روایت یک تجربه اجتماعی
عرصه سوم-رضا حاج حسینی: هنگامی که جنبش والاستریت درصدراخبار خبرگزاریها و رسانههای مختلف جهان قرارداشت، رسانههای جمهوری اسلامی تلاش کردند با سیاستهای تبلیغاتی خود و براساس رویکرد «دشمن دشمن من، دوست من است»، این جنبش را به نفع خود مصادره کنند. سوی دیگر ماجرا هم این بود که جنبش والاستریت، مصداق صحبتهای گاه و بیگاه محمود احمدینژاد، رییس دولت ایران به حساب آمد.طرفداران او که هرازگاهی در سخنرانیهایش خبر از فروپاشی غرب میدهد، این جنبش را آغازی برای پایان ایالات متحده دانستند واخبار این جریان را با حساسیت بسیار پوشش دادند. درچنین فضایی، یکی از فعالان مدنی ایران، کمپینی بهوجود آورد تا در مقابل هیاهو و جوسازی رسانههای حکومتی درایران، معترضان والاستریت را به جنبش آزادیخواهی مردم ایران پیوند بزند.
«علی عبدی»، با الهام از شعار«ما ۹۹درصد هستیم» والاستریت، که شبیه شعار«ما بیشماریم»جنبش سبز مردم ایران است، کمپین ۹۹ را به راه انداخت. به این ترتیب که ۹۹نفرازمعترضان والاستریت پیامی را برای ۹۹ زندانی سیاسی در ایران میفرستند تا با آنان همدردی و همراهی کنند.آنان در این پیامها به ستایش آزادی میپردازند و از تلاش زندانیان سیاسی برای شکلگیری جامعه مدنی در ایران قدردانی میکنند. هر پیام به صورت یک پوستر ارایه میشود که عکس زندانی ایرانی و پیام معترض والاستریت را در بر میگیرد. عکس فرستده پیام و متن فارسی و انگلیسی آن هم در سایت کمپین میآید تا روزی به دست زندانی سیاسی آزاد شده در ایران برسد. این کمپین تا دوم دسامبر به عدد۲۷ رسیده و توانسته است فعالان مدنی از کشورهای دیگر را نیز با خود همراه کند.
تغییر زاویه دید، از والاستریت به آزادی
درشرایطی که رسانههای جهان اخبارجنبش والاستریت را در صدر خبرهای خود قرار داده بودند، ناگهان تصویر چند زندانی سیاسی ایرانی نیز در میان تصاویر دیده شد. «علی عبدی»، دانشجوی دکترای انسانشناسی دانشگاه یل، عکسهای این زندانیان را به میان معترضان والاستریت برده بود تا علاوه بر جلب توجه آنان به اتفاقهای درون ایران، دوربین رسانههای خبری را هم به سوی ایران و اتفاقهایش بچرخاند. یکی از هدفهای این تلاش فردی- اجتماعی این بود که تبلیغات سازمانیافته رسانههای دولتی درایران را برای مصادره جنبش والاستریت ناکام بگذارد. حالا همراه با اتفاقهایی که دروال استریت میافتد، نگاهها متوجه فعالان مدنی و سیاسی در زندانهای ایران نیز میشود. دردل این فعالیت، پیامی هم برای فعالان مدنی ایران و مردم عادی که شاهد این رویداد هستند وجود دارد.کمپین۹۹، خیلی ساده میکوشد نشان دهد در آمریکا، به عنوان الگوی نظام سرمایهداری، نقصهایی وجود دارد تا فعالان مدنی و آنها که برای شکلگیری دموکراسی در ایران تلاش میکنند، متوجه نقصهای این شیوه حکومت باشند و بدانند آنچه برایش تلاش میکنند، به معنای رسیدن به مدینه فاضله نیست. آنچه در پارک زوکاتی، محل تجمع معترضان والاستریت میگذرد، میتواند آنان را با این کمبودها آشنا کند. آگاهی از این کمبودها، به فعالان مدنی برای ارایه الگوهای بهتر کمک میکند و زمینهای فراهم میآورد تا جامعه ایرانی از تجربیات جوامع دیگر در این راه به شکل مطلوب بهرهبرداری کند.
