عرصه سوم– روز دوم اکتبر روز تولد مهاتما گاندی و هم چنین روز جهانی مبارزه با خشونت است، روزی که از طرف سازمان ملل متحد به افتخار گاندی مشهورترین مبتکر و رهبر جنبش خشونت ستیز در قرن گذشته به حق «روز جهانی مبارزه با خشونت» نامیده شده است. مهاتما گاندی رهبر مبارزات مردم هند علیه سلطه و استعمار بریتانیا از پیشروان مکتب فکری و سیاسی مقابله با سلطه و دیکتاتوری با توسل به قدرت مردم و نفی همه جانبه خشونت و جنگ درنیمه اول قرن بیستم بود. مکتبی که نه تنها در هند بلکه در سایر نقاط جهان رواج یافت و زمینهساز بسیاری از جنبش های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برای کسب حقوق شهروندی شد.
بسیاری از رهبران اصلاح طلب و مدافع مکتب خشونت پرهیزی در تقابل با روایات بزرگ و ایدئولوژیک تئوریهای پیشرفت( که اغلب با استفاده از خشونت گسترده زمینه به قدرت رسیدن دیکتارتورها را در جهان فراهم کردند)، آلترنایتو عدم استفاده از خشونت را مطرح کرده و برای تحقق ایدههای خود ایستادگی کرده اند. اگر نگاهی سریع به تاریخ مبارزات جنبش های اجتماعی معاصر بیانداریم، میبینیم که تلاشهای بینان گذاران این تفکر و شیوه زندگی در طول چند دهه اخیر در نقاط مختلف جهان به بار نشسته است.
در دوران ما معنا و مفهوم واقعی تمدن فقط تاکید بر پیشرفت مادی و تکنولوژیک جامعه نیست، بلکه شاخص اصلی متمدن بودن یک جامعه درجه پایین بودن خشونت درآن چه درحوزه خصوصی و چه درعرصه عمومی است.
هم چنین باید در تعاریف جدید از مدنیت و تمدن، به شاخص هایی از قبیل کاهش فاصله قدرت میان مردم و دولت مردان، بسط آزادی بیان و روابط دموکراتیک و عادلانه در ارتباط روزمره میان مردم و هم روابط انسانی درنهاد خانواده میان پدرو مادر و فرزندان توجه کرد.
بنابراین مبارزه با فرهنگ رایج استفاده از قهر و خشونت در درجه اول با نهادینه کردن فرهنگی مبتنی بر حقوق انسانی و شهروندی از طریق آموزش مداوم اقشار گوناگون مردم میسر است. واضح است که تحقق عملی این ایدهآل که افراد از به کارگیری خشونت در روابط خصوصی و اجتماعی خود خوددرای کنند، تنها با موعظه رهبران کاریزماتیک و پیامبرگونه عملی نیست، بلکه تحقق تدریجی این شیوه و درونی شدن ارزشهای خشونت پرهیز، مستلزم رشد عدالت اجتماعی، آگاهی جمعی، هم ایجاد دموکراسی و نهادهای دموکراتیک در جوامع انسانی است.
با یک بررسی سریع میان ممالک آزاد و پیشرفته با جوامع دیکتاتورزده و توسعه نیافته که رهبرانشان برای حفظ دستگاه قدرت از هیچ خشونتی ابا ندارند، به روشنی میتوان دریافت که میزان خشونت به وقوع پیوسته چه در حوزه خصوصی و چه در عرصه اجتماعی در مورد اول بسیار پایین تراست. در چنین جوامعی امنیت قضایی شهروندان و برابری حقوقی آنان در سطح وسیع تأمین شده و مردم با شرکت در فعالیتهای جمعی و داوطلبانه شخصاً در حل و فصل مشکلات جامعه سهیم هستند.
