عرصه سوم- محمدرضا سرداری: هفته گذشته 25 نوامبر روز جهانی منع خشونت علیه زنان با برگزاری مراسم مختلفی در سطح جهان برگزار شد اما گزارشهای کم رنگی در زمینه برپایی مراسم یا گرامی داشت این روز از ایران به گوش رسید. این در حالی است که ایران بنا بر آمار سازمانهای مستقل، از جمله کشورهایی است که قربانیان زیادی در این زمینه دارد.
برای کسب اطلاعات بیشتر با زینب پیغمبرزاده روزنامه نگار، عضو کمیسیون زنان دفتر تحکیم وحدت، و از فعالان کمپین یک میلیون امضا و اعتراض به سهمیهبندی جنسیتی در دانشگاههای ایران گفت و گویی انجام داده ایم. زینب در حال حاضر تحصیلات خویش را در رشته مطالعات جنسیت در سوئد به پایان رسانده و مشغول پژوهش در این حوزه است.
خانم پیغمبر زاده، روز منع خشونت علیه زنان چیست و چه تاریخچه ای دارد؟
روز جهانی منع خشونت علیه زنان در یادبود سالگرد کشته شدن خواهران میرابل در جمهوری دومینکن توسط تروخیو دیکتاتور این کشور نام گذاری شده است. خوشبختانه در سال های اخیر رمان در “زمانه پروانه ها” که زندگی این خواهران را شرح می دهد به فارسی ترجمه شده که علاقه مندان فارسی زبان می توانند از طریق مطالعه آن اطلاعات بیشتری در این زمینه به دست آورند. این خواهران و خانواده هایشان در واقع فعال سیاسی بوده اند و این قتل ها مصداق خشونت دولتی علیه زنان بوده است، اما در این روز بسیاری از سازمان های غیردولتی، نهادهای بین المللی و دولت ها بیشتر بر خشونت خانگی مردان علیه زنان تاکید می کنند. البته موضوعاتی مانند آزار جنسی در فضای عمومی نیز در این روز مورد توجه قرار می گیرند.
چه سازمانهایی در سطح جهان در این زمینه فعال هستند؟
سازمان های مختلفی که در زمینه زنان، کودکان، ال جی بی تی یا به طور کلی تر در زمینه حقوق بشر فعال هستند، به طور مستقیم یا غیر مستقیم به موضوع خشونت علیه زنان می پردازند.
در ایران چه سازمانهایی در زمینه این فعالیت می کنند؟
در طول حدود یک قرن فعالیت جنبش زنان در ایران به عنوان یک جنبش مدرن اجتماعی، بحث خشونت علیه زنان مورد توجه دانشگاهیان، فعالین اجتماعی و حتی در مقاطعی نهادهای دولتی بوده است. اما در اینجا من بحثم را محدود به سال های اخیر می کنم. هر چند در بسیاری از مسائل مورد توجه فعالین هم در داخل و هم در خارج از کشور قرار گرفته است مثل موضوع سنگسار، اما به صورت کلی می توان گفت، به خشونت دولتی علیه زنان بیشتر توسط فعالین و دانشگاهیان خارج از کشور به خصوص در زمینه حجاب اجباری و خشونت های دهه 1360 پرداخته شده است. سرکوب های پس از انتخابات 1388 باعث توجه بیشتر به این حوزه شده است. در داخل کشور بحث قانون نابرابر بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. موضوعاتی مثل سن ازدواج، چند همسری، حق حضانت کودک، دیه و ارث نابرابر، حق کار و حق تحصیل مورد توجه فعالین اجتماعی بوده است.
وضعیت ایران در زمینه خشونت خانگی علیه زنان چیست؟
در داخل کشور در سال های اصلاحات خشونت خانگی بسیار مورد توجه قرار گرفت. تحقیقاتی توسط اساتید دانشگاه مثل خانم شهلا اعزازی انجام شد و کتاب هایی هم به چاپ رسید. دانشجویان بسیاری هم در رشته های علوم اجتماعی، روانشناسی، حقوق و غیره این زمینه پایان نامه نوشتند. از آن دوره تا کنون سازمان های غیردولتی نیز کارزارها و کارگاه های زیادی در زمینه خشونت خانگی داشته اند. خوشبختانه در چند سال اخیر موضوعاتی مثل قتل های ناموسی و ختنه زنان به خصوص در مناطق کردنشین مورد توجه محقیقن و فعالین اجتماعی قرار گرفته است هر چند با بسته شدن فضای عمومی جامعه و به صورت خاص فضای دانشگاه کار در این زمینه در داخل کشور با دشوارهایی همراه بوده است.
