عرصه سوم- حمید مافی: جایگاه مباحث مرتبط با حقوق شهروندی و مسوولیتپذیری در نظام آموزشی ما در کجاست؟ محتوای کتب درسی نظام آموزشی ایران تا چه میزان با معیارهای حقوق انسانی و شهروندی منطبق است؟
اینها سوالاتی است که در سه دهه اخیر بارها از سوی کارشناسان نظام آموزشی در ایران مطرح شده و بی پاسخ مانده است. در هر دورهای، با توجه به اینکه وزیر آموزش و پرورش به کدام دیدگاه سیاسی نزدیکتر است، تغییراتی در مدیران، سیستم آموزشی و کتب درسی صورت گرفته و بدون دستاورد خاصی به حال خود رها شده است.
شیرزاد عبداللهی، کارشناس مسائل آموزشی و از فعالان حقوق صنفی معلمان به پرسشهایی در باره آسیبهای نظام آموزش رسمی در ایران پاسخ گفته است. عبداللهی تاکنون مقالات متعددی پیرامون نظام آموزشی ایران نوشته و مصاحبه های متعددی نیز در این زمینه داشته است.
شما مشکل اصلی آموزش و پرورش ایران را چه می دانید؟
مشکل آموزش و پرورش ایران را اگر در یک کلمه خلاصه کنیم ناکارآمدی است. مدیران این وزارتخانه با معیارهای سیاسی و عقیدتی و گاهی هم بر اساس آشنایی و روابط فامیلی انتخاب می شوند ، معلم ها آموزش کافی ندیده اند و انگیزه کافی برای کار ندارند. آموزشهای ضمن خدمت معلمان فرمالیته است. ما در همه زمینه ها از استاندارد های یک آموزش و پرورش خوب و مدرن عقب افتادهایم . توقعات حکومت هم از آموزش و پرورش بسیار فراتر از توان و وظایف ذاتی این وزارتخانه است. آموزش و پرورش بخشی از وظایف چندین وزارتخانه و نهاد دولتی و اجتماعی را انجام میدهد و به همین دلیل زمین گیر شده است.
نظام آموزش رسمی در ایران چه نقشی در فرایند مدنی کردن دانش آموزان دارد؟
آموزشهای مدرسه ای اغلب جنبه ذهنی دارد و ارتباط مستقیمی با واقعیت و نیازهای فرد برای زندگی در جامعه مدرن را ندارد. به عنوان مثال دانش آموزی که با نمره خوب از مدرسه فارغالتحصیل شده است، نوعا توانایی انجام امور شخصی خود از خرید مایحتاج، تهیه غذا، نظافت منزل، خرید لباس، برگزاری یک مهمانی ساده، برآورد هزینه، اجاره یک واحد مسکونی، انجام کارهای بانکی و اداری، تنظیم وقت، ایجاد ارتباط صحیح با جنس مخالف و… را ندارد. در سطح دیگر توانایی بیان دیدگاه های خود در باره یک موضوع مشخص ، توانایی طرح سوال ، تفکر انتقادی، احساس مسئولیت به حفظ محیط زیست، رعایت حقوق دیگران، تصمیم گیری در شرایط بحرانی ، کنترل احساسات خود و… را هم ندارد. دانش آموز مقصر نیست. اصولا در مدرسه آموزش چنین مسایلی در دستور کار قرار ندارد. معلم فرمولها و معلومات کتابهای درسی را از طریق تکرار و تمرین به مغز دانش آموز انتقال میدهد. این معلومات جنبه کاربردی ندارد و اصولا در مدارس فضا برای انواع دیگر آموزش وجود ندارد. پارادوکس دیگر آموزش و پرورش در همه جای دنیا این است که معلمانی از نسل قبلی، کودکان امروز را برای زندگی در جامعه فردا تربیت می کنند.
