها، کاریکاتوری از نماینده شهرشان در مجلس شورای اسلامی کشید. نمایندهای بهنام “احمد لطفی آشتیانی” که خیلی دلش میخواست شهرش یک تیم لیگ برتری داشته باشد اما میخواست این تیم را از تهران ببرد! او که با حضور در پربینندهترین برنامه ورزشی تلویزیون ایران، “نود“، به چهرهای شناخته شده تبدیل شد، پس از انتشار کاریکاتورش در نشریه محلی “نامه امیر“، از شکرایه شکایت کرد. نتیجه این شکایت، حکم۲۵ ضربه شلاق برای کاریکاتوریست بود.
این خبر که ۱۸ اردیبهشت ماه امسال منتشر شد، بازتاب گستردهای داشت. رسانههای مختلفی به آن پرداختند و شلاق زدن افراد را، آن هم به چنین جرمی، اقدامی وحشیانه دانستند. مانا نیستانی، کاریکاتوریست برجسته ایرانی ساکن پاریس در واکنشی سریع یادداشت و کاریکاتوری در سایت“مردمک” منتشر کرد. او از همه همکارانش هم خواست تا آنها هم بیتفاوت نمانند:
“نیازی به هو و جنجال و افتادن به دام بازیهای سیاسی نیست. قلمشان را بردارند و همان کار محمود شکرایه را انجام دهند: بدون هیچ توهین و تندروی، کاریکاتوری از آقای نماینده اراک بکشند و در صفحات و وبلاگهایشان منتشر کنند.”
این خواسته مانا نیستانی، خیلی زود به یک جریان تبدیل شد و گروهی از کاریکاتوریستهای ایرانی، کاریکاتورهایی از احمد لطفی آشتیانی کشیدند. کوتاه مدتی بعد، روزنامه انگلیسی گاردین، از این جریان بهعنوان کمپینی بینالمللییاد کرد که از سوی کاریکاتوریستهای ایرانی در سرتاسر جهان به راه افتاده است. در ادامه این ماجرا، نماینده اراک شکایت خود را پس گرفتو خبرهایی هم درباره تغییر حکم شلاق به جریمه نقدی منتشر شد.
روند این اتفاقات، میتواند زمینهساز امیدواریها و فعالیتهای تازه در زمینه فعالیتهای مدنی و صنفی باشد اما پرسش اینجاست که این ایده چهگونه شکل گرفته است و آیا میتوان از آن به عنوان الگویی برای دیگر حرکتهای صنفی بهره برد؟
جرم، کشیدن کاریکاتور
مانا نیستانی، در پاسخ به سوالات عرصهسوم میگوید: “وقتی خبر حکم شلاق را خواندم به فکرم رسید باید کاری کرد اما دوست داشتم این کار، چیز عملی و کارآمدی باشد نه فقط یک نمایش شعاری.کاریکاتوریست اراکی هیچ قانونی را نشکسته بود جز آن که کار معمول کاریکاتوریستها را انجام داده بود: طراحی اغراقآمیز چهره یک سیاستمدار غیر روحانی. تازه آن هم با اغراقی بسیار بسیار خفیف. فکر کردم چرا باید چهره سیاستمداران با صدور چنین احکامی تبدیل به تابوی جدیدی بشود؟ شکستن این تابو راحت بود و هزینه نسبتا کمی حتی برای کارتونیستهای داخل ایران داشت. پس اول خودم چهره نماینده را به تاسی از محمود شکرایه کشیدم و کنار طرح، از همکارانم خواستم آنها هم چنین کنند. شخصا معتقدم کارتون و کاریکاتور در تندترین شیوه عرضه و بیان هم باید آزاد باشد اما برای بستن دهان حکومتیها و جلوگیری از اتهام «توهین»، درخواست کردم کارها با نهایت احترام، بدون شوخیهای تند کشیده شوند. اگر قرار بود حکومت چیزی را توهین تلقی و برای مابقی دوستان مشکل ایجاد کند، بگذاریم آن چیز «خود کاریکاتور» باشد. لااقل تکلیف همه روشن میشود که نفس کشیدن کاریکاتور در ایران جرم است.”
