عرصه سوم–در گفتگوی های روزمره میان دوستان و خویشان علاقهمند به مباحث اجتماعی همواره شاهدیم که افراد از نابسامانی در جامعه، فقرفرهنگی، اقتصادی و مشکلات مردم رنج میبرند و با امید به برپایی جامعه ای بدون ظلم و ستم از تئوریهای مورد علاقه خود در زمینه پیشرفت با حرارت دفاع میکنند و خواهان تغییرات اساسی برای برپایی دموکراسی و عدالت اجتماعی درایران هستند. اما اغلب با این اعتقاد که با یک گل بهار نمی شود، فعالیت در شبکههای خیریه، نهادهای مردمی و یا سازمان های غیر دولتی را کار بیهوده و اتلاف وقت دانسته و بر این باوراند که این کارها درنهایت تأثیر جدی در ریشه کنی مشکلات و بهبود اوضاع ندارد. و تنها دلخوشی موقتی و درمانی برای تسکین عذاب وجدان شهروندانی است که طاقت دیدن مشکلات مردم را ندارند و برای کمک به آنها آستین ها را بالا زده اند.
و اما برروی سایت سازمان های غیر دولتی با بحثی از این نوع مواجه شده و میخوانیم که:
«با چنددوست كه تحصيلات عاليه نيز دارند و به نوعي تخصص هايشان ارتباط مستقيم با درد مردم دارد درباره نقش سازمان هاي غير دولتي و فعاليت هاي اجتماعي در ايران صحبت مي كردم. آن دوستان اين كارها را فقط سرگرمي و دلخوشي مي دانستند و اينكه اين فعاليت ها هيچ قدمي براي بهتر شدن جامعه در جهان سوم بخصوص ايران ندارد براي مثال NA فايده اي ندارد چون روز به روز آمار اعتياد بيشتر مي شود. و جراحي و درمان كودكان بي بضاعت فايده اي ندارد چون آنها سالم شدند خودشان تبديل به افرادي مي شوند كه باز اشتباهات ديگران را تكرار ميكنند و اينگونه اين فعاليت ها هيچ تاثيري بر روي توسعه و تغيير در جامعه ندارد. و سازمان هاي غير دولتي تعداد بسيار كمي را ميتوانند تحت پوشش قرار دهند و اين تعداد كم به جايي نمي رسد.
نویسنده درادامه می نویسد:
«دوستان عزيز مي خواهم نظر همه شما عزيزان را بدانم. در حال حاضر سازمان هاي غير دولتي در جوامعي مانند ايران چه جايگاهي دارند و آيا شما با نظرات اين دوستان تا چه اندازه موافق يا مخالف هستيد؟»
در پرسش بالا نویسنده خواهان نظر سنجی از دوستانی با تحصیلات دانشگاهی است و میخواهد واقعاً بداند نظر آنها در مورد فعالیت مردمی به ابتکار شهروندان چیست؟ او میخواهد بداند آیا صرف برپا کردن یک موسسه حمایتی برای کمک به بچههای کار، زنان بیسواد، معتادان یا بیماران مبتلا به ایدز اصولا نفعی برای کل جامعه دارد؟
این سوالات آدم را به فکر می اندازند؟ و خواننده علاقهمند را کنجکاو می کند. اگر چه داشتن تحصیلات دانشگاهی لزوما دلیلی بر توانایی کافی برای تجزیه و تحلیل مسائل اجتماعی نیست، اما به هرحال از افراد تحصیل کرده و هم شهروندان مرفه انتظار میرود که نسبت به معضلات جامعه بیشتر حساس باشند، در حل و فصل مشکلات اجتماعی بیشتر احساس مسئولیت کنند و اگر می توانند بخشی از امکانات مادی و معنوی خود را در اختیار محرومان قرار دهند.
یک دست صدا ندارد!
درپاسخ به پرسش های طرح شده نظرات متفاوتی مطرح خواهند شد. بدون شک گروهی خواهند گفت که نه این کارها هیچ فایدهای ندارد و بهتر آنکه به جای اقداماتی از این دست فکر اساسی برای جامعه بکنید. یعنی اول متحد و همراه شوید، بعد قدرت سیاسی را تصاحب کنید،،بعد دموکراسی را احیا و اقتصاد را رونق دهید. و سرانجام با برنامههای استراتژیک درازمدت ریشه تمام نابسامانی ها را بخشکانید. درواقع برای اجرای مو به موی این طرح در شرایط مساعد و از بین بردن مشکلات بیشمار مردم درایران حداقل به چند دهه وقت نیاز داریم.
گروه دوم شاید بگویند ما فعلاً راه درازی برای رسیدن به آرزوها و ایدهآلهای خود داریم،اما عجالتاً بهتر است دست روی دست نگذاریم و از همین کارهایی که به نظر شما درنهایت تأثیر چندانی دربهتر شدن اوضاع ندارند، شروع کنیم. همین قدر که بتوانیم مخارج تحصیل کودکی را بپردازیم تا مجبور نشود ساعتها درمیان ماشینها گل فروشی کند و به جای پرسه زدن دراتوبان ها به مدرسه برود، خودش خیلی کار مهمی است. فکرش را بکنید اگر هر ایرانی که دستش به دهنش میرسد، مخارج زندگی یکی از این کودکان را تأمین کند، ما خواهیم توانست هزاران طفل بیگناه را بجای دست فروشی درخیابان به کلاس درس بفرستیم.