نهادینه شدن فرهنگ خشونت ستیز در زندگی روزمره
در تعاریف رایج از تحولات سیاسی و اجتماعی مبتنی بر خشونت پرهیزی، مبارزه مدنی و گذار صلح جویانه به دموکراسی، اغلب جنبش های سیاسی مورد نظرند که با سابقه مبارزه ای تدریجی و طولانی سرانجام به مطالبات خود دست یافته اند. برای نمونه میتوان از مبارزات صلح آمیز برای احیای دموکراسی دراروپای شرقی و یا جمهوری های نوپایی که سابقاً بخشی از اتحاد شوروری بودند نام برد. اما با پیشرفت آموزش، ترویج فرهنگ حقوق بشری و افزایش فعالیت رسانههای جمعی، گستردگی و نفوذ مفاهیم خشونت ستیزی در زندگی افراد درزمان ما عمق و وسعت بیشتری یافته و نه فقط حوزه سیاسی بلکه تمام عرصه های زندگی بشر را دربرگرفته است.
اکنون ما شاهدیم که جنبش ها و یا کارزارهای کوچک و بزرگ در سطح دنیا با هدف دفاع از حقوق زنان، یا کودکان و یا همجنس گرایان و یا دفاع از حقوق اقلیتهای قومی، مذهبی و یا دفاع از حقوق حیوانات و حفظ محیط زیست، براساس مقابله با تبعیض و خشونت از هر نوع آن به راه می افتند. این جنبش ها خشونت رسمی و مستتر در قوانین جاری را به زیر سؤال میبرند. و یا تمام روابط مبتنی بر استفاده از خشونت فیزیکی – روانی در مجموعه روابط انسانی را نشانه می گیرند و هم نحوه برخورد افراد با حیوانات و طبیعت را بازبینی می کنند. بنابراین نفس به کارگرفتن خشونت به عنوان راه حل در تمام زمینههای زندگی به زیر سؤال رفته است. و دیگر نمیتوان با این ادعا که بشر ناگزیر از جنگ و ستیز برای تداوم بقا است، به استفاده از خشونت مشروعیت بخشید. جنبش ها و کارزارهای مدافع حقوق بشر از جمله مهمترین فعالیتهای مدنی در این زمینه هستند.
درزمان ما مبارزه برای تغییر قوانین بیرحمانه مانند سنگسار زنان، یا مجازات اعدام، یا مبارزه برای ممنوع شدن شکار حیوانات بخشی از فرهنگ مسلط در جوامع پیشرفته و هم ممالک درحال توسعه شده است. درحقیقت یکی از دستاورد های بزرگ جنبش جهانی مبارزه با خشونت موفقیت در برانگیختن هرچه بیشتر حساسیت مردم و نفرت آنها از جنگ و خشونت است.
فرهنگ تابو شدن خشونت روز بروز عمیقتر شده و گسترش می یابد. و به مدد استفاده وسیع از رسانههای اجتماعی اخبار محلی، منطقه ای و روایات شخصی به سرعت منتشر میشوند و به کمک همین رسانهها آموزش فرهنگ حقوق بشری و رفع تبعیض گسترش می یابد.
ما شاهدیم که در دهه های اخیر هزاران نهاد و سازمان غیر دولتی در دنیا با همت خود مردم برای حمایت از کودکان و زنانی که قربانی خشونت فیزیکی و جنسی هستند، دفاع از شهروندانی که قربانی جنگهای خانمان سوز و یا خشونت های قومی و مذهبی اند، برپا شده اند. و صدها سازمان کوچک وبزرگ بینالمللی مانند سازمان عفو بین الملل در اروپا و یا کانون مدافعان حقوق بشر درایران تنها به ابتکار یک فرد ویا جمعی کوچک برای مبارزه با اعمال خشونت آمیز دولت ها برپا شدهاند و توانسته اند نقش مهمی درعرصه ملی و بینالمللی برعهده گیرند.
در تفکر گاندی رابطه فلسفه «عدم خشونت»با «نیروی حقیقت» ارتباطی تنگاتنگ و غیر قابل تفکیک دارد. به این معنی خشونت پرهیزی روشی برای رسیدن به حقیقت است. گاندی درجستجوی تعالی فکری تنها راه دستیابی به حقیقت را در عدم به کارگیری خشونت دید.