نیستانی با اشاره به تجربههای پیشین صنفی در میان کاریکاتوریستها میگوید: “در تجربه تحریم دوسالانه کاریکاتور، دیده بودم بخش قابل توجهی از کاریکاتوریستها احساس مسئولیت و همدلی نشان داده بودند. کارتونیستها جزو اولین هنرمندانی بودند که رسما نسبت به خشونتهای بعد از انتخابات واکنش نشان دادند پس حدس میزدم تعدادی از دوستانم چه در داخل و چه خارج دعوتم را پاسخ مثبت بدهند. بهعلاوه، دعوت من شکلی پرخاشگر و ستیزهجو نداشت. مهم این بود که بچههای داخل نترسند و همکاری کنند والا بچههای خارج خط قرمزی برای کار نداشتند. خوشبختانه کارتونیستهای داخل هم شرایط را خوب درک کرده میدانستند این حرکت تلاشی برای حفظ تهمانده روزنههای تنفسی کارتون مطبوعاتی داخل ایران است. دو روز بعد از فراخوان اما مشارکت کارتونیستهای حرفهای و آماتور رشد تصاعدی غریبی کرد که از تصور من هم خارج بود. هدف ما لغو حکم شلاق بود و طبعا امید داشتم که چنین اتفاقی بیفتد که چنین پیشنهادی دادم. خوشحالم که به سرانجام هم رسید.”
صنفی یا سیاسی؟
نیستانی در دعوت کارتونیستها به کشیدن کاریکاتور، نسبت به افتادن در دام بازیهای سیاسی هشدار میدهد. او درباره صنفی یا سیاسی بودن این جریان به عرصهسوم میگوید: “بهنظرم این حرکتی صنفی در باب حکمی سیاسی بود. جدا کردن سیاست از صنف کارتونیست مطبوعاتی و روزنامهنگار کار دشواری است. نظر من اما این بود که گرایشهای سیاسی، دخلی به این قضیه نداشت. اگر سیاستمدار ترسیم شده خاتمی و موسوی بودند و قوه قضاییه به این خاطر به یک کارتونیست با گرایش راست حکم شلاق میداد، من شخصا دعوت و پیشنهادم را تکرار میکردم. البته اینکه چهقدر استقبال میشد را نمیدانم! مسلما نمیشود انکار کرد که بسیاری برای اعتراض به شرایط سیاسی در این کمپین شرکت کردند اما هسته و جوهره حرکت به نظرم صنفی بود.”
او اما درباره الگو گرفتن از این جریان، میخواهد که درباره کمپین کارتونیستها خیلی افسانهسازی و خیالبافی نکنیم: “نکته مهم به نظرم این است که مسلما نمیشود عینا الگویش قرار داد برای هر حرکت صنفی و خصوصا سیاسی. حرکت ما، استفاده از پتانسیلهای قوانین هر چند معیوب داخل ایران بود.در بسیاری موارد چنین ظرفیتهایی در قوانین به چشم نمیخورد. فرض کنید به جای نماینده اراک یک روحانی تصویر شده بود. آیا باز هم کارتونیستهای داخل مشارکت چشمگیری میکردند با توجه به این که ترسیم روحانیون رسما خلاف قانون است؟ طبعا وقتی خود قانون مورد اعتراض است نه تخلف از قانون، هزینهها بالاتر میرود و اعتراض بیشتر جنس مبارزه پیدا میکند در نتیجه مشارکتکنندگان بسیار کمتر خواهند بود.”
بیانیه بی بیانیه!
کمپین کاریکاتوریستها در حمایت از کاریکاتوریست اراکی، جنبههای آموزندهای نیز دارد. نیستانی درباره این جنبههای آموزنده میگوید: “فکر کنم بشود چند چیز را از حرکت ما آموخت. اول این که خلاقیت فرم و شکل اعتراض در تاثیرگذاریاش میتواند تاثیر به سزا داشته باشد. یک هفته بعد از آغاز کمپین، فضای مجازی پر شده بود از کاریکاتورهای بعضا فوقالعاده زیبایی از نماینده اراک که نظر هر بینندهای را -ایرانی و غیر ایرانی- به موضوع جلب میکرد. کاریکاتوریست، هنرمند است و باید اعتراضش از جنس کارش باشد. بیانیه امضا کردن کلیشهایترین شکل ممکن برای حرکتی صنفی است، هر چند منکر اهمیتش نیستم. فرض کنید ۵۰ سینماگر در اعتراض به حکم جعفر پناهی نفری دو دقیقه فیلم میساختند یا حتی محترمانه رو به دوربین صحبت میکردند و نتیجه را پخش میکردند. تاثیرش بیشتر از نامههای سرگشاده که فقط قرار است ثبت در تاریخ شوند، نبود؟ دوم واقعگرایی در حرکت است. من معتقدم شلاق اساسا حکم غیرانسانی است که باید حذف شود. این یک هدف طولانی مدت است اما در جریان محمود شکرایه، شعار علیه حکم شلاق کمکی به این کارتونیست نمیکرد. هدف را چیزی نزدیکتر، عملیتر و قابل حصولتر قرار دادم: نقض حکم شلاق. به نظر من حرکتهای صنفی اگر واقعا دنبال نتیجهاند، باید اهداف مشخص و معین و نزدیکتری را دنبال کنند. طبعا وقتی آدم به کل از حصول نتیجه در راهی ناامید است رو میآورد به شعار دادن تا فقط نسبت خودش را با جریان نشان داده باشد. موفقیتهای نسبتا کوچک میتواند روح همدلی و امید را زنده کند و مقدمه باشد برای اهداف بزرگ.”