روایتهایی از پارک زوکاتی
شنیدن روایت زندان سیاسی در ایران، در پارک زوکاتی آمریکا، نشاندهنده میزان علاقه و توجه افکار عمومی جهان به فعالیتهای آزادیخواهانه است. معترضان والاستریت نفس در نفس همدیگر، هر روز روایتی میشنوند از آنچه که در ایران میگذرد؛ از رنجی که برای مقابله با آزادی، حاکمیت قانون و جامعه مدنی در ایران به انسانها تحمیل میشود و از تلاش کسانی که با وجود زندان، فشار و تهدید از پا نمینشینند. رنجهای انسانی، در اجتماع معترضان پارک زوکاتی تقسیم میشود؛ شنیدن داستان زندانیان سیاسی ایران، هم تسکین است، هم تلنگر. داستانهایی که در آنها تلاش شده است تا حد ممکن شخصیت زندانی ایرانی به ملموسترین شکل ممکن ارایه شود. به عنوان مثال، روایت کمپین ۹۹ از محبوبه کرمی، فعال جنبش زنان در ایران که در جنبش دموکراسیخواهی برای آزادی و عدالت فعالیت میکند، این است: «محبوبه که به خاطر مرگ مادرش و اتفاقهایی که برایش افتاده دچار افسردگی است، پیش از بازگشت به زندان در اردیبهشت۹۰ ، جلوی زندان اوین و در حالی که دوستانش برای بدرقه او آمده بودند گفت که خوشحالم برای هدفم که برای برابری زنان سرزمینم است به زندان میروم. از راهی که انتخاب کردم پشیمان نیستم. باید در اهدافمان پایدار باشیم و مصائب را تحمل کنیم. دوستان محبوبه او را انسانی مهربان و با روحیه بالا و صبور می دانند. محبوبه کرمی این روزها را در زندان اوین تهران میگذارند.»
شیوه کار کمپین
شیوه کار کمپین۹۹ بسیار ساده است. فعالان این کمپین، عکس زندانی را در دست میگیرند و داستان او را روایت میکنند. بعد از شنیدن روایت، نفر مقابل که از معترضان والاستریت است، به عکس نگاه میکند و شروع میکند به صحبت. به آنها گفته میشود که این زندانی بعدها این حرفها را خواهد خواند و خواهد شنید:«تو در این لحظه تاریخی، پیامی را از پارک زوکاتی برای ایران میفرستی.»
همین جمله ساده پیام فرستنده را در جایگاه یک موجود اثرگذار قرارمیدهد؛ کسی که خود نیز از موقعیتی که در آن قرار گرفته، تاثیر پذیرفته است. کسانی که تا به حال این پیامها را فرستادهاند، گاهی کنترل خود را از دست دادهاند و گریه کردهاند. گریههایی که از سر احترام است. حتی ممکن است احساس کنند دردی که میکشند، با درد آن زندانی قابل مقایسه نیست.
برای تاثیرگذاری و گسترش بیشتر فعالیت این کمپین، تلاش شده ایرانیان دیگر نقاط دنیا هم در آن مشارکت داشته باشند. به عنوان مثال، بیست و هفتمین روایت کمپین۹۹ را که مربوط به دوم دسامبر است، «سحرناز سماعینژاد» از تورنتوی کانادا فرستاده است. این روایت، پیام «پیتر» است به«فیضالله عربسرخی». در بخشی از این روایت از زبان «پیتر» میخوانیم: «ما الان اینجا نشستهایم و میدانیم که فیضالله برادر ماست. او برادر ماست چون مثل ما یک نگاه دوراندیشانه به جامعهاش دارد.فیضالله به این فکر نکرده که در درون سیستمی زندگی کند که فقط به خودش منفعت برساند؛ و برای همین هم هست که الان او در جایی است که همه میدانیم. او در زندان است چون به نسلهای آیندهای فکر کرده که بعد ازاو خواهند آمد. من میخواهم از فیضالله تشکر کنم که وقتی با مشکلی در درون جامعهاش مواجه شده، خودش را در معرض خطر قرار داده و میخواهم از فیضالله تشکر کنم برای اینکه او یک الگو برای نگاه دوراندیش ماست.»
آنچه که درکنارخود این پیام اهمیت دارد، همراه شدن دیگر فعالان مدنی با کمپین۹۹ از گوشه و کنارجهان است. این همراهی نشان میدهد که فعالیتهای مدنی خودجوش، تا چه حد ممکن است تاثیرگذار باشند. البته نکته مهم دیگر در مورد چنین فعالیتهایی، استمرار است و پیگیری و پشتکار برگزارکنندگانی که بدون هیچ چشمداشت شخصی، برای موفقیت آن تلاش میکنند. ضمن اینکه، معنای واقعی خودجوشی را در مقابل آنچه تحت عنوان این گونه فعالیتهای مدنی و ابتکاری درایران اتفاق میافتد، به نمایش میگذارد.
برای اطلاعات بیشتر درباره کمپین ۹۹ ازسایت آن دیدن کنید: