عرصه سوم- در بازنگری به مفاهیمی که در منابع علمی، ادبیات جامعه شناختی و زبان رسانه ای برای تشریح و توضیح ویژگیهای جوامع دموکراتیک و جامعه مدنی به کار می روند، به تعاریف دقیق از موقعیت، مشخصات و وظایفی که شهروندان در یک جامعه مدنی پویا و کارآمد دارند، برمی خوریم. این تعاریف تنها بخشی از تئوریهای ابداع شده توسط کنشگران مدنی و یا متخصصان جامعه شناس نیستند، بلکه بر مبنای تجربیات عملی زندگی درسراسر دنیا تدوین شده اند. برای خوانندهای که علاقمند به یادگیری بیشتر در زمینه دانسته های کاربردی است، بازخوانی منابع موجود دراین زمینه میتواند راه گشا باشد. برای یک بررسی کوتاه میتوان به خلاصهای از مهمترین بافته ها در این مورد اشاره داشت. در بخش نخست این بررسی به ویژگی های جامعه مدنی و وظایف شهروندان به اختصار پرداخته شد. بدیهی است که نقش فعال شهروندان درکنترل و نظارت بر اجرای سیاست های دولتی و یا حضورشان درنهادهای مردمی، آنان را موظف به داشتن توانمندیهای کافی برای اجرای این مسئولیت ها می کند. این پرسش که شهروند جامعه مدنی کیست و چگونه عمل می کند، برای آشنایی بیشتر با او ضرورت و اهمیت بسزایی دارد.
مزایای مدنیت
درجوامع پیشرفته دولت ها با رأی مردم انتخاب می شوند، مردم سالاری تحقق یافته و هم اکثریت شهروندان از امکانات و رفاه نسبی برخوردارند. آزادی فردی و اجتماعی شهروندان درقانون تصریح شده، توسط دولت و هم مردم به رسمیت شناخته شده و هم رعایت می شود. آزادی انتقاد از سیاست مداران هم برای شهروندان و هم برای رسانهها وجود دارد. درچنین جامعهای اکثریت مردم به رعایت و به کار بستن ضوابط فرهنگ دموکراتیک راغب اند. فرهنگی که در آموزش، اداره جامعه و تنظیم روابط میان اقشار مردم با هر پیشینه قومی و مذهبی متفاوت به کار گرفته میشود و همه شهروندان از نظر قانونی دارای حقوق مساوی اند. در اجرای قوانین و احترام به آن مسئول اند. بنابراین بدیهی است که در چنین شرایطی مردم فرصت می یابند با آسودگی بیشتری زندگی و هم از خدمات آموزشی و رفاهی استفاده کنند. آگاهی نسبی از مسائل داشته باشند و عملاً دراداره جامعه نقش فعال و موثری برعهده بگیرند. شهروندان دریک جامعه دموکراتیک به مسئولیت فردی خود درقبال جامعه واقف و اغلب برای حل مشکلات در محله و شهر خود حاضر به همکاری با نهادهای مردمی و هم دولتی هستند.
برعکس در بیشتر جوامع غیردموکراتیک، سنتی و توسعه نیافته اغلب انتخابات آزاد و بدون تقلب برگزار نمی شوند. و یا قسمت اعظم منابع مادی و رفاهی جامعه دراختیار اقلیت حاکم و گروه های طرفدار است. فساد اداری و مالی در دستگاه دولتی حتمی و روابط بیشتر از ضوابط کاربرد دارند. از آزادیهای سیاسی و اجتماعی ایده آل هم خبری نیست، یا مطبوعات و رسانهها از آزادی و استقلال برخوردارنیستند. مخالفان سیاسی و منتقدان اغلب دستگیر و زندانی می شوند. یا تبعیضات متعددی نسبت به اقلیتهای مذهبی و قومی وجود دارند. دراین جوامع زنان از حقوق برابر برخوردارنیستند. بدیهی است که در چنین شرایطی مشارکت مردم درامور اجتماعی ناچیز و اکثریت شهروندان محروم از حقوق شهروندی و توانمندیهای لازم برای شرکت مؤثر درجامعه و چالش با دولت مردان و صاحبان قدرت اند. جامعه مدنی دراین کشورها اغلب آسیبپذیر و ناتوان از اجرای نقش مؤثری در روند پیشرفت اجتماعی است.