طبیعتاً رسانه های مستقل تر این فعالیت ها را انعکاس داده اند. در سال های اخیر گسترش استفاده از شبکه های اجتماعی از یک سو به فعالین اجتماعی امکان مطرح کردن جنبه های مختلف خشونت علیه زنان را داده است اما از سوی دیگر فرهنگ مردسالار ضد زن جامعه به صورت روزمره در این شبکه های اجتماعی بازتولید می شود.
جمهوری اسلامی تا چه میزان به این موضوع حساسیت داشته است و برای مقابله با این خشونت تلاش کرده است؟
دردوره اصلاحات در نهادهای دولتی مثل مرکز امور مشارکت زنان به موضوع خشونت علیه زنان توجه کردند و تحقیقاتی نیز صورت گرفت مثل طرح ملی خشونت علیه زنان که به سفارش وزارت کشور و با همکاری اساتید دانشگاه در سال های پایانی دولت خاتمی انجام شد، اما با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد نتایج آن محرمانه اعلام شد. محور اصلی این تحقیقات خشونت خانگی به خصوص خشونت شوهر علیه همسر بود. نهادهای دولتی بیشتر بر خشونت فیزیکی تاکید داشتند و جنبه های روانی خشونت را کمتر مورد توجه قرار می دادند. این نهادها خشونت علیه زنان را به مشکلات شخصی و روانی برخی از مردان تقلیل داده اند و مردسالاری را به عنوان یک ساختار سرکوبگر اجتماعی نادیده گرفته اند.
برخی از جنبه های خشونت نیز با توجه به برداشت حکومت از اسلام توجیه شده است: مثل موضوع تمکین عام (اجازه شوهر برای کار، تحصیل، خروج از منزل و غیره) و تمکین خاص (اجبار زن به رابطه جنسی با شوهر). نهادهایی نظیر آموزش و پرورش، رسانه های دولتی این خشونت ها را ترویج و توجیه می کنند.
یکی از مشکلات مهم در حوزه خشونت خانگی در ایران نبود خانه امن برای زن شوهردار خشونت دیده است. ایجاد چنین فضاهایی مورد مخالفت گروه های مذهبی است و به عنوان تهدیدی برای آنچه که “نهاد مقدس خانواده” خوانده می شود، به آن نگاه می شود. هر چند برخی گروه های غیردولتی فعالیت های محدودی در این حوزه دارند اما امکان فعالیت علنی رسمی و گسترده نیافته اند.
مصادیق عینی خشونت علیه زنان در ایران چیست؟
خشونت دولتی بسیار گسترده است و شامل قوانین نابرابر مدنی و قانون مجازات اسلامی و ترویج دیدگاه های مردسالار در رسانه ها و نهادهای آموزشی است. خشونت خانگی علیه زنان از بعد فیزیکی و روانی و مالی نیز بسیار معمول است و در برخی مناطق ختنه زنان و قتل های ناموسی را نیز شامل می شود. فضاهای عمومی مثل فضای شهری، وسائل حمل و نقل عمومی و محیط های کاری برای زنان امن نیست. دانشگاهیان و فعالین همچنین به آزار جنسی در فضای عمومی مثل فضاهای شهری و تجاوز نیز پرداخته اند. به بحث خشونت جنسیتی در فضای کار نیز از سوی فعالین چپ پرداخته شده هر چند تمرکز این بحث ها بیشتر بر مسائل اقتصادی بوده و به جنبه هایی مثل آزار جنسی در محیط کار کمتر پرداخته شده است. تابوی بحث درباره تجاوز به محارم نیز در حال شکسته شدن است. موضوع همجنسگراستیزی نیز مورد توجه برخی فعالین قرار گرفته است.
به اعتقاد شما، قانون اخیری که مجوز ازدواج سرپرست با فرزندخوانده را می دهد چه تناسبی می تواند با قضیه خشونت علیه زنان داشته باشد؟
این قانون مصداق خشونت دولتی است که به خشونت خانگی علیه دختربچه ها و زنان دامن خواهد زد.