از بیش از یک ماه قبل، جمعی از فعالان مدنی در داخل ایران، با انتشار بیانیهای، ایرانیان را به مشارکت در کمپین “به خاطر صلح و آزادی“ فراخواندهاند. امضاکنندگان اولیه این بیانیه تحریمهای بینالمللی علیه ملت ایران و افزایش خطر جنگ را نتیجه اعمال و سیاستهای “تشنجزا و خشونتآفرین” حکومت ایران معرفی کردهاند. آنها نوشتهاند: “میخواهیم به حاکمان کشورمان بگوییم، اعمال تشنجزا و خشونت آفرین بس است؛ اعمالی که منجر به تحریمهای کمرشکن علیه ملت ما گردیده و بهانهای برای تصویب سه قطعنامه علیه مردم ما شده تا هر بار فشار بیشتری را بر ما تحمیل کنند.”
فراخواندهندگان اولیه این کمین که بابک احمدی، مه لقا اردلان، علیرضا جباری، احمد صدر حاج سید جوادی، پیمان عارف، محمد علی عمویی، اسماعیل مفتیزاده، محمد ملکی و محمد نوریزاد بودند، در بیانیه خود نوشتهاند: “بار دیگر سایه سنگین جنگ بر سرمان افتاده، جنگی بسیار زیانبارتر و مخوفتر از جنگ هشت ساله. ما که هنوز زخمهای ناشی از آن جنگ را بر جسم و جان داریم؛ ما که هنوز خسارتهای مادی و معنوی آن جنگ را بر دوش میکشیم؛ ما که در آن جنگ صدها هزار کشته و مجروح و میلیونها آواره،صدها شهر و روستای تخریب شده و به روایتی هزار میلیارد دلار خسارت مادی و دهها برابر خسارت معنوی تحمل کردیم؛ ما که امروز در جای جای میهن عزیزمان با فقر و فساد و فحشا و اعتیاد و دزدی و فاصله طبقاتی که همه از آثار آن جنگ است دست و پنجه نرم میکنیم؛ وقتی این روزها دوباره صدای طبل جنگ به گوشهایمان میرسد، بر خود میلرزیم.”
آنها هدف خود را از راهاندازی این کمین چنین بیان کردند: “ما میخواهیم با برپایی کارزار (کمپین) بهخاطر صلح و آزادی و ابراز نفرت از خشونت و کشتار، به حاکمان کشورمان بگوییم اعمال تشنجزا و خشونتآفرین بس است؛ اعمالی که منجر به تحریمهای کمرشکن علیه ملت ما گردیده و بهانهای برای تصویب سه قطعنامه علیه مردم ما شده تا هر بار فشار بیشتری را بر ما تحمیل کنند.”
آنها از حاکمان ایران خواستهاند که هر نوع بهانهای برای جنگ و فشار و تحریم اقتصادی را متوقف و خنثی کنند تا جنگ افروزان ناامید شوند.
برگزارکنندگان این کمپین اعلام کردهاند که تمام هموطنان و فعالانی که مایل به حمایت و همراهی با این فراخوان هستند، میتوانند پیام خود را به آدرس الکترونیکی اعلام شده توسط فراخوان ارسال کنند یا به صفحه فیس بوک آن بپیوندند.
اکنون بیش از یک ماه از اعلام این فراخوان گذشته و در این مدت تعدادی از فعالان سیاسی، مدنی و فرهنگی داخل و خارج کشور با ارسال پیام، از این فراخوان حمایت کردهاند. تعدادی از ایرانیان هم با ارسال پیغام یا پیوستن به صفحه فیسبوک کمپین، از این فراخوان استقبال کردهاند. اما این کمپین در عین همراهی موافقان، منتقدانی هم دارد. منتقدانی که عملکر یک ماهه کمپبن را در تحقق اهدافش، کافی نمیدانند.
