عرصه سوم–«من حالا می فهمم خروج یک کمپرسی جنازه جوانان هجده و نوزده ساله ازدرزندان اوین درسال شصت و هفت هیچ تعریفی جز جنایت نداشته و من که سالها پیش این کمپرسی های پرازجنازه را به چشم خود دیده بودم وآن را به اسم ضرورت انقلابی توجیه کرده بودم، یک کور به تمام معنا بوده ام. کوری که به صورت ظاهر چشم داشته اما جنایت را به ضرورت تفسیرکرده و از روی خون بچه های مردم گذشته و بر آن پا نهاده است.
ضرورت انتقاد از خود برای ایجاد فرهنگی دموکراتیک
بدیهی است که ایجاد فرهنگی دموکراتیک درجامعه بر مبنای موازین شناخته شده بینالمللی به تلاش دراز مدت نیاز دارد. کار آموزشی در زمینه ایجاد هنجارهای بشر دوستانه درافراد، مقابله با خشونت، سنتهای ضد انسانی، خرافات و قوانین ناعادلانه پروژه ای دراز مدت و دائمی است. به رسمیت شناختن حقوق برابر شهروندان دربرابرقانون، از میان بردن قوانین ناعادلانه و دریک کلام مبارزه با هر آنچه که مبنایش تبعیض، تحقیر و فرودستی است به آگاهی و داشتن وجدان فردی و جمعی، افشاگری موارد تبعیض درتمام سطوح جامعه و راه کارهای جدید نیاز دارد. تنها با تحولات سیاسی و اقتصادی نمیتوان فرهنگ دموکراتیک را درجامعه و در اذهان تک تک شهروندان درونی و نهادینه کرد. جامعه ما درسی سال گذشته با بحران های مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دست بگریبان بوده است. فقدان آزادیهای اجتماعی برای اقشار مردم، احزاب و سازمان ها و تک تک افراد هنوز از معضلات اساسی درجامعه ما است. به تبع آن در هر مقطعی با توجه به افزایش سرکوب دولتی اعتراض فردی و عمومی به روشهای مختلف تداوم یافته و همچنان ادامه دارد.
برای ایجاد آزادی وعدالت درایران بهایی سنگین و جبران ناپذیر پرداخت شده است. اوج گیری خشونت کور در اولین سالهای پس از انقلاب و سرکوب نیروهای دگر اندیش جامعه ما را در مقاطع گوناگون دربحرانی عمیق فروبرد. خون های زیادی ریخته شد. بسیاری از کارگزاران و مسئولان دولتی که شاهد عینی فجایع اتفاق افتاده بودند سکوت کردند. بسیاری از آنان چشمان خود را بسته و حاضر افشاگری درسطح جامعه نشدند.
ناکامی و سرخوردگی بخش بزرگی از جامعه در مشاهده عدم تحقق اهداف انقلاب بهمن 57 و معضلات روزمره در دوران اوج گیری جنبش اصلاحات منجر به تحول فکری درمیان کسانی شد که درآغاز انقلاب به اعتقادات ایدئولوژیک و مذهبی خود سخت باور داشتند و آن را حقایق ابدی، غیرقابل تردید و الهی می دیدند. درمیان بسیاری که با توسل به ضروری بودن زیر پا گذاشتن موازین قانونی در دفاع از انقلابشان در برابر ناحقی ها و سرکوب ها سکوت کرده بودند. اما تحولات بعدی جامعه بتدریج باعث فروپاشی دنیای ذهنی آنها شد. از نتایج این بازگشت به خویش، تامل در رفتار و کردار و بازنگری در حقایق مسلم و واقعیتهای پیش رو و پشیمانی از گذشتهای دردناک است.
آخرین انتخابات ریاست جمهوری درایران درسال 88 و حوادث خونین آن باردیگر خاطره دور حوادث سالهای اول پس از انقلاب را زنده کرد. گروهی از همکاران و مدافعان جمهوری اسلامی که همواره به دلیل منافع شخصی، ناآگاهی، تعصب، و یا توسل بر ضرورتها و مصلحت ها، واقعیات مسلم جامعه را انکار و نادیده میگرفتند، باردیگر به خود آمده و با وجدان خود درگیر شدند. در این میان بررسی و انتقاد از سیاستهای حکومتی به شیوههای جدید و اغلب فردی درمیان یاران حکومت افزایش یافت.
