عرصه سوم –در بخشهای پیشین آموزشهای مدنی،به طور خلاصه ویژگیهای سازمان های مردم نهاد، بخشی از ضروریات و هم نقش شهروندان درجوامع دموکراتیک و غیردموکراتیک مورد بحث قرار گرفت دراین بخش به مبارزات شهروندی و نقش آن در شکوفایی دموکراسی و توسعه فرهنگ دموکراتیک می پردازیم.
انتخابات آزاد و سالم زیر بنای یک حکومت دموکراتیک است.دموکراسی، سیستم سیاسی مبتنی بر رأی گیری با شرکت همه احزاب سیاسی، برگزیدن نمایندگان مردم و هیئت دولت است. بنابراین در دموکراسی واقعی قدرت سیاسی توزیع و اجتماعی می شود. و به معنای دیگر مردم درحق تعیین سرنوشت خود مستقیماً با انداختن رأی خود به صندوق ها شرکت دارند. بدون شک نقش مردم تنها در رأی دادن خلاصه نمیشود و هم مشارکت شان در زندگی اجتماعی تنها به داشتن شغل و یا حضور در فضای عمومی محدود نمی شود.
در دموکراسی های پیشرفته و مدرن نظیر کشورهای شمال اروپا شهروندان دربرابر قانون از حقوق یکسان برخوردارند. اکثریت آنان ساغل بوده و مالیات پرداخت میکنند. و هم به خدمات آموزشی و پزشکی کافی دسترسی دارند. واضح است که تحقق دموکراسی در دنیای پیشرفته هم یک شبه انجام نشده است. پشتوانه تصویب هر طرح و قانون درجهت پیشرفت شهروندان درهمه جای دنیا همواره مستلزم مبارزات طولانی شهروندان و نمایندگان آنها درپارلمان ها بوده است. برای مثال در سه دهه پایانی قرن بیستم شهروندان اروپایی و امریکای شمالی با شرکت وسیع درجنبش های مدنی مسالمت آمیز موفق شدند بسیاری از خواسته های خود در زمینه مبارزه با نژاد پرستی، برابری حقوق زنان، حقوق همجنسگرایان و هم تحولات فرهنگی در زمینه محدود کردن قدرت نهادهای مذهبی را از تصویب مجالس گذرانده، به دولت ها به قبولانند و هم در فرهنگ جامعه نهادینه کنند. از دیگر تأثیرات مهم این جنبش ها، شکوفایی فرهنگ حقوق بشری، حمایت از گروههای آسیبپذیر درجامعه و دموکراتیک شدن روابط درحوزه خصوصی یعنی نهاد خانواده بود.
اعتراض و بسیج مردمی
بدیهی است که در بیشتر جنبش های اجتماعی هم از اشکال مسالمت آمیز و هم شیوه های قهرآمیز استفاده شود. در کشورهای توسعه نیافته اغلب به علت فقدان آزادی و انتخابات سالم، رسانههای سانسور شده و سرکوب شدید مخالفان سیاسی و منتقدان اجتماعی، شیوههای اعتراضی مخالفان و شهروندان همواره نه از طریق مجاری قانونی ( که اغلب کارایی ندارند) بلکه با توسل بر اقدامات رادیکال انجام می گیرد.
در جوامع دیکتاتوری، و هم کشورهایی که قبلاً مستعمره بوده و تنها چند دهه از استقلال سیاسی شان می گذرد، توسعه فرهنگ دموکراتیک در جامعه و احزاب درقدرت اغلب به کندی صورت گرفته و تحولات سیاسی همواره با تنشها و درگیریهای متعدد میان قدرت مندان و نیروهای اپوزیسیون همراه است. بحران های عمیق اجتماعی، انقلابهات خونین و براندازی رادیکال سیستم های سیاسی اغلب از مشخصات کشورهای استعمار زده، و استبداد زده است.