تجربه همراهی
گرچه پیشنهاد مانا نیستانی در راهاندازی کمپین حمایت از کاریکاتوریست اراکی، خلاقانه، عملی و کارآمد بود، اما بدون همراهی و کمک همکارانش به نتیجه نمیرسید. حال باید دید که برای این همراهی چه انگیزهای وجود داشته و آیا آنان فکر میکردند که چنین استقبالی از این جریان بشود و چنین نتیجهای داشته باشد؟
جهانگیر درمنی، کارتونیست، در پاسخ به این سوالهای عرصهسوم میگوید: “واقعیت طنز نوشتنی و ترسیمی در ایران این روزها، انداختن تیر در تاریکی است به امید اینکه یک روزی، یک جایی، به یک هدفی بخورد! اما وقتی این تیر از کمان کسی مثل مانا در میرود، میداند که در تاریکی کسانی دیگر هم هستند که چله کشیده منتظرند تا تیر افتاده را فرسنگی دورتر پرتاب کنند. برای همین انتظار میرفت که به هدفش برسد.”
درمنی درباره ویژگیهای صنفی و سیاسی این کمپین هم میگوید: “داستان اینجا داستان صنفی است.بعضیها باید بروند شکر کنند -«شاید هم از بد عهدی ماست»- که در عهدی نیستند که فرمانگذار گفت اگر کج رفتی با همین شمشیر راستت میکنم. اگر نوازش قلمهای یک کاریکاتوریست، رفتار یک نماینده که انتخاب خود مردم باید بوده باشد را راست نکند، خدا قسمت کند عدل الهی!بگذارید این جریان را صنفی-اجتماعی بنامیم چون اگر رفت در وادی سیاست، آنوقت داستان معروف سیاست ما عین …ماست پیش میآید که اصلا کاریکاتوریست در این وادی خروارش هم خریدار ندارد. کاریکاتوریستها ناراستیهای اجتماع را به رخ میکشند تا اجتماعیون به راست کردن آن بکوشند.“
وحید نیکگو، یکی دیگر از کارتونیستهای همراه این پویش، در پاسخ به این سوال که آیا موقع مطرح شدن این ایده، فکر میکردید چنین استقبالی از آن بشود و چنین نتیجهای داشته باشد، به عرصهسوم میگوید: “بدون شک اگر این ایده هم مطرح نمیشد، دوستان به صورت انفرادی دست به کار میشدند. نمونههایی از این دست قبلا هم اتفاق افتاده. به هرحال پیشنهاد این حرکت هم باعث شد بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.”
او درباره انگیزه شخصیاش میگوید: “شاید همه کارتونیستها یک خاطره مشترک داشته باشند از بیمهریهایی که با آثارشان صورت گرفته است. در مورد من این حکم خاطره سیلیای که از معلم اخلاق به خاطر طراحی کاریکاتور چهرهاش خوردم را زنده کرد. همین بهانه کافی بود برای همدردی و همراهی با دوست و همکارمان.”
نیکگو این جریان را فاقد جنبه سیاسی میداند و آن را حرکتی برای بالا بردن ظرفیت برخورد با کاریکاتور به شمار میآورد: “این تلاش همیشه کارتونیستهاست تا جامعهای را که اساسا ظرفیت انتقادپذیری پایینی دارد، انتقادپذیر کنند.”
طراحی داخلیها
“صنف کاریکاتور یکی از پویاترین و متحدترین اصناف است که سراغ دارم. پس دور از ذهن نبود که این ایده چنین مورد استقبال کاریکاتوریستها قرار بگیرد. اما اینکه اینقدر سریع به نتیجه رسید و باعث پس گرفتن شکایت نماینده مجلس شد، قابل پیشبینی نبود.”
