رضا حاجیحسینی
– در شرایطی که اوضاع و احوال سیاسی و اقتصادی ایران همه توجهها را به خود جلب کرده است، بحران چگونگی حفظ میراث فرهنگی هم در کشور وارد مرحله جدیدی شده است. دراین وضعیت مجموعه فعالیتهای دوستداران میراث فرهنگی هم معمولا راه به جایی نمیبرد. بیتوجهیها و تخریبها هم چنان ادامه دارد.
در تازهترین این اتفاقها، آنطور که خبرنگار پایگاه خبری رسانه “قانون” گزارش داده است، لودرها و بلدوزرهای شهرداری قزوین، دهان باز کردند تا قدمت و تاریخ این شهر دو هزار ساله را یکجا ببلعند. درمرحله سوم ساخت بلوار شهید انصاری بخش عمدهای از بافت ارزشمند شهر قزوین ویران خواهد شد. مرحله نخست طرح این بلوار در دورهی پهلوی آغاز شد و بخش دوم آن، 10 سال پیش به اجرا درآمد.
فریاد های بی پاسخ در اعتراض به تخریب میراث فرهنگی
خبرگزاری میراث فرهنگی هم گزارش داده است که پیشروی این طرح، منجر به نابودی بخش مهمی از میراث تاریخی قزوین و بخش عمدهای از بناها و عناصر ثبت شده ملی میشود.
در چنین شرایطی آیا راه و راهکاری برای نجات میراث فرهنگی کهن سرزمین ایران باقی مانده است؟
برای کمک و جلوگیری از تخریب هرچه بیشتر آثار تاریخی، برخی افراد و گروهها تلاش میکنند تا از طریق فعالیتهای اجتماعی به حفظ و نگهداری این میراث کمک کنند. در سالهای گذشته، این تلاشها چندان به نتیجه نرسیدهاند و نیاز به همراهی عمومی با حامیان میراث فرهنگی به شدت احساس میشود. فرهنگسازی برای جلب توجه مردم به اهمیت میراث فرهنگی هم نکته مهمی
است که نباید از آن غافل شد.
برسد به دست شهردار
در یکی از کوششها و پویشهای اجتماعی برای حفاظت از میراث فرهنگی، بهتازگی جمعی صد نفره از روزنامهنگاران ایرانی، در نامهای به “محمدباقر قالیباف”، شهردار تهران، از او خواستهاند تا مانع تخریب میراث فرهنگی بهوسیله شهرداری شود. در این نامه، بخشی از مسئولیت تخریب بناهای کهن و تاریخی به عهده این سازمان دولتی گذاشته شده است و از شهردار تهران خواسته شده است تا مانع از تخریب “خانه-باغ اتحادیه” (امینالسلطان) بشود. در بخشی از این نامه آمده است:
“اگرچه در ظاهر امر شهرداری تهران نقشی در این خصوص ندارد اما بر اصحاب رسانه و کارشناسان میراث فرهنگی و حوزه شهری پوشیده نیست که شهرداری در این مورد و موارد مشابه، در نقش تشویقگر ظاهر شده است. در واقع مالکان خانههای تاریخی موجود در بافت تاریخی تهران که به سرعت رو به تجاری شدن می رود و خالی از سکنه میشود، با آگاهی از این واقعیت که در صورت تخریب بناهای تاریخی، شهرداری تهران مجوز تبدیل املاک به واحدهای تجاری و اداری یا حداقل واحدهای مسکونی متعدد را صادر میکند و سود هنگفتی در انتظارشان خواهد بود، در جهت تخریب این بناهای کمیاب و ارزشمند گام برمیدارند و متاسفانه اخیرا نیز ابواب قانونی برای چنین عملی پیش رویشان گشوده شده است.”
خانه-باغ اتحادیه (امینالسلطان)، تنها باغ بازمانده از خیابان لالهزار قدیم و یکی از آثار معماری نفیس عصر قاجار که این روزها در آستانه تخریب قرار دارد، پیشتر در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده بود. این عمارت، محل ساخت سریال “داییجان ناپلئون” بود که “ناصر تقوایی” آن را از روی رمانی بههمین نام، نوشته “ایرج پزشکزاد” ساخت. این سریال بهعنوان یکی از پربینندهترین سریالهای تلویزیون ایران، از زمان تاسیس تا امروز شناخته میشود و به همین دلیل خانه-باغ اتحادیه، از منظر حفظ میراث فرهنگی هنری نیز دارای اهمیت و ارزش است. بر این اساس، 360نفر از اهالی سینما و تئاتر ایران هم در نامهای جداگانه از شهردار تهران خواستند تا از تخریب این خانه
تاریخی و منحصر به فرد جلوگیری کند تا “نامی نیک از وی در تاریخ ایران بماند”.
