چه کسی به رهبرنامه می نویسد؟
عرصه سوم- رضا حاج حسینی: سهشنبه، ۲۲آذر ماه سال۱۳۹۰، محمد نوریزاد، فیلمسازی که به دلیل اعتراضها و انتقادهایش از رهبر جمهوری اسلامی، پس از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری سال۱۳۸۸، به چهرهای شناخته شده در میان فعالان اجتماعی و سیاسی تبدیل شد و طعم حبس و زندان را چشید؛ در نامه پانزدهم خود از سری نامههایی که خطاب به آقای خامنهای نوشته، از همسران دو فرمانده شهید سپاه، چند تن از مراجع تقلید شیعه، سیدمحمد خاتمی، رییسجمهور سابق ایران، اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و شمار دیگری از شخصیتهای برجسته سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خواست تا مثل او نامههای محترمانهای به رهبر جمهوری اسلامی بنویسند و به نقد عملکرد او و نظام تحت امرش بپردازند تا شاید باب نقد حکومت باز شود و تغییری در وضعیت حاکم به وجود آید. او در پایان نامه خود نوشته است: “همه مینویسیم و رهبر را مخاطب نوشتههای صریح اما مشفقانه خویش قرار میدهیم. به امید اثربخشی اقیانوسی از کلمات خیرخواهانه.”
هنوز اما چند روزی از انتشار این نامه نگذشته بود که نامهای از همسر شهید باکری خطاب به محمد نوریزاد انتشار یافت و پس از آن، نامههایی دیگر و نامهای از دکتر عبدالکریم سروش، خطاب به آیتا… علی خامنهای که پر سر و صداتر از بقیه نامهها شد. به این ترتیب در پاسخ به فراخوان محمد نوریزاد برای نوشتن نامه به رهبر ایران، جریانی به راه افتاد که حالا یک کمپین از دل آن بیرون آمده.اگر به سایت نوریزاد بروید، میبینید که برای نامههای ایرانیان به رهبر، سایتی مجزا ترتیب داده شده است با این توضیح: “برای نامههای شما، برای ثبت شدن نامههای شما در تاریخ، برای گلولهباران که نه، برای گلباران آنانی که برما گلوله میبارند. این راه، شیوه ما در این راه پرخطر است. ما همچون گاندی و نلسون ماندلا، به آنانی که ما را میکشند، به آنانی که ما را میزنند، به آنانی که ما را غارت میکنند، لبخند میزنیم و خسته نباشید میگوییم.”
وبلاگ “نهضت نامهنگاری به رهبر جمهوری اسلای ایران” نیز نامههای مردم به رهبری را منتشر میکند. در فیسبوک هم اگر جستوجو کنید، به صفحههای مرتبط با این موضوع برمیخورید.صفحههایی که از شما هم دعوت میکنند تا به رهبرنامه بنویسید، مطالباتتان را محترمانه با او درمیان بگذارید و به نقد عملکردش بپردازید.
و حالا، یک میلیون نامه
جریانی که پس از درخواست محمد نوریزاد برای نامهنگاری به رهبر ایران به راه افتاده است نامهای مختلفی به خود گرفته. صفحهای هم درفیسبوک ایجاد شده که نامش کمپین یک میلیون نامه به رهبر ایران است. مسئول این صفحه اما احتمالا به دلیل حساسیتهایی که نسبت به جایگاه رهبر جمهوری اسلامی وجود دارد و مسائل و مشکلاتی که ممکن است برای او ایجاد شود، معرفی نشده است.درشرحی که برای معرفی این صفحه نوشته شده، آمده است: “این صفحه در پاسخ به درخواست جناب دکتر نوریزاد عزیز و به منظور انعکاس مطالبات مردمی خطاب به آقای خامنهای، رهبری جمهوری اسلامی ایران ایجاد شده و امیدوارم با همت همه دوستان در جهت ترویج و معرفی این صفحه و ارسال نامههای متعدد، گوشهای از فریادهای مردم عزیز ایران را به گوش حاکمان آن برسانیم!”
اما رساندن گوشهای از فریادهای مردم ایران به گوش حاکمان، آن هم از طریق نامه آیا فایده و نتیجهای هم خواهد داشت؟
گرچه نویسندگان خود این نامهها از جمله محمد نوریزاد و عبدالکریم سروش چندان امیدی به نتیجه کارشان ندارند، ولی عمل کردن و فعال بودن را بهتر ازمنفعل بودن و ناامیدی میدانند. مثل همین فعالان مدنی، ایجاد کننده این صفحه هم درجملههای پایانی معرفی صفحهاش ابراز امیدواری کرده است که آینده این حرکت مثبت و نتیجهبخش خواهد بود: “مطمئنم که این حرکت کوچک در آیندهای نزدیک اثرات بسیار عمیقی بر پیکره متصلب حکومت فعلی وارد خواهد آورد.
