در میانه دهه ۷۰، معلمی سرکلاس درس میگفت که حکومت نسبت به اعتراض معلمان واکنش مثبت نشان میدهد و خواستههایشان را عملی میکند.استدلال او این بود که اگر روزی معلمها اعتصاب کنند، سر کلاس نروند و بخواهند راهپیمایی کنند، شمار زیادی از پدر و مادرها برای پیگیری وضعیت فرزندانشان با آنها همراه خواهند شد.
کوتاهمدتی بعد، آقا معلم از خطا در تحلیلش گفت و خبر داد که حکومت با اعتراضات معلمان هم به همان رویه که با معترضان دیگر گروههای صنفی، مدنی و اجتماعی برخورد می کند، یعنی به شدیدترین شکل ممکن سرکوب کردن، رفتار کرد، و چندان خبری هم از پدر و مادرها نشده است.
امروز، پس از گذشت بیش از یک دهه از آغاز جریانهای اعتراضی که بارزترین شکل ظهور آن در اعتراضات دانشجویی ۱۸ تیرماه سال ۱۳۷۸ بود، تلاش برای رسیدن به شکلی از مبارزات مدنی بدون خشونت که منجر به نتیجه شود، در میان فعالان مختلف صنفی از جمله معلمان، پیگیری میشود. فعالیتهای آموزگاران در هفتهای که در ایران معروف به هفته معلم است جدیتر و پرسر و صداترند و توجه بیشتری را به وضعیت معلمان جلب میکنند.
۱۲ اردیبهشت ماه هر سال به عنوان روز معلم در ایران جشن گرفته میشود، اما پس از انقلاب اسلامی، به عنوان روز ترور آیتا… “مرتضی مطهری“، استاد الهیات دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۹ شناخته میشود.
ماجرای اصلی این روز به گذشتهای دورتر و از قضا به خواست صنفی و مدنی معلمان بازمیگردد.
در بهمن ماه سال ۱۳۳۹، تشکل صنفی آن روز معلمان یعنی “کلوپ مهرگان“، بیانیهای صادر کرد و در آن خواهان افزایش حقوق آموزگاران شد. بیتوجهی دولت وقت به این درخواستها، اعتراضات معلمان را به دنبال آورد و در سال ۱۳۴۰،ابوالحسن خانعلی، در جریان تجمع معلمان که برای دستیابی به خواستههای صنفیشان مقابل مجلس دست به تجمع زده بودند، به ضرب گلوله کشته شد. پس از مرگ او با پیوستن دانشجویان به اعتصاب معلمان، تظاهرات عظیمی با درخواست استعفای دولت وقت برگزار شد. از آن زمان تاکنون معلمان بارها برای دستیابی به حقوق صنفی و سیاسی خود دست به اعتراض زدهاند.
کانونی برای اعتراض
حرکتهای اعتراضی معلمان در بحبوحه انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ ادامه پیدا کرد و معلمان تهران با حضور گسترده در حرکتهای اعتراضی، برای دستیابی به حقوق خود “کانون مستقل معلمان” را تشکیل دادند. این تشکل، پس از انقلاب با اخراج گسترده معلمان در دهه شصت تعطیل شد، تا آنکه در سال ۱۳۷۸، “کانون صنفی معلمان” اعلام موجودیت کرد. کانونی که تا امروز نقش فعالی در مبارزات معلمان داشته است. این کانون تجمعاتی را به منظور دستیابی آموزگاران به مطالبات خود، در سالهای ۱۳۸۵، ۱۳۸۶ و ۱۳۸۷ سازماندهی کرد. اعتراضهایی که گرچه دستآوردهایی هم داشت اما منجر به بازداشت نمایندگان معلمان شد که برخی از آنها همچنان در زندان هستند.
کانون صنفی معلمان ایران امسال در آستانه هفته معلم بیانیهای انتقادی منتشر کرد که در آن مشکلات معلمان کشور در سالهای اخیر مطرح شده است.
در بخشی از این بیانیه آمده است: “اصلیترین راه بالا بردن منزلت اجتماعی معلمان، توجه به منابع انسانی و اولویت دادن به سرمایهگذاری در آموزش و پرورش است. به سخن دیگر در گام نخست لازم است سیاستگذاران و برنامهریزان کشور، محوریت داشتن آموزش و پرورش در پیشرفت کشور را باور داشته باشند تا نقش حساس معلم به عنوان عامل اصلی در تعلیم و تربیت را درک نمایند.”