کارزاری به نشانه حیات جامعه مدنی ایران
در شرایطی که صدای طبل جنگ هر لحظه بیشتر به گوش میرسد و در روزهایی که بیش از هر زمان دیگر تهدیدهای اسرائیل برای حمله به ایران در صدر حبرها قرار گرفته، راهافتادن این کمپین نویدی است برای نشان دادن چهرهای صلحطلب از مردم ایران و نشان دادن تفاوت رویکرد مردم و فعالان مدنی با حاکمان کشور. تاکید فراخوان کمپین بر این موضوع، باعث شده که بسیاری از فعالان مدنی با اهداف آن احساس همدلی کنند.
در این زمینه، علی افشاری، فعال سیاسی، در یادداشتی که در سایت روز آنلاین منتشر شده، به اهمیت این کارزار پرداخته و آن را رویدادی مهم دانسته که “چشمانداز امیدوار کنندهای برای فعالیت جامعه مدنی ایرانی در مخالفت و بازدارندگی در برابر جنگ و حمله نظامی خلق میکند. موفقیت این حرکت بهنگام دورانساز خواهد بود و با خارج کردن کشور از وضعیت نگرانکننده فعلی مسیر دیگری را پیش روی آن قرار میدهد. هم چنین تهدیدهای شعلهور شدن آتش یک یورش نظامی دیگر و تبعات مهلک آن بر جامعه ایران را خنثی میسازد.”
به اعتقاد این فعال مدنی، سازماندهندگان کمپین به درستی جهت اصلی فشار برای جلوگیری از جنگ را بر روی حاکمیت متمرکز کردهاند تا به ماجراجویی هستهای و ستیزهجویی خارجی پایان دهد و بهانه را از دست جنگطلبان بگیرد.
علی افشاری نوشته است: “تداوم تنش و رویارویی کنونی در فعالیتهای هستهای و سیاست خارجی ضمن اینکه هر لحظه کشور را به پرتگاه سقوط در مصافی نظامی اعم از محدود یا نامحدود نزدیک میگرداند، به زیرساختهای اقتصادی، توسعه کشور و جنبش دموکراسیخواهی نیز هر دم آسیبهای بیشتر و بعضا جبرانناپذیر میزند.”
او تاکید کرده که هنوز با توجه به اطلاعات معتبر، گزینه حمله نظامی و یا جنگ محدود قطعی نیست ولی احتمال آن بیشتر شده است و در این شرایط، اهمیت این کمپین بر استمرار فعالیت آن و جذب هر چه بیشتر حمایت اجتماعی است.
هم چنین، زمان مناسب شروع به کار کمپین و ترکیب متنوع امضاکنندگان فراخوان آن باعث شده که کمپین حالتی فراجناحی و همهگیر داشته باشد که به گفته افشاری، این تنوع میتواند گسترش پیدا کند و میتوان نیروهای سیاسی ایران را که دغدغه حفظ میهن دارند، ترغیب کرد تا به این کمپین بپیوندند.
علی افشاری در بخشی دیگر از نوشته خود تاکید کرده است: “این کمپین در کنار صلح آزادی را نیز گنجانده است تا معنای درست صلح و امنیت را بازتاب دهد. تاکید بر آزادی و هم چنین تقاضا برای پایان دهی به سیاست خارجی ستیزه جو مرزهای تمایز این کمپین را با حرکت ضد جنگ مطلوب حکومت روشن می سازد. صلحی ارزشمند است که در آن کرامت انسانی، حقوق شهروندی و آزادیهای اساسی برقرار باشد و گرنه در شرایط امنیت قبرستانی، نیز صلح برقرار است ولی چنین صلحی تقویت کننده اقتدار گرایی و حکومتهای استبدادی است.”