مقایسه بعضی تفاوتها
با مقایسه بعضی تفاوتها میان شهروندان درجوامع پیشرفته و شهروندان کشورهای درحال توسعه میتوان تصویر روشنتری از اهمیت توان مندی فردی به دست داد. این مقایسه از این نظر مهم است که بعضی تفاوتها را آشکار می کند. خصوصیاتی که در روند شکلگیری شخصیت فرد در روند تعلیم و تربیت ساخته می شوند و در رفتار افراد تبدیل به ویژگی رفتاری بارز میشوند و برنحوه عملکرد او دراجرای مسئولیت های اجتماعیاش تأثیر می گذارند.
یک شهروند جامعه مدنی در جامعه دموکراتیک اغلب :
عقل گرایی را ارج می نهد و از اغراق و سیاه و سفید دیدن مسائل پرهیز می کند،
شجاعت فکری را یک امتیاز می داند تا کمتر خودسانسوری کند.
به استقلال نظر و ابتکار درعمل اهمیت می دهد.
به یافته های علمی متکی و با خرافات مقابله می کند.
به نسبیت گرایی درگفتار و رفتار عمل معتقد است.
به خود متکی و مسئولیت پذیر می باشد.
به طور فعال در بحثهای اجتماعی و انتقاد از دولت مردان حضور دارد.
درنهاد های غیردولتی فعال است.
کارگروهی را ارج می نهد.
حاضر به مشارکت داوطلبانه درحل مشکلات شهر محل زندگی است.
داشتن خصوصیات ذکر شده نه تنها درزندگی شخصی بلکه در برخورد با معضلات اجتماعی هم اغلب بر نوع نگرش و برخورد افراد با مسائل موثرند. به این معنی آنان در بیشتر موارد از برخوردهای اعتراضی و تخریبی پرهیز میکنند، و در ارتباط با دیگران در پی یافتن روشهایی منطقی بدون به کار گیری خشونت برای حل مشکلات هستند.
شهروند جوامع توسعه نیافته
اما در جوامعی که توسعه سیاسی محدود و فرهنگ دموکراتیک چه درحوزه خصوصی و چه درحوزه عمومی نهادینه نشده است، یا کنترل سیاسی در تمام سطوح وجود دارد، یا نهادهای ستنی و مذهبی افکار عمومی را کنترل و هم هدایت می کنند. اغلب شهروندان آگاهانه و هم ناآگانه از برخورد یا اعتراضات اساسی به معضلات فرهنگی و یا رهبری سیاسی پرهیز می کنند. یکی از دلایل این رویکرد فقدان آزادیهای اجتماعی ، سیاسی و ترس از مجازات است. دراین جوامع بیشتر ویژگیهای فکری و رفتاری زیر غالب اند:
مردم به دستگاه دولتی بی اعتمادند.
این تصور رایج است که اقتدار دولتی و دستگاههای اجرایی حد و مرزی ندارد.
فکر میکنند که هرچقدر هم که تلاش کنند قادربه تغییر اوضاع نیستند.
برای رهایی از احساس ناتوانی در حل مشکلات راه چاره را درتسلیم شدن به سرنوشت و قضا و قدر می بینند.
برای داشتن تحرک فردی و اجتماعی مدام با صدها اما و اگر، تردید و دودلی دست بگربیانند.
از کارگروهی و شرکت در فعالیتهایی سیاسی که به اصطلاح بو میدهند روی گردانند.
از فعالیتهای اجتماعی از ترس برخورد با نهادهای قانونی روی گردانند.
خود را ملزم به اطاعت دانسته و از اظهار نظر واهمه دارند.
به ترس و خودسانسوری دچارند.
اعتقاد به سنتها و خرافات بیشتر است.
ناامیدی، احساس عجز و ناتوانی در برخورد با مشکلات غالب است.
بی اعتمادی، عدم تحمل، فقدان تفاهم و رفتارهای تند و ترس از انتقاد در کارگروهی غالب است.