نامههای بیجواب
نامهنگاریها به شهردار تهران برای جلوگیری از تخریب خانه-باغ اتحادیه تاکنون بیجواب مانده است و مشخص نیست در شرایطی که احتمال پاسخگویی به چنین نامههایی بسیار ناچیز است، چرا فعالان اجتماعی این راه را برای انتقال پیام خود انتخاب میکنند؟
بهنظر میرسد انگیزه این گروهها را باید در علاقه برخی چهرههای حکومتی ایران به محبوبیت در نزد مردم جستوجو کرد. علاقه به محبوب بودن که گویا بر اساس برآوردهای نویسندگان نامه در شهردار تهران هم وجود دارد، به عنوان زمینهای برای نگارش این نامهها در نظر گرفته شده است تا شاید باعث پاسخگویی شود. این موضوع در نامه اهالی سینما و تئاتر در قالب این جمله که نامی نیک از وی در تاریخ ایران بماند، آمده است و روزنامهنگاران هم در نامهشان به تعریف و تمجید از شهردار و سیاستهایش پرداختهاند تا شاید بتوانند به پادرمیانی در این ماجرا راضیاش کنند.
در توضیح دقیقتر این مساله و با بررسی سابقه چنین نامهنگاریهایی، میتوان گفت برخی فعالان اجتماعی در ایران برآنند که پای رسانههای خرد و کلان را به موضوعات مورد نظرشان باز کنند. این افراد بر اساس گفتههای خودشان معتقدند که معمولا وقتی رسانهها بخشی از مسائل تحت حوزه مدیریت مسئولان را مورد توجه قرار میدهند و روی آنها دست میگذارند، مقام مسئول روی موضوع حساس میشود و برای تطهیر نام خودش هم که شده، کاری میکند. بهنظر میرسد که مهمترین انگیزه کسانی که این نامهها را نوشتهاند آن است که با انتشار نامه
سرگشاده خود در رسانهها، باعث ایجاد چنین حساسیتی شوند.
تخریب با توجیه اقتصادی
اکثریت روزنامهنگاران امضاکننده نامه به شهردار، در حوزه فرهنگ و هنر فعالیت میکنند. با نگاهی به آثارشان میتوان دید که دغدغه میراث فرهنگی دارند و بسیاری از آنها روزنامهنگار حوزه میراث فرهنگی هستند، و اغلب بر این باورند که اگر این معضلات را طوری بیان کنند که پای یکی از مسوولان که دغدغه محبوبیت خود را دارد به وسط بکشند، ممکن است زمینهای برای انجام اقدامات پیشگیرانه فراهم شود. به این ترتیب، این اتفاق گرچه ممکن است با هدف تبلیغ یک مقام مسئول برای خود بیفتد، اما نتیجه کار برای میراث فرهنگی با ارزش خواهد بود. ضمن این که در مورد شهرداری، چه از نظر بودجه و چه از نظر اختیاراتی که این مجموعه دارد و هم از این جهت که صادرکننده جواز تخریب و ساخت است، تنها نهادی است که میتواند برای کمک به حفظ میراث فرهنگی، کاری بکند. یعنی اگر شهرداری جواز ساخت پاساژ بهجای خانه اتحادیه را ندهد، خود به خود بحث تخریب این میراث عصر قاجار هم لغو میشود. اما این که در وضعیت فعلی فعالان مدنی و اجتماعی بتوانند با نامهنگاری باعث جلوگیری از چنین اتفاقی بشوند، کمی بعید بهنظر میرسد.
در شرایطی که هنوز شهرداری تهران در مورد خانه اتحادیه و نامه های روزنامهنگاران و هنرمندان اعلام نظر نکرده است، تلاش من برای گفتوگو با امضاکنندگان این نامهها بیجواب ماند چرا که اغلب آنان بر این باورند که از این به بعد باید جریان را به دور از هر گونه تنش پیگیری کرد و نباید کاری کرد که باعث ایجاد حساسیت شود. دغدغهای که گرچه قابل احترام است اما بهنظر نمیرسد تاثیری بر پاسخ شهرداری و عملکرد مسوولان داشته باشد و احتمالا لازم است که این جریان، شکلی عملگرایانهتر بهخود بگیرد و بهعنوان مثال با تجمع مردم در مقابل خانه اتحادیه پیگیری شود.
مجموعه تخریبها در حوزه میراث فرهنگی ایران در شرایطی صورت میگیرد که از نظر قوانین بینالمللی مصوبه 1970 در منشور واشنگتن، هرگونه ساخت و ساز و احداث بزرگراه اگر باعث تخریب بافت تاریخی شهرها شود، ممنوع اعلام شده است. اما متأسفانه در مهمترین شهرهای تاریخی ایران، نهتنها این اصل رعایت نمیشود بلکه تخریب میرات فرهنگی هم چنان با توجیه اقتصادی ادامه دارد.