جایگاه آموزش حقوق شهروندی در متون درسی نظام آموزشی ایران چگونه است؟
خیلی مهم نیست که در متون درسی چه جایگاهی برای حقوق شهروندی قایل باشیم. در ایران مد شده که هر موضوع با اهمیتی را وارد متن درس کنند. به عنوان مثال آقای روحانی در مراسم گشایش مدارس، سخنان درخشانی در باره حقوق انسانی دانش آموزان بیان کرد. اما آقای روحانی هم نهایتا پیشنهاد کرد که این موضوعات باید جزء مواد درسی نمره دار در نظر گرفته شود… دانش آموز باید به طور عملی و عینی با حقوق شهروندی خود آشنا شود. رعایت حقوق دانش آموزان دو مقدمه دارد : اول آموزش حرفهای معلم و ناظم و مدیر است تا رفتارهای آگاهانه و حرفه ای را جایگزین رفتارهای غریزی و سلیقه ای کنند و دوم نظارت بر رفتار عوامل مدرسه و ایجاد یک سیستم ارزشیابی قوی است. متاسفانه در مدارس ما تنبیه بدنی ، توهین و تحقیر دانش آموز رواج دارد. مثلا نگه داشتن دانش آموز کنار دیوار در سالن مدرسه یکی از تنبیهات خرد کننده و بسیار رایج است. والدین هم معمولا به حقوق فرزندان خود آشنایی ندارند و از آنها دفاع نمیکنند. بدیهی است که دانش آموز کتک خورده و تحقیر شده در آینده تبدیل به شهروندی مسئول نخواهد شد.
نظام آموزشی ایران یک نظام غیر مشارکتی است. دانش آموزان کار جمعی و پروژه مشارکتی را نمی آموزند. پیامدهای این سیستم آموزشی برای جامعه چه می تواند باشد؟
در سیستم آموزشی ما رقابت به عنوان یک اصل مهم از جانب مدرسه و خانواده پذیرفته شده است ،اما همکاری ارزش محسوب نمی شود. چینش دانش آموزان در ردیف های منظم و رو به تخته یکی از بدترین عوامل در ایجاد جدایی بین دانش آموزان است. این حق دانش آموزان است که در کلاس چهره همدیگر را ببینند. اما دانش آموزان در طول 11 سال فقط پشت کله و گردن همکلاسی ها را می بینند . دانش آموزان ردیف جلو حتی از این موهبت هم محرومند و فقط صدای همکلاسی ها را می شنوند. بچه ای که در این فضای رقابتی بزرگ می شود همکاری با دیگران را یاد نمیگیرد. روحیه فردگرایی هم می تواند باعث پیشرفت جامعه شود. اما متاسفانه رقابت سالم و قانونمند را هم یاد نگرفتهایم. اغلب با زیر پا نهادن حقوق دیگران میخواهیم موفق شویم. چند سال پیش در یکی از مدارس تیزهوشان یک دانش آموز باهوش ، جواب یک مساله سخت را در یکی از کتابهای کتابخانه پیدا میکند و از ترس اینکه مبادا رقبای او هم از این کتاب استفاده کنند ، کتاب را از بین میبرد!
منتقدان نظام آموزش رسمی ایران، این نظام آموزشی را ایدئولوژیک و غیر دگر پذیر می دانند. آیا واقعا نظام آموزشی ایران ، ایدئولوژیک است؟
دو گرایش در زمینه مسایل عقیدتی در آموزش و پرورش از اول انقلاب تا کنون به موازات هم ادامه داشته است. یکی الگوی هویتی است که معتقد است همه دانش آموزان باید بر اساس یک دیدگاه مذهبی – سیاسی رسمی تربیت شوند. طرفداران این الگو به علوم تربیتی و روانشناسی نگاه بدبینانهای دارند. بین این الگو و نظامهای آموزش ایدئولوژیک مثل نظام آموزشی شوروی سابق از نظر روشها شباهت های زیادی وجود دارد. اما این الگو با چالش جدی از طرف معلمان و خانوادهها و حتی بخشهایی از حاکمیت مواجه است. سال 86 یکی از معاونان فرشیدی وزیر آموزش و پرورش در نامهای نوشت: ” اکثريت معلمان موجود براساس مکتب سکولاريسم تربيت شده اند و برحسب مکتب مذکور متعلمان را آموزش ميدهند. آموزش وپرورش موجود بر پايه هاي مکتب استعماري سکولاريسم بنا گرديده و در جهت منافع مستکبران طراحي شده است.”. یکی از وزرای احمدی نژاد هم معتقد بود که آموزش و پرورش قبل از ایشان توسط فراماسونها اداره میشده. طرفداران این الگو بهرغم داشتن دست بالا در آموزش و پرورش به شدت عصبانی و نا امیدند. الگوی دوم به آموزش و پرورش دینی اما غیر ایدئولوژیک با تاکید بر معنویت و اخلاق معتقد است و آموزش و پرورش را یک دستگاه عرفی میداند که باید براساس نظر کارشناسان تعلم و تربیت و با استفاده از دانش و تجربه مشترک بشری که در علوم تربیتی تبلور یافته و البته با توجه ویژگی های فرهنگ بومی آموزش و پرورش اداره شود.