نامههایی در راه
دعوت محمد نوریزاد به نامهنگاری با رهبرکافی بود تا عدهای که ممکن است چندان هم نامهای شناخته شدهای نباشند، دست به قلم ببرند و آنچه را در دل دارند، برای رهبر ایران بنویسند. دریکی از این نامهها با امضای پارسا مهرگان آمده است: “این جانب و جمع کثیری از جوانان و دانشجویان که طی این مرقومه از آنها نمایندگی میکنم از وضعیت موجود جامعه به جان آمده ایم… ما به جان آمدهایم از حاکمیت دروغ و رخت بر بستن صفا و صداقت و روحیه اخوت از این کلبه احزان. چرا حکومت ایران به آنجا رسیده است که با استفاده از صدا و سیما و تریبونهای حکومت، مثل ریگ بیابان دروغ را در همه وجههایش در جامعه میپراکنند و باور کنندههای آن را بابصیرت و تأملکنندگان در آن را مزدور بی. بی. سی میخوانند؟ بابصیرت و بیبصیرت!!! گویا یکی از دستاوردهای اخیر نظام تغییر هویت کلمات است. در تلویزیون ایران اسمی از ناآرامیها و تعداد کشتههای ۵ هزار نفری سوریه برده نمیشود ولی حوادث بحرین را با چنان حرارتی پوشش میدهند که گویا در آنجا حمام خون به راه افتاده است؛ در حالیکه شمار کشتههای بحرین، فکر نمیکنم یک پنجم سوریه هم باشد…”
فراخوان نامهنگاری به رهبر جمهوری اسلامی اما باعث ایجاد تحرکی تازه در فضای سیاسی ایران شده است. علی افشاری، فعال سیاسی در آمریکا، در اینباره مینویسد: “نوریزاد با ابتکار عمل هوشمندانه، هم فضیلتی ماندگار از خود برجای گذاشت و هم در افزایش شیب تغییر فضای اعتراضات به سمت رهبری نقش موثری ایفا کرد.”
این جریان باعث شده است که باب خواستههای مدنی از حاکمیت هم باز شود تا افراد بتوانند درنامههای خود دستکم درخواستهای شخصی خود را با رهبرایران مطرح کنند. ادامه این کار سبب میشود که اگر نه خود آیتا… خامنهای، که نامش به عنوان پاسخگو به میان مردم بیاید. رهبر ایران تاکنون پاسخی به چنین نامههایی نداده است، در حالی که درباره سنت شیعی، چنین گفته میشود که بزرگان دینی پیوسته خود را پاسخگوی همه مردمان(مسلمان و غیر مسلمان) میدانستند و حتی برای احقاق حق مردم در دادگاه حاضر میشدند.
علی افشاری در تحلیل خود در اینباره معتقد است: “گسترش انتقادات علنی از رهبری جمهوری اسلامی این پتانسیل را دارد تا جایگاه ولیفقیه را عادی سازد و به این ترتیب سنت مجازات سنگین منتقدان رهبری دستخوش تغییر گردد. این تغییر به نوبه خود باعث میشود هزینه اعتراض به رهبری کاهش یافته و درنتیجه آسیبی جدی به ساخت مطلقه قدرت وارد آید. این نکته چرایی هزینه بالای نقادی رهبری را روشن میسازد.”
فارغ از همه این تحلیلها، نوشتن نامههای انتقادی به رهبری، اگردر مقیاسی گسترده و وسیع اتفاق بیفتد، یک امتیازبزرگ خواهد داشت و آن این که رفتارحکومت را در مواجهه با این انتقادها به نمایش و چالش خواهد کشید. آیا حکومت میتواند پاسخی منطقی برای منتقدان داشته باشد و با آنان تعامل و گفتوگو کند یا اینکه خواستهها و انتقادهای مشروع و مدنی آنان را با درشتی و سرکوب پاسخ خواهد داد؟
حکومت ایران هر کدام از این راهها را انتخاب کند، فعالان مدنی برای گسترش صلح، دموکراسی و حقوق بشر به تلاشهای خود ادامه خواهند داد. یکی از این تلاشها شاید همین نامهنوشتن برای رهبر ایران باشد.
برای اطلاعات بیشترمیتوانید به نشانی های زیرمراجعه کنید:
http://namehnegari.wordpress.com
www.facebook.com/کمپین-یک-میلیون-نامه-به-رهبر-ایران-293353617372744