تسریع روند دگرگونی درجهان
بدیهی است که همه جوامع چه پیشرفته و چه درحال توسعه مدام درحال تغییرند. در دوران ما با افزایش مهاجرت میان قاره ای، استفاده از تکنولوژی پیشرفته و اینترنت ارتباط تنگاتنگی میان چهارگوشه عالم برقرار شده است.رسانههای اجتماعی در کشورهایی که از فقدان آزادی بیان رنج می برند، توانسته اند نقش مهمی را در ایجاد ارتباط میان شهروندان این ممالک با دنیا بازی کنند. حال با پیشرفتهای ارتباطی، استفاده از ماهواره ها، توزیع منابع آموزشی آسانتر و دموکراتیک تر شده است. بنابراین حتی در کشورهای دیکتاتورزده هم درهای همیشه بسته بتدریج بر روی جهان باز شده اند. جنبش های اجتماعی جدیدی متولد میشوند و جنبش های مبارزه با نقض حقوق بشر در اکثر مناطق محروم پا گرفته اند. تلاش برای کسب حقوق برابر درزمینه رفع تبعیضات قومی ، مذهبی و جنسیتی، حمایت از گروههای آسیبپذیر و محروم، محیط زیست و مبارزه با جنگ به نسبتهای متفاوت درجهان پیشرفته و هم توسعه نیافته ادامه دارد.
فوزیه کوفی
برای مثال در افغانستان سرزمینی که مردم و به خصوص زنان از فقر، ناامنی و تبعیضات جنسیتی بی حدی رنج میبرند، شاهدیم که درسالهای اخیر میزان آگاهی از حقوق شهروندی و خواست تغییر شرایط دشوار حتی در میان محروم ترین اقشار زنان هم به مدد دسترسی بیشتر به امکانات اجتماعی و آموزشی افزایش یافته است. زنان افغانی دریافتهاند که باو جود انبوه مشکلات شخصاً میتوانند در تغییر شرایط مؤثر باشند. آنان به همین خاطر برای مبارزه با فقر، فرهنگ سنتی زن ستیز و توانمندی نسل جدید دخترانشان حاضر به خطر کردن ،تغییر شرایط بسیار سخت زندگی و سرپیچی از سنتهای کهن پدرسالارانه اند.
زنانی مانند فوزیه کوفی نماینده پارلمان افغانستان که درکودکی حتی از رفتن به مدرسه هم محروم بود، اما بعدها با تلاش و تحمل سختیهای بسیار توانست از چند دانشگاه فارغ التحصیل و هم دو دوره نماینده مردم درپارلمان شود، زنی که به خاطر فعالیتهای خود به شدت درمیان مردم محبوب و هم به خاطر دفاع از حقوق برابر برای زنان افغانستان بارها از طرف قشریون و طرفداران طالبان به مرگ تهدید شده است. اکنون فوزیه کوفی36 ساله ، مشهورترین سیاستمدار زن در افغانستان است. او میخواهد به عنوان تنها کاندیدای زن در انتخابات ریاستجمهوری در سال ۲۰۱۴ شرکت کند، البته فوزیه تا کنون از چند سوءقصد جدی جان بدر برده و میترسد توسط مخالفانش که طیف وسیعی ازطرفداران طالبان تا بعضی از احزاب فعال در پارلمان را شامل می شوند ، ترور شود.
فوزیه کوفی هربار که به قصد فعالیتهای سیاسی به استانهای افغانستان سفر میکند، وصیتنامهاش را در قالب نامههای ساده و روان برای دو دختر کوچکش مینویسد. این نامهها همراه با شرح زندگی خصوصیاش در کتاب «نامههایی به دخترانم» چاپ شده اند. او با تشریح زندگی باورنکردنی، دردناک و پرتلاش اش، در پایان هر بخش از کتابش نامهای هم به دختران خردسالش نوشته است. فوزیه با بازگویی تجربیات خود از دختران ۱۰ و ۱۲ سالهاش میخواهد درصورتی که مادرشان توسط مخالفان سیاسی کشته شد، از پای ننشینند و برای بهدستآوردن حقوق برابر برای زنان افغان مبارزه کنند.