عرصه سوم- صفورا الیاسی: تعداد مردان فمینیست و برابری خواهی که در ایران فعالیت میکنند، کم نیست، اما روند رو به رشد دیدگاه های فمینیستی در ایران، به ویژه در میان نسل جوان دلگرم کننده است.
گرچه از این سو نقش مردان، به عنوان بخش بزرگی از این نابرابری پر رنگ شده است، اما از سوی دیگر باید به عنوان یک راه حل نیز به آنان نگریست و به وجود مردانی که در جنبش برابری خواهی زنان فعالیت می کنند، باور داشت.
با وجود اینکه این دسته از مردان نیز مانند زنان برابری خواه، نظر مشترکی در رابطه با مشکلات زنان ندارند اما نظام ارزشی سنتی، هر دو گروه را به ناتوانی، نادانی، ترس ، متهم می کند.
مردانی که از مبارزات زنان برای رسیدن به حقوق برابر حمایت می کنند، همه با یک دیدگاه و از یک نقطه نظر نسبت به آزادی زن نگاه نمی کنند. برخی از این مردان، سود و زیان محرومیت زن را در کفه های مختلف ترازو می گذارند و نتیجه می گیرند که زنها هم باید حقوق برابر داشته باشند: مثلا زنان هم حق طلاق داشته باشند تا مهریه ای طلب نکند. در مقابل این گونه دفاع از آزادی زن، مردهای فمینیستی هم هستند که می گویند من فمینسیت هستم و ترسی هم ندارم که بخاطرش تحقیر شوم و در نگاه سنتی از “مردی” ساقط شوم، چرا که اگر انسانیت و عدالتی هنوز وجود دارد، باید برای همگان برابر باشد.
مردان فمینیست و برابری خواه تجربه سختی در جامعه سنتی ایران دارند، تجربه ای که تنها به برخوردهای تحقیر آمیز دوستان و آشنایان محدود نمی شود. بسیاری زنان نیز آنها را باور ندارند و به آنها به دیده ی شک نگاه می کنند و حتی آنان را مرد “بتا” خطاب می کنند. مرد فمینیست شدن در این جامعه ی مردسالار واقعا آسان نیست. از این رو پای صحبت مردهای فمینیست و برابری طلب ایرانی نشستیم، مردانی که شاید تنها دغدغه شان برابری خواهی نباشد اما در جامعه ای که زنانش در موقعیت فرودست قرار دارند، خود را آزاد نمی بینند. مردهایی از نسل جوان، که از فمینیست بودن شرم ندارند. مردانی که می گویند آنچه مردها از آن برخوردارند تنها توهم آزادی ست.
محمد دانش آموخته ی رشته ی عمران است و در دانشگاه دبیر تشکل دانشگاه بوده است. او خود را این گونه معرفی می کند:”من محمد شوراب، 26 ساله، ساکن تهران و بزرگ شده اهواز هستم و خودم را یک فمینیست می دانم.”
او ادامه می دهد: “من در خانواده ای برابری طلب بزرگ نشدم، اکثر خانواده های ایرانی با یک فرهنگ مردسالاری کودکان خود راتربیت می کنند، که البته خانواده ی من هم از این امر جدا نبود، اما خوشبختانه در خانواده ی ما امکان دسترسی به کتاب و روزنامه و منابع برای مطالعه زیاد بود و به همین دلیل هم من خانواده ام را به طور کامل پدرسالار نمی دانم.”
محمد معلولیت جسمی اش را عامل تفاوت دوران کودکی اش با باقی هم سن و سال هایش می داند. او می گوید: “اکثر وقتم به مطالعه ی کتاب های گوناگون گذشت. من بزرگترین رمان های دنیا را در سن 10 تا 15 سالگی خوندم”.
از محمد پرسیدم چرا فمینیست شدی؟
او گفت: “من یک خواهر با تفاوت سنی یک سال و نیم و دو برادر بزرگتر باخودم دارم، اولین رگه های برابری طلبی برای من با این سوال پیش آمد: چرا در حالی که من و خواهرم تقریبا هم سن هستیم، بعضی از رفتارها و کارها برای من مجاز است اما برای خواهرم مجاز نیست؟ از بازی در خیابان گرفته تا خرید منزل. وقتی به دوران دبیرستان رسیدم این موضوع خیلی خیلی پر رنگ تر شد، رفتار های برادرهای بزرگم، و منع کردن خواهرم از بسیاری کارها، که حتی در بسیاری مواقع منجر به نشان دادن واکنشی از سمت من می شد، بعضی از زن های فامیل که از شوهرشان کتک می خوردند، زنانی که زن دوم و سوم شوهرشان تحمل می کردند، یا دخترهای همسایه ای که جرات کوتاه کردن مویشان را نداشتند و حتی همکلاسی دبیرستان که از آزار جنسی دخترهای فامیل می گفتند. همه ی اینها تاثیرات بسزایی در نحوه ی فکر کردنم می گذاشت. اما مسئله ای که از بیشتر از همه فکرم را درگیر می کرد انجام کاری برای بهبود شرایط خواهرم بود. یک بار در مراسمی به مناسبت 8 مارس شرکت کردم، در همان دوران دبیرستان هم نشریه ای به دستم رسید که در آن از فمنینست نوشته بود، و همین طور کتاب جنس دوم.