انصافاً چه کسی واقعاً میتواند کمک به این کودکان را بیاهمیت جلوه دهد؟
اما گروه سوم، آنها با تجربه فعالیت مستمردر نهادهای مردمی و یا سالها تحقیق درباره چگونگی تحقق یک فرهنگ دموکراتیک مبتنی برعدالت اجتماعی جور دیگری به این قضیه نگاه خواهند کرد. به این معنی آنها میپرسند که آیا تنها هدف برپایی یک سازمان غیردولتی کمک مادی یا معنوی به گروههای آسیبپذیر است؟ یا باید ابعاد دیگر قضیه را هم درنظر بگیریم.
برای نمونه ما از طریق حمایت از گروههای آسیبپذیر به ایجاد یک فرهنگ مبتنی بر ضوابط حقوق بشری، افزایش احساس مسئولیت درشهروندان، برپایی شبکههای مدنی و دریک کلام ساختن تدریجی یک جامعه بهتر مشغولیم. برپایی یک شبکه کمک رسانی به محرومان در واقع ایجاد فضایی است برای تمرین دموکراسی، برای ایجاد حس همکاری جمعی، برای نشان دادن تفاوتهای افراد و تمرین مهارت های شخصی، برای فزونی آگاهی اجتماعی و قدرت گروهی از شهروندان در حل وفصل مشکلات در محله، ده و شهری که درآن زندگی می کنند. درچنین شرایطی افراد به قدرت فکر و عمل خود بیشتر واقف میشوند و با دیدن نتایج مثبت کارشان به ادامه کار تشویق میشوند. حتی درشرایطی که ادامه کارشان به دلیل مشکلات متعدد وجود ندارد، در پی چارهجویی برمی آیند. مقابله با مشکلات میزان مقاومت فردی و اجتماعی افراد را بالا می برد. به این دلایل کار دریک پروژه جمعی و داوطلبانه اصولاً تمرینی برای افزایش توانمندی فردی و جمعی شهروندان و در راستای ایجاد یک فرهنگ دموکراتیک و دموکراسی است.
افزون برآن افراد دریک پروژه خدماتی جمعی یاد میگیرند تا کندوکاش و کنجکاوی کنند، تجزیه و تحلیل کنند. دنیای اطراف خود را بهتر بشناسند. برای انتقاد از لوایح ناکارامد و مبارزه با فساد در دستگاههای اجرایی به دانش لازم مسلح شوند. و دریک کلام حقوق خود و دیگران را بشناسند. به قدرت خود برای حل معضلات ایمان بیاورند. از موانع سخت و درگیری با دستگاههای اجرایی نهراسند و درنهایت برای از بین بردن تبعیض ها اقدام کنند.
دراین شیوه استدلال درحقیقت به نیروی تک تک افراد در یک فعالیت گروهی باور داریم. لازمه ساختن یک فرهنگ انسانی و مترقی به کار گرفتن انرژی افراد در راه عملی جمعی و مفید به حال مردم است به همین دالایل یک کنشگر مدنی مطالبه محور است. پس برای داشتن یک جامعه مدنی مقتدر باید از استعداهای افراد درهمین فعالیتهای به ظاهر کوچک استفاده کرد. و از نهادهای مردمی برپا شده به دست خود شهروندان شروع کرد.
آن سؤال و این بحث ما را متوجه اهمیت تقویت فعالیتهای غیر دولتی و هم تلاش داوطلبان کوشا و بی ادعا می کند. نهادهایی که با امکانات کم شروع میکنند و با حمایت مردم میتوانند دامنه فعالیت شان را گسترش دهند. برای مثال میتوانیم از تجربه کشورهایی که دراین زمینه بسیار موفق بودهاند نام ببریم. مانند سازمان های غیردولتی درهند که در ایجاد بازار کار و یا مبارزه با بیسوادی در این کشور خدمات موثری انجام داده اند.
برای تعمق درباره اهمیت فعالیت سازمان های غیر دولتی درپیشبرد جامعه میتوان نگاهی سریع به چگونگی پا گرفتن بعضی از مشهورترین سازمان های بینالمللی مانند عفو بین الملل و یا مدافعان محیط زیست یا Green Peace انداخت، که اغلب به ابتکار یک یا چند نفر برپا شده و درادامه با تلاش همه جانبه توانسته اند به مهمترین سازمان های غیردولتی درسطح جهان بدل شوند.
بنابراین اگر که قصد ما ایجاد جامعه مدنی به عنوان ستون اصلی برای برپایی دموکراسی درایران باشد، و جامعه محوری هدف غایی، باید از برپایی انواع شبکههای خدماتی مردمی استقبال و با احساس مسئولیت از آنها حمایت کنیم. فعالیتهای داوطلبانه را در تمام زمینهها گسترش دهیم و باور کنیم که هر اقدام فردی و یا جمعی هر چند هم کوچک درنهایت مثبت و مؤثر خواهد بود.