اینها حرفهای وحید جعفری، کاریکاتوریست اراکی ساکن تهران است. او به عرصهسوم میگوید: “در این زمانه که انتقاد یکی از بهترین راهها برای پیشرفت و پی بردن به اشکالات است، این اتفاق که نماینده مجلس باعث محکوم شدن یک کاریکاتوریست میشود، آن هم به دلیل کشیدن کاریکاتور چهره، باعث تعجب و تاسف است.من برای حمایت از دوست و همکار کاریکاتوریستم و به این خاطر که آن حرکت در میان سیاسیون یا هر جای دیگری باب نشود، با این جریان همراه شدم و بسیار خوشحالم که این حرکت به نتیجه رسید. من این ماجرا را بیشتر از اینکه سیاسی باشد صنفی میدانم. البته در این زمانه همه چیز به سیاست ربط دارد.این جریان هم از نظر صنفی و هم از نظر سیاسی به بار نشست.”
کسری عباس آبادی، کارتونیستی که از داخل ایران و از شهر شیراز با کمپین حمایت از کاریکاتوریست اراکی همراه شده است، به عرصهسوم میگوید: “راستش این ایده خلاقانه با استقبال بینظیری مواجه شد، جوری که شخصا انتظارش را نداشتم. در میان سکوت بعضی از کارتونیستهای خوب (جدا از خانه کاریکاتور) که انتظار بیشتری از آنها میرفت، کارهای ارائه شده از کاریکاتوریستهای آماتور هم دیده میشد که نشان از همدلی آنها با محمود شکرایه داشت.”
او درباره خودش میگوید: “همراهی من به خاطر احساس مسوولیتی بود که در قبال این حکم ناعادلانه داشتم. متاسفانه هنر کارتون و کاریکاتور یا در شکل کلیتر طنز در جامعه ما برای اکثر مسئولان و حتی خیلی از مردم درست تعریف نشده و در بهترین حالت از فعل «مسخره کردن» برای این کار استفاده میشود. هر کس که تعریف اولیهای از این هنر داشته باشد و کار شکرایه را هم ملاحظه کرده باشد، آن را خالی از هر گونه توهین میبیند.”
عباس آبادی درمورد صنفی یا سیاسی بودن این کمپین معتقد است که این پویش حرکتی کاملا صنفی بوده و حتی در کاریکاتورها سعی شده که واکنشها کمتر عصبی باشند: “هرچند که تنها نهاد صنفی کاریکاتوریستها در ایران خانه کاریکاتور است و دوستان آنجا هم از طریق رابطههایی که داشتند تلاشهایی کردند، اما باید توجه داشت که خانه کاریکاتور نهادی کاملا دولتیست و اصولا با این حرکتها مخالف است. بهدلیل نبود نهادی مستقل، کاریکاتوریستها از طریق اینترنت و به واسطه این ایده، پشتیبانی صنفی خودشان را از کاریکاتوریستی دیگر اعلام کردند. حالا اگر کاریکاتور کشیدن که در هر کجای دنیا ارج نهاده میشود، در این قسمت کره زمین توهین تلقی میشود، همه ما کاریکاتوریستها در این حکم متهم و شریکیم. البته بازتاب گسترده این حرکت صنفی در رسانههای معتبر داخلی و خارجی باعث برداشتهای غلطی شد که تعبیرهایی از سیاسی بودن این حرکت را به همراه داشت. مدت زیادی از خشم مسئولان نسبت به خانه سینما نمیگذرد و با این روند، برآورده کردن نیازهای اصناف در چارچوب قانون، روزبهروز سختتر میشود.”
“مجید کاظمی” هم که در تهران به تصویرگری مشغول است، درباره این کمپین میگوید: “مطمئن بودم استقبال خوبی خواهد شد. بعضی از حرکتهای اجتماعی قابلیت پیشبینی به این شکل را دارند و من هم مطمئن بودم حرکتی ماندگار خواهد شد. حتی اگر احساس شود قیمتی گزاف برای آن پرداخت میشود. این حرکت، نه برای ارضای امیال شخصی، که برای نجات یک انسان و مفهوم انسانی بود.”
این کاریکاتوریست معتقد است که یک همکار به حمایت امثال او نیاز داشته است. او در توضیح فعالیت صنفی کاریکاتوریستها میگوید: “هرچند در ایران چیزی به اسم صنف کاریکاتوریستها نداریم ولی در معنای کلی و عمومی، این جریان هم صنفی است و هم سیاسی. فکر میکنم چنین روشهایی بسیار موجهاند. با زبان کاریکاتور، «خندیدن» در مقابل نیروی قهار «ستمگری» قرار میگیرد و مطمئنم نیروی ما از منطق بیشتری برخوردار است.کاریکاتور در ابعاد کلی خود توصیه به خنده و صلح است و این پیام در مقابل کسانی قرار میگیرد که جز به شلاق و ستم راضی نمیشوند.”