از آنجا به طور جدی شروع به مطالعه در مورد فمینیست کردم و در بحث ها شرکت می کردم. اما همیشه خلاء یک کار عملی را در وجودم حس می کردم. در سال 85 که «کمپین یک ملیون امضا» آغاز به کار کرد بی درنگ به آن پیوستم به صورت جدی کار فمینستی برابری خواهانه را شروع کردم و تا امروز هم در حال ادامه دادن فعالیت هام هستم.”
در ادامه ی صحبت هایم با محمد از نگاه جامعه به مردان فمینیست پرسیدم:
“مردهای فمینیست از دو جنبه تحت فشار هستند: اول از سوی جامعه ی مردسالار که مردان فمینیست و برابری طلب را خائن به مردان می داند. دوم نپذیرفته شدن مردان فمینیست از سوی زنان. انواع و اقسام توهین ها و تمسخرها و نگاه های تحقیرآمیز به یک مرد فمینیست می شود. اولین صحبتی که در مورد یک مرد فمینیست زده می شود، این است که شما رفتی در جنبش زنان، دنبال دختر بازی و سوءاستفاده. بعد جنیستش را زیر سوال می برند. ابتدا مسخره ات می کنند، سپس نادیده ات میگردند و در آخر هم با تو می جنگند.”
محمد اما شرایط را از 5 سال پیش بسیار بهتر می داند و معتقد است که دیگر خیلی ها این نگاه سنتی را به مردان فمینیست ندارند و ادامه می دهد:
“نگاه منفی جامعه، به طور کلی به فمینیست و سپس مردهای فمینیست چند دلیل دارد: اول عمده ترین دلیل، کارهای نابخردانه بسیاری از فمینیست هاست که بدون در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان و کارهایی را می کنند که نه ربطی به فمینیست دارد و نه کمکی به برابری می کند و موجب ایجاد نگاه منفی می شود. مثلا رابطه ی آزاد داشتن از نظر من ایرادی ندارد اما یک فمینیست که نگاه بسیاری افراد به او دوخته شده است، اگر به روش زننده این کار را در جامعه سنتی ایران انجام بدهد، اولین انگی که نه تنها به او بلکه به فمینیست ها به طور کلی زده می شود این است که: این فمینیسته و دنبال اشاعه فحشا است. دوم اینکه بسیاری از فمینست های ایرانی هر کار خلاف و غیر اخلاقی را انجام می دهند و آن را به حساب مبارزه و فعالیت فمینیستی می گذارند، باعث می شود که هر اتفاق ناگواری بیافتد و فمینیست زیر سوال رود.”
یاسر عزیزی دانش آموخته ی رشته ی حقوق است و خودش را اینگونه معرفی می کند:
“خودم رو فعال اجتماعی و تا حدودی سیاسی میدانم، که به طور کلی گرایش چپ دارم که هر تحلیل و رفتار اجتماعی خود را نیز در همین راستا می بینم. در شهری کوچک (نورآباد ممسنی) در استان فارس زندگی می کنم و شاید در ریخت شناسی خاستگاه اجتماعی تعلق به طبقه متوسط دارم.”
از دیدگاه یاسر پدر و مادرش رفتار معطوف به مردسالاری ندارند اما آن را از موضع گرایش برابری خواهانه آنان نمی بیند. او مانند اغلب مردم جامعه در میان بستگانش افرادی را می شناسد که مدعیات سیاسی ظاهرا مترقی دارند در عمل مردسالار هستند. او می گوید: “به عنوان نمونه خاله هام اساسا حقی در برابر برادر برای خودشان قائل نیستند و خودشان را منحل در وجود ایشان می دانند.”
او ادامه می دهد: “نگاه به موضوع برابری زن و مرد و حقوق متعلق به این مسئله در خانواده ی من از اساس محمول باوری تعریف شده و ایدئولوژیک نبوده و نیست و در این باره تجربه ی زیستی تاریخی و معمول اجازه نداده که این موضوع اولویتی در ذهن و زبان ایشان ایجاد کند اما همان غیر ایدئولوژیک بودن باعث شده که هیچ وقت تقابلی با گرایشهای من در خودشان حس نکنند و حتی گاهی همراهی هایی نیز نشان بدهند..
