عرصه سوم – یکی از پیامد های چشمگیر آخرین انتخابات ریاست جمهوری درایران، اوج گیری جنبش فراگیرسبزدرکشوروهم درمیان ایرانیان مهاجر بود. این جنبش اعتراضی برای نسل دوم مهاجران و پناهندگان ایرانی که در دوران کودکی از ایران رفته و یا درخارج ازکشور متولد و بزرگ شده است، بستر جدیدی برای بازیابی هویت ایرانی، بازنگری به سرزمین مادری و دل نگرانی برای آینده آن شد. یا مقدمهای بود بر کشف دوباره ایران، برقراری پیوندهای تازه با نسل خود و احساس مسئولیت درقبال جنبش دموکراسی خواهی، حوادث پس از انتخابات و نقض گسترده حقوق بشر درایران.
نسل دوم ایرانی تبار ساکن در چهارگوشه جهان ناگهان با تحولات بی سابقه و جنبش عظیم مردم برای دموکراسی در جریان آخرین انتخابات روبرو شد. جنبشی که به سرعت در میان ایرانیان خارج از کشور هم گسترش یافت. و دررسانه های رسمی و اجتماعی بازتاب وسیعی داشت. در آن روزها تلاش بیوقفه ایرانیان خارج از کشور برای حمایت از جنبش « رأی من کجاست» و هم افشای سرکوب و کشتار شهروندان درحوادث پس از انتخابات فصل جدیدی در زندگی آنها گشود. آنان در خارج از مرزهای ایران به امکانات بهتری برای انعکاس فریاد آزادی خواهی هموطنان خود دسترسی داشتند. درحقیقت این گروه از ایرانیان ساکنان سرزمینی هستند که دردنیای مجازی میتوان آن رابا ویژگی کشور «خارج از کشور» توصیف کرد.
نسل دوم مهاجران به همراه والدین خود درصدها راه پیمایی اعتراضی درپایتخت های جهان شرکت کردند. و یا به ابتکار خود فعالیتهای گسترده ای را در زمینه حمایت از کمپین ها و اطلاع رسانی در سطح وسیع سامان دادند، تا به هر طریق بتوانند فریاد اعتراضی مردم ونقض شدید حقوق بشر را در ایران منعکس کنند. آنها هم چنین با تاسیس نهاد های مردمی به انواع فعالیتهای مدنی متمرکز براحیای آزادی و پیشرفت دموکراسی در ایران روی آورند.
سیاست غرب و بی توجهی به نقض حقوق بشر درایران
سیاست دول غرب در قبال دولت جمهوری اسلامی مبتنی بر تحریم های اقتصادی و مذاکرات بر سر مسائل انرژی هسته ای متمرکز بوده، اما تا کنون برای حل بحران سیاسی میان جمهوری اسلامی و دنیای غرب کارساز نبوده است. در مذاکرات دول غربی با ایران به مسائل مربوط به نقض حقوق بشر در کشور ما توجه جدی نمی شود. اما اخیرا با انتشار گزارش احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد زیر پا گذاشتن همه جانبه موازین حقوق بشر درایران، سیاست مداران غربی باردیگر با ضرورت اعمال فشار بر جمهوری اسلامی برای آزادی زندانیان سیاسی و فعالان جامعه مدنی روبرو هستند. اگر چه تا کنون اقدامی کارساز دراین جهت صورت نگرفته و مقامات جمهوری اسلامی هم چنان با زیر پا گذاشتن موازین انسانی، گسترش اعدام ها ، ایجاد فضای سانسور و رعب و وحشت سیاست غیر دموکراتیک و سرکوب گرانه خود را به پیش می برند.
در این شرایط معدودی از شبکههای نوپای کنشگران جوان و ایرانی تبار ساکن غرب راه چاره را نه تنها در افشاگری مداوم و اطلاع رسانی در مورد ایران میدانند، بلکه بر لزوم گسترش همکاری با نهادهای مدنی مدافع حقوق بشر در غرب هم تأکید می کنند. سیاست چانه زنی و ایجاد دیالوگ با سیاست مداران غربی بر سر پیگیری و اقدام فوری برای تحت فشار گذاشتن جمهوری اسلامی در مورد توجه به مسأله حقوق بشر ، آزادی زندانیان سیاسی، رفع تبعیض از اقلیتهای مذهبی ، قومی و غیره یکی دیگر از استراتژی های نهادهای مدنی ایرانیان ساکن در غرب است.
روشنگری درمورد ایران
بنیاد تازه تاسیس «شفافیت برای ایران» یکی از شبکههای نوپایی است که با همت گروهی از جوانان ایرانی متخصص در زمینههای مختلف در آلمان برپا شده است. این بنیاد درنوامبر گذشته یک کنفرانس دو روزه تحت عنوان «نگاهی ازدرون به جامعه ایران» با شرکت متخصصان ایرانی و آلمانی در برلین برگزار کرد که بازتاب گسترده ای دررسانه های ایرانی درخارج از کشور داشت.
بنیاد عرصه سوم در روزهای گذشته دوگزارش از بحث های این کنفرانس را در سایت خود منتشر کرد. در سومین بخش از بررسی این کنفرانس پای صحبت های رضا محبت کار از اعضای هئیت مدیره بنیاد «شفافیت برای ایران» نشستیم که خلاصهای از آن را دراینجا می خوانید.