در بخش دیگری از این بیانیه، با اشاره به تصویر کنونی آموزش و پرورش ایران، به تصمیمهای غیرکارشناسانه و دستوری در این وزارتخانه اعتراض شده است: “آینده هر کشور را میتوان از سیمای کنونی آموزش و پرورش آن دریافت. اگر چنین باشد متاسفیم که شواهد موجود چهرهای سخت پریشان از آموزش و پرورش را به تصویر میکشد. آشفتگی در به اجرا درآوردن برنامههایی که بیشتر حکایت از روزمرگی و نزدیکبینی دارد تا دوراندیشی و آیندهنگری، دگرگونیهای کارشناسی نشده و شتابزده با هدفهایی مغایر با اهداف پیشبینی شده در سند ملی اولیه آموزش و پرورش، جدا افتادگی آموزش و پرورش از تحولات فرهنگی و اجتماعی راستین جامعه ایرانی و جهانی و پیگیری اندیشههایی بیگانه با این تحولات مانند آنچه در کتابهای درسی یا برخی برنامههای جنبی اعمال میشود، بازی با عدد سالهای دورههای آموزشی (۵،۳،۴ یا ۶،۳،۳ یا ۳،۳،۳،۳) و جابهجایی آنها بدون توجه به اولویتهای سند ملی، بدون بسترسازی مناسب و بدون توجه به سرنوشت کودکان و نوجوانانی که بناست در این مقاطع، آموزش ببینند تحت عنوان پرطمطراق تغییر ساختار نظام آموزشی و اجرای سند ملی آموزش و پرورش! اتخاذ تصمیماتی عجولانه و بدون مبنای روشن و قانونی مانند صدور احکامی که برای افزایش حقوق معلمان تحت عنوان بدی آب و هوا، توسعه نایافتگی و … بهویژه در شهرستانها و در آستانه انتخابات مجلس صورت پذیرفت (که اکنون و پس از انتخابات، زمزمههای تعدیل آنها شنیده میشود)در حالی که پرداختهای معمول مانند حقالتدریس دو ماه آخر سال ۹۰ تاکنون پرداخت نگردیده (که در نوع خود بیسابقه است) و پاداش پایان خدمت بازنشستگان که با تأخیر سالانه و در اقساط متعدد پرداخت میگردد. این تأخیرها در حالی است که رشد سریع نرخ تورم در شش ماهه دوم سال گذشته، ارزش پول ملی را به میزان بسیار زیادی کاهش داده است.”
در پایان این بیانیه هم به معلمانی که به دلیل دگراندیشی یا فعالیت صنفی در زندان بهسر میبرند اشاره شده است: “در پایان شایسته است یاد چند تن از همکاران دربندمان را به امید آزادی هرچه سریعترشان پاس داریم. رسول بداقی، محمد داوری، عبداله مومنی، علی پورسلیمان و … که بعضی چند سال و برخی چندین ماه است که در زندان بهسر میبرند. بداقی و داوری اکنون بیش از دو سال و نیم است که بدون حتی یک روز مرخصی در زندان بهسر میبرند.”
طیف صنفی، جدا
کانون صنفی معلمان بهعنوان یک نهاد مدنی، گویا با مسائلی درونسازمانی نیز دست و پنجه نرم میکند.
یکی از اعضای این کانون که نمیخواهد نامش مطرح شود، درمصاحبه ای تلفنی با عرصه سوم میگوید: “الان در کانون دو گرایش هست. گرایش صنفی و گرایش سیاسی-تجاری. در روز معلم امسال دو بیانیه منتشر کردند. اعلامیه طیف صنفی در سحامنیوز منتشر شد. خلاصه حرفهای غیر متعارف، ناشنیده و ناگفته در این زمینه زیاد است.”
او در ادامه از طیف صنفی میگوید.
«طیف صنفی در بیانیه خود با اشاره به ویژگیهای نظام آموزش و پرورش مترقی، آوردهاند: “کشورهای پیشرفته جهان با سرمایهگذاری در تربیت نیروی انسانی و از مسیر آموزش و پرورش، به مدارج بالای علمی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی رسیدهاند. متاسفانه نگاه سیاسی-امنیتی دولت به این وزارتخانه باعث شده است که به بهانههای گوناگون، برنامههای غیر کارشناسی را در آن پیاده کند. طرح تغییر نظام آموزشی و خصوصیسازی مدارس از آخرین طرحهای آموزش و پرورش است.کارشناسان امر تعلیم و تربیت نیک آگاهند که هر گونه تغییر و برنامهریزی آموزشی، بدون حضور پررنگ معلم، نتیجهبخش نخواهد بود و تا زمانی که امنیت شغلی و معیشتی معلمان به طور بنیادی حل نشود، هیچ طرح آموزشی موفق نخواهد شد.آموزش و پرورش فعلی ما مناسب با توسعه اقتصادی و اجتماعی نیست چون نگرش علمی بر آن حاکم نیست….”
خواستههای صنفی معلمان را اما شاید بتوان بر اساس اعلامیهکمیته هماهنگی برای ایجاد تشکلهای کارگری، جمعبندی و دستهبندی کرد. افزایش دستمزد معلمان بر اساس یک زندگی مناسب و انسانی، یکی از اصلیترین خواستههای معلمان است. مسالهای که در طول سالیان گذشته نسبت به آن بیتوجهی شده و این بیتوجهی، توجیه تئوریک هم داشته است. در روایتهای کلان حکومتی، معلمی شغل انبیا دانسته شده و بههمین دلیل وضعیت معیشتی آنان به نفع این گفتمان، بیاهمیت تلقی شده است.
دیگر خواسته معلمان، استخدام رسمی تمامی معلمان حقالتدریس است که دولت در سالهای گذشته قول و قرارهایی برای انجام آن گذاشته اما این قولها تا به حال عملی نشدهاند. بهبود و افزایش فضاهای آموزشی و فراهم کردن محیط کاری ایمن و با آرامش برای معلمان هم برای آموزگاران اهمیت ویژهای دارد. انتخاب مدیر مدرسه توسط معلمان، حق ایجاد تشکلهای مستقل برای آنان، آزادی معلمان مبارز دربند، بزرگداشت دکتر خانعلی در روز معلم و به رسمیت شناختن پنجم اکتبر به عنوان روز جهانی معلم از دیگر خواستههای صنفی معلمان است.
درددلهای یک معلم
با وجود فعالیتهای صنفی و سیاسی کانون معلمان ایران، هستند آموزگارانی که به شیوه عمل این تشکل انتقاد دارند. همان عضو کانون صنفی معلمان و از آموزگاران قدیمی که خواست نامش فاش نشود، در اینباره به عرصهسوم میگوید: “من بیشتر مایلم کارهایی که الان این تشکلها انجام میدهند را بهطور واقعی به شما بگویم.الان دارند با پول معلمها کاسبی میکنند. زمین خرید و فروش میکنند. ساختمان میسازند، ویلا میسازند و خلاصه اعتماد معلمها را خرج پول در آوردن میکنند. کار خوبی هم میکنند. وقتی از صنف نتیجه نگرفتند رفتند دنبال سیاست. آنجا هم که به بنبست خوردند، آمدند دنبال کاسبی. اقلا ۴۰-۵۰ نفری به نوا رسیدند! به پول اعضای شرکت تعاونی بین ۱۷ تا ۵۰ درصد سالانه سود میدهند. … سالی دو اعلامیه هم میدهند. یکی ۱۲ اردیبهشت و یکی هم ۵ اکتبر ….”
این معلم در پاسخ به این سوال که حالا با در نظر گرفتن این حرفها تکلیف معلمها چه میشود و آیا آنها باید حقوق صنفیشان را پیگیری کنند یا نه، میگوید: “البته که باید پیگیری کنند اما واقعا در حد مطالبات صنفی. مثل اتحادیه معلمان در همه جای دنیا باید دغدغه آموزشی و واقعا صنفی داشته باشند و با مدیران آموزش و پرورش تعامل کند. معلمها خیلی محتاطند و بارها در تجمعات و حتی نظرسنجی کانون صنفی گفتهاند که تشکلهای معلمان نباید فعالیت سیاسی بکنند. الان فضا خیلی خراب شده و نهادهای امنیتی کلا جریانهای صنفی را امنیتی میبینند. باید به تدریج اعتمادسازی شود. پیوند زدن فعالیتهای صنفی به دموکراسیخواهی و نزدیک شدن به بعضی جریانها و اشخاص سیاسی، آفتی است که از سال ۱۳۸۶ گریبان فعالان صنفی را گرفته. بعد هم که دلالی و بساز و بفروشی هم به آن اضافه شد. کانون برای جریانهای سیاسی یک طعمه چرب و نرم بود. خرابش کردند. الان کار سخت شده اما غیر ممکن نیست.”