درست که انسان ناگزیر از تاثیر و تعیین محیط است اما من بنا بر تجربه و مطالعه ی دقیق متمایل به گرایش غیر جزمی چپ شدم و همین گرایش فکری نگاه من را در زمینه های مختلف از خودش متاثر کرده است. بنابراین، برابری مورد نظر یک چپ گرا در خودش برابری حقوقی و انسانی زن و مرد را هم در بر می گیرد. همیشه در خودم باور عمیق به برابری زن و مرد را به طور پیش پنداشته، حس می کنم. منتها در همان راستایی که این باور برای برخی غیرقابل پذیرش است چرا که مثلا زنان را در جامعه ی ما هنوز مستعد چنین برابری ای نمی دانند، من هم به گرایشهای خام و غیر تاریخی در این باره نقد دارم. یعنی معتقدم برابری باید محصول تحول عینی و ذهنی جامعه باشد نه نگاه معطوف به قدرت و خواست تغییر قوانین راجع. بنابراین همیشه ضمن موثر بودن اقدامات مدنی، خواهان تقویت تلاش ها برای زمینه سازی فرهنگی در این موضوع هستم.”
یاسر سرآغاز دغدغه ی برابری خواهی اش در مورد زن و مرد را از اوایل دهه هشتاد می داند. اما همکاری اش با کمپین یک میلیون امضا از اواخر سال 85 منجر به جدی شدن این قضایا برای او شده است. یاسر اما همچنان اصرار دارد که خود را فمینیست ننامد و بگوید تنها انگیزه ی برابری طلبی اش منجر به فعالیت در این زمینه شده است.
از یاسر در مورد نگاه جامعه نسبت به مردان فمینیست و برابری طلب پرسیدم:
“من از طرف مردم عادی موضع خاصی در تقبیح این موضوع ندیدم. یعنی در نهایت فقط موضوع را نفی می کردند. اما مردان ظاهرفریب و نخبه نما، عمدتا به صورت ناآشکار، شوخی های جنسیتی می کردند. من فکر می کنم که تصورشان این بود که با انگیزه های جنسی سمت محافل برابری خواه مورد بحث گرایش پیدا می شود.”
به هر حال باید پذیرفت که نه در ایران و نه در جهان فهم و اجماع مشترک و جامعی، حول مفاهیم چالش زا وجود ندارد.
کوهیار گودرزی در مناسبات اجتماعی، خودش را فعال حقوق بشر معرفی می کند. کوهیار تک فرزند و تنها عضو دیگر خانواده، مادرش است. مادرش را کاملاً برابری طلب می داند و معتقد است موثرترین عامل در شکل گیری سیستم فکری اش مادرش بوده است.
“من بواسطه مطالعاتم از سنین کم با مفاهیم اجتماعی آشنا بودم، مفهوم برابری زن و مرد رو هم اولین بار در دوران دبستان در موردش در نشریات قدیمی مادر و مادربزرگم خواندم، طبعا بطور ساختاری فمینیست نبودم الان هم نیستم، برابریطلب نبودم قائل به برابری بودم. ولی الان برابری طلب هستم و براش تلاش میکنم.”
از او در مورد منشا برابری خواهی اش پرسیدم:
“من به مبحث حقوق بشر علاقمند بودم، دغدغهام ارزشها و شان و کرامت انسانی بود، حقوق زنان هم زیرمجموعهی این مبحث محسوب می شود.، در این چهارچوب، برابری طلبی جزء دغدغههام محسوب میشد و البته هنوز هم می شود.”
از وی نگاه جامعه و جامعه ی فمینیستی را نسبت به مردان برابری طلب جویا شدم. کوهیار می گوید واکنش مثبتی از سوی جامعه مشاهده نکرده است.
“عمدتا توام با تمسخر، اما شخصیتم و برخورد محکم یا بعضا تندی که نشان میدهم، تقریبا این واکنش رو به سمت صفر سوق داده است. اما نگاه جامعه فمینیستی به نظر خودم مثبت محسوب میشود، مگر اینکه خلافش ثابت شود!
من معتقدم که، معمولاً جامعهی فمینیستی نسبت به جامعه و بالعکس نگاه مثبت و توام با اعتمادی ندارد، اما تجربه ی خاصی هم در مورد نگاه جامعه فمینیستی به مردان فمینیست ندارم. یعنی در واقع برخورد چندانی نداشتم.”
ادامه دارد