به طور مثال کمپین نامه نویسی محمد نوری زاد و اقدامات مشابه از جمله این پیامدهاست. ابتکاری که به سرعت مورد استقبال قرار گرفت و بازتاب وسیعی یافت. انتشار نامههای انتقادی نوری زاد و همه کسانی که از این ابتکار استقبال کردند. قدم موثری در ایجاد حساسیت در افراد و احساس مسئولیت درقبال جامعه است. اینکه ما درهر موقعیت و مقامی که هستیم بتوانیم به سنجش اعمال خود و افراد مسئول به عنوان یک وظیفه ملی عمل کنیم. و حق انتقاد را از حقوق شهروندی خود بدانیم.
اعترافات افرادی که دربازنگری به گذشته و انتقاد از راه و روش فکری خود به صراحت به فجایع آن سالها و عواقب آن اذعان دارند، بدون شک گام بزرگی در راه بازخوانی حوادث انقلاب و روشنگری و افشاگری در مورد آنچه بر مردم گذشته، می باشد. انتقاد از خود، تشریح افکار و افشاگری در مورد فساد و تباهی مشروعیت یافته در افراد مسئول و یا سیستم حکومتی بدون شک قدم مهمی در ایجاد فرهنگی مبتنی بر عدالت، حقیقت و دفاع از حقوق مردم است. روشی که باید تکثیر شود و گام اولیه در راه ایجاد کمسیون حقیقت یاب برای کشف و ثبت ناگفته ها شود.
درنامه ای تکان دهنده که اخیراً توسط یکی از سرداران اخراجی سپاه نوشته شده و درسایت محمد نوری زاد منتشر شده می خوانیم که :
“ذهن مارا جوری تربیت کرده بودند که ما سالهای متمادی خیانت را درامتداد خدمت معنا می کردیم. چماقی درست کرده بودند از امام و آقا و هرکجا که کارشان گره می خورد با آن چماق برسراعتقادات و باورهای ما می زدند و ما را به ضرب و زور مجاب می کردند.
من ازامروز که به دیروز خودم نگاه می کنم می بینم مردم کوچه و بازار چه راحت قضایا را تحلیل می کردند و جای ظالم و مظلوم را مشخص می کردند. درحالی که همین قضایا پیش روی ما هم بود و ما تحلیل آنها را به راههای پرپیچ وخم و مسیرهای ازپیش تعیین شده می بردیم وبه نتیجه دلخواه خود می رسیدیم.”
این سردار اخراجی سپاه پاسداران دربخش دیگری از نامه اش می نویسد:
“من حالا می فهمم خروج یک کمپرسی جنازه جوانان هجده و نوزده ساله ازدرزندان اوین درسال شصت و هفت هیچ تعریفی جز جنایت نداشته و من که سالها پیش این کمپرسی های پرازجنازه را به چشم خود دیده بودم وآن را به اسم ضرورت انقلابی توجیه کرده بودم، یک کور به تمام معنا بوده ام. کوری که به صورت ظاهر چشم داشته اما جنایت را به ضرورت تفسیرکرده و از روی خون بچه های مردم گذشته و بر آن پا نهاده است.
این نامه را بخاطراین برای تو می نویسم که به مردم بگویم هنوز نیز درسپاه سرداران و افسرانی هستند که نسبت به جنایت ها وخیانت های سپاه حساس و معترضند و مانده اند تا روزی به مردم بپیوندند که ضرورت آن بیشتر از امروز است. روزی که سپاه خواه ناخواه به روی مردم آتش خواهد گشود وپرونده اش را به خون مردم خواهد آلود تا شخصیت دریده ای که پیدا کرده کامل شود.
یکی از جرم های من می دانی چه بود؟ “تکثیر و انتشارنامه اول ودوم وسوم نوری زاد درمیان سرداران سپاه و خانواده پاسداران“. البته من این کاررا انکارنکردم. با اولین قطره خونی که ازمردم کوچه و خیابان به زمین ریخته شد همین تردید ها و ترک خوردن های مورد نظرتو مثل خوره به جان من و امثال من هم افتاد. تو شانس این را داشتی که رسما ازمردم عذرخواهی کنی و ما به هزاردلیل که عمده ترینش شرم فراوان و نداشتن شهامت است، این عذرخواهی را به فرصتی که نمی دانم کی فرا می رسد موکول کردیم.”