عرصه سوم-محمدرضا سرداری: بیستم مهر ماه سالگرد درگذشت حافظ شیرازی، غزل سرای محبوب پارسی زبانان بود. حافظ بی هیچ مناقشه ای محبوب ترین شاعر کهن ایرانی است و دلیل محبوبیت حافظ در مقایسه با سایر شاعران نام دار ایرانی امری است که نیاز به تفکر و تحلیلی مجدد دارد.
غزلهای حافظ از یک سو هنوز ابزاری در دست کسانی است که با فروش آن به رسم فال به امرار معاش می پردازند و هم نقل محفل ادبا و شخصیتهای فرهنگی ایرانی و بین المللی و سرمایه ای برای شناساندن هویت جامعه ایرانی است.
اما این چه ویژگی در غزلهای حافظ است که در منزل هر ایرانی صرف نظر از دین و مسلک و مرام و تفکر، دیوانی از ابیات این شاعر یافت می شود؟ چرا این فراگیری در میان سایر شعرای نام دار ایرانی به میزان حافظ وجود ندارد؟ چرا حافظ هم در میان نخبگان جایگاه و مرتبت دارد و هم در میان توده های جامعه محبوب است. حافظی که اصالتا سنی مذهب است اما محبوب دل کسانی است که غالبا شیعه مذهب هستند و تلاش می کنند تا حافظ را نیز یک شیعه مذهب معرفی کنند. حافظی که اصالتا فارس است اما غزلهایش ورد زبان اقوام ایرانی است.
اما آنچه که این مقاله بدان خواهد پرداخت نه تشریحی بر مقام ادبی حافظ است و نه ورودی به جولانگاه عرفانی وی که ورطه ای همچنان رمز آلود و ناشناخته است. در این جا قصد بر این است تا اشاره ای بر ابعاد اجتماعی زندگی حافظ شود و این که حافظ در زمان خود به راستی چگونه می اندیشید و آیا می توان از حافظ الگویی برای یک شهروند ایرانی ساخت؟
در این راستا تلاش می کنم تا مقاله خویش را بر مبنای مقاله ای از دکتر محمود درگاهی که در سال 84 مقاله ای با مضمون “ سکولاریزم در شعر حافظ” در ماهنامه به یاد ماندنی ” حافظ” نگاشته است تدوین کنم. دکتر درگاهی بر اساس یافته های نگارنده تنها حافظ پژوهی است که افکار و اندیشه های حافظ را از منظر فرضیه این مقاله بررسی کرده است.
مفروض این مقاله این است که حافظ شهروندی سکولار در عرصه خویش بوده است. هر چند برخی بر این باورند که نه تنها حافظ بلکه شاعران نام دار دیگری چون مولانا و خیام نیز تمایلاتی به سکولاریزم داشته اند.
به باور نگارنده حافظ با این که شخصیتی مذهبی است و در علوم قرآنی شیخ زمان خویش بوده است و قرآن را به چهارده روایت از حفظ می خوانده است، در دیوان خویش با مفتی و صوفی و فقیه و هر چه شخصیت مذهبی رسمی است در افتاده است. حافظ بی تردید یک شخصیت مخالف حکومت مذهبی و شریعت مدار است و درابیات بسیاری حکومتهای دینی وقت خویش را نقد کرده است. هر چند دکتر درگاهی روایت دیگری دارد و معتقد است حافظ نمی توانسته است تصوری از مفهوم جدایی دین از حکومت همچون امروز داشته باشد اما در مقایسه با حکومتهای وقت حافظ می توان دریافت که دولت شاهانی که حافظ آنان را تمجید کرده است ماهیتی سکولار داشته اند.
اما حافظ را علاوه بر آنکه در عرصه عمومی می توان یک سکولار دید، در عرصه خصوصی نیز چنین دیدگاهی را می توان متصور شد. همچنان که دکتر درگاهی در مقاله ای دیگر نوشته است در اشعار حافظ تقدس زدایی از یک سو و حس لذت جویی و کام یابی دنیوی از سوی دیگر موج می زند.
از این منظر حافظ را در واقع باید همتای مارتین لوتر کشیشی دانست که بسیاری از تابوهای زمان خویش را می شکند و رنسانسی از فهم و درک دینی بوجود می آورد. با ویژگیهای یک جامعه بسته دینی که دروغ، ریا و تزویر در جای جای آن مستتر است در می افتد و نهایتا مکتب عشق را به عنوان سمبل مذهب خویش به جامعه معرفی می کند.
حافظ امروزه شخصیتی کاملا ایران شمول است اما جایگاه وی تنها به فال و پیش گویی و برخی مراسمهای سنتی ایرانیان خلاصه شده است. هنوز جامعه ایرانی نمی خواهد واقعیت عریان حافظ را بپذیرد، او را به عنوان یک فعال مدنی تابو شکن به رسمیت شناسد و تکلیف خود را با میخوارگی وی در کنار نماز خواندن و قرآن حفظ کردن و حتی تمایلات همجنسگرایانه ای که برخی چون اکبر گنجی بدان پرداخته اند، معلوم کند. حافظ حتی اگر شرابخوار و همجنس گرا نیز نبوده باشد، در افکار خویش نشان می دهد که جامعه ایرانی می تواند این واقعیات را بپذیرد و افراد جامعه صرف نظر از تمایلات لذت جویانه خویش از حقوق اجتماعی برخوردارند و حکومت مذهبی نمی تواند افراد را به دلیل انجام این افعال طرد کند.
حافظ چه بسا پا را فرا تر نیز می نهد و زندگی سالم را در این کامجویی ها می بیند و در مقابل مذهبیون را به نفاق و ظاهر پرستی متهم می سازد. به باور حافظ، جامعه سالم جامعه ای است که همه چیزش عیان باشد.
قهرمان دیوان اشعار حافظ در یک کلام شخصیتی به نام رند است. رند واژه ای که در ادبیات عوام بار منفی دارد اما در ادبیات جامعه شناختی حافظ می توان آن را شهروندی حق مدار، کام جو و آزاد تفسیر کرد. آن چه که در جامعه ایرانی رسیدن به آن هنوز مستوجب پرداخت هزینه و عقوبت است.
با این فرض می توان گفت که حافظ و محبوبیتش در جامعه ایرانی سرمایه معنوی مهمی برای جامعه مدنی ایران است که می تواند به عنوان منبعی مهم برای تنظیم سلوک اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد. آموزه های اجتماعی حافظ نیز همچون آموزه های عرفانی وی راز آلود است و لازم است فارغ از نگاههای ادبی و عرفانی، از منظری جامعه شناسانه نیز به آموزه های این شاعر بلند آوازه نگریسته شود.