اثر گذاری متون آموزشی با ویژگی های ایدئو لوژیک بر فرایند شدن دانش آموزان و در دوره بزرگسالی آنان چیست؟
دیدگاه های دوگانه ای که در سوال قبل توضیح دادم ، علاوه بر متون درسی در نحوه جذب معلمان، نوع مدیریت، فعالیت های فوق برنامه و روش های آموزشی هم تاثیر گذار است. در 34 سال گذشته دخالت حوزههای علمیه در تالیف متون درسی و تدوین برنامههای آموزشی مرتبا افزایش یافته است. در سال 85 رسما ستاد همکاریهای حوزه و آموزش و پرورش تشکیل شد. به موازات افزایش نفوذ حوزهها در آموزش و پرورش، حجم مباحث دینی و قرآن در کتابهای درسی افزایش پیدا کرد. یکی از وزرای آموزش و پرورش احمدی نژاد میخواست سن ورود دانش آموزان به مدرسه را بر اساس سن بلوغ شرعی تعیین کند. الان دینی کردن کتابهای درسی حتی به درسهایی مانند ریاضی و علوم هم رسیده است. صاحبان این دیدگاه از یک مقدمه صحیح ، یک نتیجه غلط میگیرند . آنها استدلال میکنند که خروجی مدارس ما ، انسان آرمانی طراز اول جمهوری اسلامی نیست، اما راه حل مشکل را در افزایش حجم مطالب دینی در کتابهای درسی و زیادکردن برنامه های سخنرانی و نصیحت و یا تقویت برنامه نماز در مدارس می دانند. در حالی که ای بسا افزایش حجم مطالب دینی و سخنرایهای مذهبی نتیجه معکوس بدهد. الان درس دینی و قرآن در مدارس یکی از پر حجمترین و سختترین درسها است. دانش آموزان وقت زیادی را باید صرف مطالعه و حفظ کردن این درس کنند و بعضی از آنها در این درس تجدید می شوند.
جایگاه نهادهای مدنی و تشکل های دانش آموزی در مدارس ایران چیست. سال های گذشته شوراهای دانش آموزی شکل گرفتند. این شوراها چه نقشی در مدارس و فرایند اجتماعی شدن و مسوولیت پذیری شهروندی دانش آموزان دارند؟
سیستم آموزش و پرورش ما این توانایی منفی را دارد که بهترین ایدهها را در عمل استحاله و تبدیل به چیز عجیبی کند که هیچ شباهتی به اصل ندارد. ایجاد شورا دانش آموزی تلاشی بود برای دمکراتیزه کردن فضای مدارس . اما در عمل تبدیل به یک کلیشه شد. فرآیند انتخابات شوراها قرار بود کارگاه آموزش عملی برای تمرین دمکراسی باشد. در واقع فرآیند مهم تر از نتیجه بود. الان فرآیند بسیار تقلیل یافته و کاملا تشریفاتی شده و از سوی مدیر و مربی و معاون به شدت کنترل می شود. آنها به عنوان یک وظیفه اداری انتخابات شورا را برگزار میکنند. یک نظر هم در میان معلمان و مدیران وجود دارد که جدی گرفتن بحث شورا باعث پررو شدن دانش آموزان میشود. اعضای شورای دانش آموزی هم مثل شورای معلمان نقشی جدی در اداره مدرسه ندارند. من فکر می کنم کارآمد کردن سیستم مهمتر از دمکراتیزه کردن آن است . دمکراسی درصورتی که به افزایش کارآمدی منجر شود برای آموزش و پرورش مفید است.