عرصه سوم: از اعدامهای تابستان سال 67 بیست و پنج سال است که می گذرد. در چنین روزهایی چند هزار زندانی سیاسی در سراسر کشور بدون آنکه در دادگاه محاکمه شوند و مراتب آیین دادرسی کیفری بر آنان اعمال شود، بنابر احکام رهبر وقت جمهوری اسلامی و با تصویب یک کمیته سه نفره به طناب دار آویخته شدند. درحالی که آنان پیشتر در دادگاه محاکمه شده بودند و دوره محکومیت خود را می گذراندند. این که چرا این تعداد زندانی که آمار دقیقی از تعداد آنان در دست نیست در یک دوره کوتاه اعدام شدند،چگونه عملیات اجرایی این اعدامها طراحی و اجرا شد و چه کسانی طراح و مجری آن بودند هنوز در هاله ای از ابهام است اما با در نظر گرفتن شرایط آن دوره می توان با قاطعیت گفت که فقدان یک جامعه مدنی زمینه ساز چنین فاجعه ای بوده است.
پس از سرکوبهای گسترده در دهه شصت و حذف کامل مخالفان سیاسی نظام جمهوری اسلامی، در عمل جامعه مدنی ایران نیز کاملا سرکوب شد. به عبارتی بهتر سرکوبها نه تنها احزاب و گروههای سیاسی بلکه دامان نهادهای مدنی نیز را گرفت و جنگ بهانه ای بود تا جامعه ای پوپولیستی جایگزین جامعه مدنی در ایران گردد.از این رو در فضایی که صدای هیچ مخالفی به گوش نمی رسید، هیچ سازمان و نهاد حقوق بشری امکان فعالیت نداشت، هیچ روزنامه ای جز روزنامه های حکومت اجازه نشر نداشتند و تنها منبع اخبار غیر حکومتی رادیوهای دولتی کشورهای غربی و دولتهای متخاصم ایران بود جنایتی علیه بشریت به وقوع پیوست که متاسفانه هنوز ریشه های آن مورد بررسی قرار نگرفته است.
یکی از ویژگیهای یک جامعه مدنی پویا، بررسی حوادث و رویدادهایی است که در گذشته منشاء اثرات مهمی بوده است. یک جامعه مدنی برای عبرت آموزی از گذشته و مصون کردن خویش از تکرار حوادث تاسف آور، گذشته خود را نقد می کند و بر نقاط تاریک آن نور می تاباند. هم اکنون جوامع مدنی بسیاری از کشورها از جمله اندونزی، کامبوج، آلمان، ایتالیا و دیگرانی که در گذشته دولتهای آنان دست به جنایات گسترده ای علیه بشریت زده اند بدنبال ریشه یابی این مسائل، تحقیق و پرسش هستند اما جامعه مدنی ما علیرغم گذشت 25 سال هنوز در مقابل این نقض فاحش حقوق بشر سکوت کرده است. در حالی که با بررسی شرایط حال و سیاستهای امنیتی و قضایی موجود می توان گفت امروز نیز برخی از مجریان اعدامهای 67 همچنان در شکل قاضی و بازجو حضور دارند و با هدف مقابله با هر گونه تحول خواهی در جامعه، احکام و رفتارهای خشن و نافی حقوق بشر صادر و اجرا می کنند.
اعدامهای سال 67، نقطه عطفی در تاریخ خشونت ورزی و نقض فاحش حقوق بشر در ایران است. صرف نظر از هرگونه تعلق خاطر سیاسی یا خانوادگی به قربانیان این جنایت، وظیفه هر شهروند و عضو جامعه مدنی است تا با پرسشگری در این رابطه درصدد پاسخ باشد. اینکه مقامات جمهوری اسلامی وقت وحال باید پاسخ دهند چه کسانی طراح این اعدامها بودند؟ چگونه آن را اجرا وعملیاتی کردند؟ چه هدفی را دنبال می کردند؟ چه تعداد به طور مشخص اعدام شدند؟ مشخصات اعدام شدگان و گرایش و تفکرات سیاسی و مذهبی آنان چه بوده است و نهایتا چرا این احکام صادر شد؟ پاسخ به این سئوالات می تواند پاسخ به سئوالاتی باشد که امروزه ذهن بسیاری از فعالان مدنی را درگیر خویش ساخته است که چرا بسیاری از موسسان و حامیان انقلاب یکی پس از دیگری راهی زندانها می شوند و تا کی این دور باطل تسلسل خواهد داشت.