کارنامه یک ماهه
اما در مقابل دیدگاههای مثبتی که از زمان تشکیل این کمپین نسبت به آن ابراز شده است و با وجودی که تعدادی از فعالان مدنی و مردم عادی به این کارزار پیوستهاند و پیامهایی برای آن فرستادهاند؛ روندی که همچنان ادامه دارد، برخی نیز نسبت به آن انتقادهایی داشتهاند. از جمله این انتقادها میتوان به نوشته مهران جنگلی مقدم اشاره کرد که عملکرد این کارزار را چندان قابل دفاع ندانسته و کارنامه آن را خالی توصیف کرده است. او نوشته که علی رغم سرشناس بودن 9 نفری که بیانیه اولیه این کارزار را امضا و منتشر کردند، و با وجود تبلیغات فراوان رسانهای و حمایتهای بسیاری از چهرههای مطرح سیاسی و اجتماعی از این بیانیه، میتوان از واژه “هیچ” برای ارزیابی کارنامه و عملکرد این کارزار در رسیدن به اهداف اعلام شده توسط امضاکنندگان اولیه این بیانیه استفاده کرد.
درضمن مهران جنگلی معتقد است این کارزار ظرفیتهای لازم را برای تحقق اهداف خود دارد، از جمله اینکه، با توجه به ترکیب نویسندگان و امضاکنندگان اولیه بیانیه کارزار، تنوع و گستردگی سیاسی و فکری و اجماع ناشی از شرایط بحرانی موجود و خطری قریب الوقوع را نشان میداد. و با توجه به اینکه هر کدام از 9 تن امضاکننده بیانیه گرایشی مشخص را نمایندگی میکرد، امید میرفت که دست کم بخش قابل توجهی از هوادارانهر کدام از امضا کنندگان اصلی بیانیه به پشتیبانی از این کارزار برخیزند. و در میان گروهی از هوادارانِ آنها که در شبکههای اجتماعی اینترنتی و نیز در صحنه جامعه حضور دارند هم این حمایت مشاهده شود.و قدرت اجماع پشتیبانان گرایشهای مختلف سیاسی بر سر موضوعی مشخص، به جامعه سرریز و بر روندهای اجتماعی پیش رو تاثیر بگذارد.
از سوی دیگر، موضوع این کارزار، جنگ احتمالی علیه ایران و کشتاری است که نمونه تاریخی 8 ساله آن در دهه 60 و نمونههای اخیر آن در عراق و افغانستان در خاطره جمعی مردم ایران هنوز زنده است. به تعبیر این فعال اجتماعی، مخالفت با جنگ آن چنان از پیش فرضهای بدیهی و منطقی برخوردار است که میتواند با کنشهای تاثیرگذار سیاسی و اجتماعی تبدیل به صدای اکثریت شود.
وجود رادیو و تلویزیونهای ماهوارهای و مدیومهای اینترنتی که مخاطبان میلیونی در داخل ایران دارند و دسترسی امضاکنندگان سرشناس بیانیه به این رسانهها باید شرایطی را ایجاد کند که این کارزار به مردم منتقل شود.
نکته مثبت دیگر این کارزار، خطاب قرار دادن رهبران جمهوری اسلامی درخصوص متوقف ساختن برنامه اتمی و توجه به منافع ملی ایرانیان بود که “گروههای بیشتری از جامعه را که تغییرات اجتماعی و سیاسی را از طریق خیزشهای عمومی و نه با دخالتهای نظامی دنبال میکنند، با اهداف این کارزار همراه کند.”
غیبت مردم، محتوای ضعیف
اما با وجود این نکات مثبت، نویسنده مقاله معتقد است که کمپین تاکنون نتوانسته از فرصتها و امکاناتی که در دست دارد، استفاده لازم را بکند. او نوشته که: “علیرغم این امیدواریها و خوشبینیها، تا به امروز در عمل هیچ گونه توفیقی در رسیدن به اهداف این کارزار مشاهده نشده است. از هواداران جریانهای سیاسی که این 9 تن و دهها فعال سیاسی و اجتماعی دیگرکه برای این کارزار پیام حمایت فرستادند، آنها را نمایندگی میکنند، خبری نیست. خلاف تصور اولیه، اجماع در خصوص خطری قریبالوقوع که همه دستاوردهای هرچند ناچیز مطالبات تاریخی ما را به باد خواهد داد، انگیزه و تحرکی را برنیانگیخت.رسانههای غیرمجاز که هر پیام تولیدی شان از جذابیتی فینفسه برخوردار است، به کار نیامده و مخالفت توامان با حمله نظامی و جمهوری اسلامی دل از اکثریت ناراضی نبرد.”
این منتقد، یکی از اصلیترین دلایل ناموفق بودن این کارزار را بلاتکلیفی و بیبرنامگی آن میداند؛ به این معنی که استراتژی مشخص و اندیشیده شده برای بهرهگیری از ظرفیتهای رسانهای در آن وجود ندارد. او در توضیح این موضوع نوشته است: “این کارزار برای آن چه که “پیام کارزار” نامیده میشود مدیوم و ابزار انتقال در اختیار دارد، اما آن چه که به فقدانش دچار است خود پیام است. در واقع آن چه ما از این کارزار میشناسیم خواستهایی است که در قالب شعار و آرزو بیان شده است و به دلیل درنیامیختن با ظرفیتهای اجتماعی موجود برای به فعلیت درآمدن، این خواست به هدفهایی برای نرسیدن تبدیل شده است. کارزار صلح و آزادی، محتوا تولید نمیکند و محتوای تولیدشده در راستای خواست خود را در معرض دید و قضاوت مخاطبان خود و برای کسب هواداران افزونتر قرار نمیدهد. این محتوا میتواند خبر، گزارش، تحلیل، عکس، مصاحبه و مدیومهای هنری مانند داستان، شعر و ترانه و آثار موسیقیایی باشد.”
هم چنین، بر مبنای ارزیابی این فعال اجتماعی، ظرفیتهای در اختیار و موجود که به یمن حمایت دهها نخبه سیاسی و اجتماعی در اختیار این کارزار قرار گرفته است، مسکوت و بلااستفاده باقی مانده است.
نقطه صعف دیگری که در این نقد بر کارزار به خاطر صلح و آزادی بیان شده، نخبهگرایی، عدم مخاطبشناسی صحیح و روی نکردن به افکار عمومی است. به اعتقاد نویسنده، مردم در این کارزار غایب اند و هیچ تمهیدی برای به کار گرفتن آنها اندیشیده نشده است. این در شرایطی است که مردم و افکار عمومی مهمترین ابزار در دست دولتهایی است که دنیا را به سمت جنگ میبرند. در توضیح این نقص، نویسنده نوشته است: “کارزار صلح و آزادی در جذب مخاطب عام و کشاندن این کارزار از شبکههای مجازی اجتماعی (که در آن نیز ناموفق عمل کرده) به عرصه ملموس زندگی اجتماعی ناتوان بوده است.”
به نظر این فعال مدنی، نخبگان گرد آمده بر محور این کارزار، توانایی تاثیرگذاری بر بخشی از جامعه را دارند و میتوانند “بحران جذابیت” و “بحران مخاطب” مخالفت با جنگ را که کارزار صلح و آزادی به آن دچار است، تا اندازه بسیاری کاهش دهند و اکثریت خاموش را به سخن وادارند.”
با وجود این دیدگاهها که میتواند از سوی فعالان کمپین مورد توجه قرار بگیرد، فعالیت این کمپین و راه افتادن کمپینهای مشابه، نشانه زنده بودن جنبش مدنی ایران و فعالان مدنی ایران است که ضمن هشیار کردن مردم نسبت به مطالبات ملیشان و جهت دادن به خواستههای مدنیشان باعث میشوند شکاف و تفاوت میان دیدگاههای مردم و حکومت ایران آشکارتر شود.