کشف دوباره ایران
رضا محبت کار سی سال دارد و از هشت سالگی به همراه خانواده اش درآلمان زندگی کرده است. رضا علوم سیاسی خوانده و درهامبورگ زندگی می کند. با آنکه فارسی را به خوبی حرف می زند. ترجیج میدهد که دراین مصاحبه به آلمانی حرف بزند. خلاصهای از صحبتهای او را دراینجا می خوانید.
رضا می گوید:
“ من از کودکی در هامبورگ زندگی کردهام .درخانواده من مسائل سیاسی ایران مطرح نمی شدند و من درواقع خیلی دیر زمانی که دانشجو بودم توجهم به مسائل ایران جلب شد. در دوران تحصیل در مورد خاورمیانه مطالعاتی داشتم و برای گذراندن کارآموزی در رشته علوم سیاسی با امیر نوری پور که عضو حزب سبزها درآلمان و نماینده پارلمان است کارکردم. این موقعیت توجهم را به مسائل ایران جلب کرد. تصادفاً در هنگام برگزاری آخرین انتخابات در سال 1388 به ایران رفتم. تا آن زمان اطلاعاتی چندانی از شرایط و اوضاع کشور نداشتم و نسبت به آن درواقع حساسیت چندانی هم نداشتم. البته تجربه من مثلاً با تجربه ایرانیان نسل اول که دراینجا زندگی میکنند متفاوت است. چون من بیشتر از زاویه مسائل آکادمیک و درسی به بررسی ایران پرداختم بدون آنکه از نظر عاطفی درگیر باشم.
اما پس از رفتن به ایران و مشاهده تظاهرات اعتراضی مردم پس از آخرین انتخابات راستش مسائل برایم جنبه احساسی و شخصی هم پیدا کرد. در آن روزها من درتهران شاهد اتفاقات باورنکردنی بودم و به همین علت تصمیم گرفتم که برای تغییر این شرایط و احیای دموکراسی درایران فعالیت کنم.
هدف ما از تشکیل این بنیاد و فعالیت در مورد مسائل ایران اطلاع رسانی و تاثیرگذاری است. برای آلمانی ها و سایر اروپاییان موضوع اصلی در مذاکرات با ایران مسائل هسته ای و امنیتی است. اما ما درواقع به آنها میگوییم در مذاکره با ایران باید بیشتر بر نقض حقوق بشر و تبعیضات روا شده بر مردم تکیه کنید. هدف ما روشنگری در مورد مصائب مردم در شرایط فعلی یعنی ادامه بحران سیاسی، فقدان آزادی و سرکوب است.
راستش وقتی که برای برگزاری این کنفرانس با دوستانم که اکثریت شان هم سن وسال من هستند مشغول فعالیت بودیم با بخشی از جامعه ایرانی ساکن آلمان بیشتر آشنا شدم. تا قبل ازآن من ارتباط زیادی با ایرانی ها درآلمان نداشتم. این تماس ها برایم درواقع شوکه کننده هم بود. چون برخورد بعضی ها اغلب خیلی سیاه و سفید، تحکم آمیز و کلافه کننده بود. حتی فحاشی هم کردند که چرا فلانی را برای سخنرانی دعوت کردهاید و چرا باید برای شرکت درکنفرانس بلیت خرید و از این قبیل حرفها.
من و شاید خیلیها از جوانهای هم سن و سالم در واقع با گروهی از ایرانیان نسل اول که اغلب پناهنده هستند تفاوت فکری و فرهنگی داریم . و به همین علت هدف ما از برپایی این بنیاد درواقع این نیست که تنها با جامعه ایرانی ساکن آلمان درتماس باشیم بلکه هدف اصلی ما اطلاع رسانی به جامعه آلمانی، رسانه ها و دولت آلمان در رابطه با معضلات و مسائل ایران است.
به این دلیل ما باید بتوانیم با افکار عمومی و سیاست مداران آلمانی درمورد ایران وارد دیالوگ شویم. با رسانههای آلمانی و یا اروپایی همکاری کنیم. و هم چنین با گروههای ایرانی که در راستای همین اهداف فعالیت می کنند. من ایرانی و هم آلمانی هستم و با فرهنگ گفتگو، چانه زنی و مشورت در اینجا آشنایم. ما باید بتوانیم توجه سیاست مداران آلمانی و اروپایی را به جامعه مدنی در کشور و برقراری دموکراسی به عنوان تنها راه پیش روی مردم ایران جلب کنیم. از تبلیغ ایده جنگ به عنوان راه حل نهایی برای حل مناقشات ایران با دنیای غرب جلوگیری کنیم. حمایت از نهادهای مدنی در ایران ، آزادی زندانییان سیاسی و عقیدتی و جلوگیری از اعدام های بی رویه در حال حاضر باید در دستور کار سیاست مداران غربی در مذاکراتشان با مقامات جمهوری اسلامی باشد. آنها در مذاکرات شان با مقامات ایرانی بر سر مسأله هسته ای باید به این معضلات هم توجه کنند.
من شخصاً به نوعی با مسأله هویت فردی خودم به عنوان یک آلمانی ایرانی تبار روبرو و هم درگیر هستم. یعنی در واقع در حال تحول شخصی ام. برای ایرانیها من بیشتر آلمانی هستم و برای آلمانی ها اول ایرانی ام. درواقع حال دوباره با فرهنگ و شرایط ایران از زوایای دیگری آشنا شدهام.
من فکر میکنم که ما همه درمورد احیای دموکراسی در ایران و آینده کشور مسئول هستیم و باید بتوانیم برای ایجاد تفاهم و همکاری با یکدیگر تلاش کنیم.”
برای اطلاعات بیشتر میتوانید از سایت بنیاد شفافیت برای ایران بازدید کنید: