عرصه سوم-حمید مافی: بولدزرهای توسعه و تخریب خانه هنرمندانی که سالیان درازی است در میان ما نیستند، همچنان ادامه دارد. روزهای پایانی مهرماه بود که خبرگزاری میراث فرهنگی از تخریب خانه بنان در تهران خبر داد.
خانهای که به روایت همین خبرگزاری، اقاقیها و چنارهای در هم تنیده شدهاش، فضای دلنشین ساخته بود و البته که یادگاری از صدای جاودانه موسیقی ایرانی بود.
اما وقتی که شهر میخواهد نو شود و پای سرمایه و نوسازی به میان میآید، کمتر کسی حواسش به میراث فرهنگی هست. شهریور ماه همین امسال خبرگزاریها از تخریب خانه عارف قزوینی و بدیع در همدان خبر دادند و پیش از آن هم ایسنا از تخریب بخشی از خانه شعاعی در کاشان خبر داد. دو سال قبل هم خبرگزاریهای محلی قزوین از تخریب خانه عارف قزوینی ترانهسرای عصر مشروطه در این شهر خبر دادند.
در شیراز نیز تخریب بافت تاریخی شهر به بهانه نوسازی با اعتراض سازمانهای غیردولتی روبرو شده بود. تخریب بافت تاریخی در شهر یزد نیز واکنش فعالان مدنی حوزه میراث فرهنگی را به دنبال داشته است.
اما انگار رابطه نانوشتهای میان نوسازی شهر و بلند شدن ساختمانها و تخریب میراث فرهنگی و خانههای قدیمی وجود دارد. در نگاه برخی از مدیران شهری این خانهها دیگر کاربردی ندارند، میتوان زمین آن را به شرکتهای ساختمانی واگذار کرد تا از دل آن چند آپارتمان بلند بسازند. هم سود اقتصادی دارد و هم شهر را از ساختمانهای قدیمی و فرسوده نجات میدهد.
هویت تخریب شده شهر
اگر گذرتان به قونیه در ترکیه افتاده باشد حتما با مجموعه تاریخی مولانا روبرو شدهاید. جای جای خانهای که میگویند از آن مولانا است را بازسازی کردهاند. مولانا در حال شعر خوانی، در حال مباحثه و … و حتی برای حواریون او نیز که به دیدن استاد آمدهاند، حجرههایشان را با همان ساختار قدیمی از نو ساختهاند.
قونیه ترکیه هرسال به بهانه هفته مولانا و شب عروس میزبان هزاران گردشگراز جای جای دنیا برای دیدن قونیه و مزار مولانا است. دولت ترکیه در کنار مجموعه تاریخی مزارمولانا، یک تالار بزرگ با کاربردهای متفاوت ساخته که میزبان جشنوارههای موسیقی وتئاتر است.
مسافران و ساکنان شهر قونیه با مولانا زندگی میکنند. از درون مغازهها و تاکسیها صدای آواز شهرام ناظری و شجریان به گوش میرسد. مردمانش هم اساتید موسیقی و آواز ایرانی را خوب میشناسند، عکسهایی از شهرام ناظری، کیهان کلهر، محمدرضا شجریان، حسین علیزاده و دیگران را به عنوان یادگار در دست دارند.
هویت شهر قونیه، مولانا وعرفان است. میهمانان این شهر هم برای همین میآیند تا در فضایی که در آن مولانا هنوز هم جاری است، نفس بکشند. حال در این سو کم نیستند مفاخر فرهنگی ایران، از شاعران قرنهای پیشین تا معاصران. اساتید بینظیر موسیقی ایرانی که آرام آرام فراموش میشوند و شهر هم یادگاری از آنان ندارد.
تخریب خانه بنان و دیگران به بهانه نوسازی و توسعه، تنها تخریب خانههای فرسوده نیست، بلکه از بین بردن گذشتهای است که به شهر هویت داده است. از بین بردن بخشی از تاریخ شهرها است.
کمبود بودجه و بی توجهی شهروندان
دولت و شهرداریهای محلی بر این باورند که باید شهر را نوسازی کنند و در این میان، به هویت تاریخی شهر بیتوجهاند. آنها میخواهند نوسازی شهر هزینهای بر مدیریت شهری تحمیل نکند و در این سو سازمان میراث فرهنگی هم همواره کسری بودجه را بهانه بیتوجهیهای خود میکند.
از نگاه مسوولان میراث فرهنگی، بافت تاریخی شهر برای شهروندان جذابیت ندارد و امکان جذب گردشگر در این مناطق از بین رفته است. شهروندان برای بازدید از میراث فرهنگی داخلی رغبتی به هزینه کردن ندارند. کمبود درآمد سرانه اصلیترین عامل بی توجهی مردم به آثار فرهنگی عنوان شده است.
شاید برای همین است که بسیاری از شهروندان نمیدانند خانه بنان در کدام نقطه تهران قرار دارد و یا اطلاعی از تخریب خانه عارف و بدیع در همدان ندارند. همین طور که کمتر کسی اطلاعی از وضعیت خانه نیما یوشیج دارد.
سازمانهای غیردولتی نیز علیرغم اینکه در سالهای گذشته تلاش کردهاند تا حساسیت شهروندان را نسبت به میراث فرهنگی برانگیزند هنوز فاقد توان لازم برای پیشبرد اهداف خود هستند. درحال حاضردر ایران، تعدادی تشکل غیردولتی با موضوع میراث فرهنگی فعالیت دارند و محدوده فعالیت بسیاری از این تشکلها استانی است. تشکلهای غیردولتی فعال در عرصه میراث فرهنگی تابستان امسال دو نامه به رئیسجمهوری و رئیس سازمان میراث فرهنگی نوشتند. این سازمانهای غیردولتی پیش از این نیز در نامههایی به مسوولان دولتی خواستار توجه بیشتر به میراث فرهنگی و بافتهای تاریخی شده بودند.