کاظمی وجود رسانههای مختلف و پرداختن آنها به این موضوع را یکی از دلایل موفقیت آن میداند.
شهابالدین علوی، گرافیست و تصویرگر که از تهران با همصنفان خود همراه شده در پاسخ به پرسشهای عرصهسوم میگوید: “از زمانی که در خانه کاریکاتور تهران مشغول فعالیت بودم، جو حمایت را بین بچههای خانه میدیدم. با تجربه آن فضا این انگیزه و ایمان را داشتم که این حرکت نتیجهبخش خواهد بود.”
او در ادامه میگوید: “اتفاقی که برای کاریکاتوریست اراکی افتاد یک توهین بود و حرکتی خشن علیه آزادی اندیشه و بیان انتقادی طنز. برای شخص من قابل تحمل نبود و جدا دوست داشتم در مقابل آن کاری بکنم.”
علی تجدد، کاریکاتورست دیگری است که از رشت در این کمپین شرکت کرده. او درباره حضور خود در این جریان میگوید: “من خودم دو به شک بودم که با بقیه همراه بشوم یا نه. یک اخلاقی ما ایرانیها داریم، یعنی اگر ببینیم یکنفر پیشنهادی میدهد که خوب و سازنده است، معمولا سخت قبولش میکنیم.از اینکه فردی به غیر از خودمان بخواهد رهبری یک جریان را بهدست بگیرد و یک کار خوب را بهنام خودش تمام کند، استقبال نمیکنیم.اما از اینها که بگذریم، تا یک جایی استقبال چندانی نبود اما بعدش انگار اپیدمی باشد، همه دست به قلم شدند، حتی آنهایی که کارتونیست نبودند و حتی طراحی بلد نبودند.من اگر جای شکرایه بودم چهقدر خوشحال میشدم وقتی میدیدم تنها نیستم.”
تجدد درباره سیاسی یا صنفی بودن این جریان هم میگوید: “لباس پوشیدنمان هم در این کشور سیاسی است اما حقیقتا من اهل سیاست نیستم و اگر هم وارد این داستان شدم فقط دلایل انسانی داشت. در ضمن من که صنفی نمیبینم. مگر کارتونیستها صنف هم دارند؟ این فقط یک حرکت انساندوستانه و دوستانه بود که ختم به خیر شد. من مصلح اجتماعی نیستم اما اگر مشکلات دیگران هم با کشیدن کاریکاتور حل میشود، شخصا اعلام آمادگی میکنم. پول هم نمیگیریم. دروغ گفتم! کمتر میگیرم.”
همیاران از خارج
حنیف بهاری، کارتونیستی که از سوئد با این جریان همراه شده است به عرصهسوم میگوید: “چیزی که توجه من را بیشتر جلب کرد و انتظارش را نداشتم، برخورد مردم با این حرکت بود که خیلی استقبال شد. ما کارتونیستها کارمان و هنرمان آمیخته با انتقاد است و این طبیعت هنر ماست. طبعا در مقابل چنین ظلمی در هیچیک از موضوعات روز نمیتوانیم ساکت باشیم که نیستیم. البته این به این معنا نیست که همه کارتونیستها چنین طرز فکر و حساسیتی نسبت به مسایل اطرافشان دارند. این برخورد طبیعی ما بود در مقابل ظلمی که در وهله اول به یک هموطن و در وهله دوم به یک کارتونیست روا شد.”
نیکآهنگ کوثر، کاریکاتوریست مطرح و عضو هیات مدیره شبکه جهانی حمایت از حقوق کارتونیستها هم در جملاتی کوتاه درباره این جریان به عرصهسوم میگوید: “به نحوی منتظر چنین استقبالی بودم. کارتونیستها همیت صنفی ویژهای دارند. من هم از سر وظیفه و همینطور به عنوان عضو هیات مدیره شبکه جهانی حمایت از حقوق کارتونیستها و البته بهعنوان یک ایرانی، در این کمپین شرکت کردم. این جریان را بیشتر صنفی میپندارم، چه شلاق خوردن یک همکار، شلاق خوردن همه ماست و اگر چنین حکمی مبنای کار باشد، از این به بعد همه همکاران در معرض تهدید هستند. به نظرم کارتونیستها به خوبی نشان دادهاند که کار صنفی را از دیگران بیشتر و بهتر بلد هستند و مدعیان باید از این گروه بسیار بیاموزند!”