افراطی ترین اشکال مبارزه فردی و جمعی برای اعتراض به قدرت حاکمان توسل به خشونت کور، سرکوب و تخریب است. براندازی از طریق کودتای نظامی، جنگ داخلی یا عملیات تروریستی در چند دهه اخیر در بسیاری از کشورهای آسیایی، آفریقایی و هم درمناطق دیگر دیده شده اند. مهم ترین پیامد فاجعه آمیز درگیریهای خونین در درجه اول کشتار شهروندان و سربازان است. در جنگ داخلی و نبرد قومی در روندا در دهه نود قرن گذشته بیش از نیم میلیون نفر کشته شدند. دردرجه دوم نابودی اموال شخصی و تاسیسات عمومی است، یعنی تخریب ساختمانها، راهها و امکاناتی که با پول مردم ساخته شده اند، یا انهدام مراکز و تأسیسات دولتی که برای بازسازی آنها به بودجه های کلانی نیاز است.
در جوامع استبداد زده نقش رهبران کاریزماتیک در هدایت جنبش های سیاسی و اجتماعی پراهمیت و پررنگ است. رهبرانی که بعد از به قدرت رسیدن اغلب نمیتوانند به وعدههای خود عمل کنند. و پس از فروکش کردن بحران سیاسی یا خاموشی جنبش اجتماعی هم قدرت سیاسی را به انحصار خود درآورده و هم کنترل حوزه اقتصادی را به اقلیتی از حامیان شان می سپارند. آنان اغلب و بسرعت نظام استبدادی ماقبل خود را احیا و ساختار غیردموکراتیک را بازسازی می کنند.
مبارزات شهروندی برای ایجاد دموکراسی
مبارزات مسالمت آمیز مردم در هم قالب جنبش های اجتماعی و هم مبارزات فردی ظهور می کنند. برای نمونه جنبش ضد استعماری در قرن بیستم برای رهایی از سلطه بیگانه ، ایجاد دموکراسی و هم مبارزه با تبعیض نژادی درکشورهایی نظیر هند یا آفریقایی جنوبی، از ویژگیهای این مبارزات تأکید بر خشونت پرهیزی از طرف رهبرانی چون مهاتما گاندی و نلسون ماندلا بود. پیروزی های حاصله از اعتراضات مدنی و همبستگی مردم دراین کشورها به درستی حقانیت فرهنگ خشونت پرهیزی را به عنوان روشی متمدنانه و صلح جویانه آشکار می کنند. با یک بررسی سریع میتوان درتاریخ معاصر به دهها نمونه دیگر از جنبش های صلح جویانه شهروندی اشاره کرد.
درمبارزه هدف مند و اصولی شهروندی برای تغییر حکومت ها، قوانین و نهادینه کردن دموکراسی دربطن جامعه می باید از انواع شیوههای اعتراضی مدنی و صلح آمیز استفاده کرد. و از باور بی چون وچرا به شورش ها و انقلابات خونین به عنوان تنها راه ممکن برای تغییر اساسی اجتناب کرد. مبارزه بدون به کارگیری خشونت مبارزهای طولانی، تدریجی است و تحولات اجتماعی حاصله فوراً قابل بررسی و یا اندازهگیری نمی باشند. اما این روشها از طرف اکثریت مردم حمایت شده و هم دردراز مدت دگرگونی اساسی و عمیق را در بافت سیاسی و فرهنگی جوامع ایجادکرده اند.
در کشورهایی که مردم سالاری در فرهنگ سیاسی، دستگاههای قانون گذاری و اجرایی مستحکم و نهادینه شده است، خط مشی اصلی دولت ها براساس اعتقاد به تأمین و حمایت از حقوق شهروندان تنظیم می شود، افزون برآن مردم هم با نقش خود در مشارکت اجتماعی و مسئولیت پذیری آشنا شده اند و میتوانند به درجات مختلف در تصمیم گیرهای سیاسی مستقیم و یا غیر مستقیم مؤثر باشند. این شهروندان به رسانههای آزاد دسترسی دارند و می دانند که اعتراضات آنها منعکس خواهندشد. مبارزات آنان اغلب از کانال همراهی با جنبش های بزرگ و کوچک اجتماعی ادامه می یابد. اما دربسیاری از موارد هم افراد معترض به طور منفرد و مستقل عمل می کنند. دراین کشورها با فساد دردستگاه های اجرایی و اداری به شدت برخورد می شود و قوه قضاییه از استقلال و قدرت عمل واقعی برخورداراست.
نقش شبکهها و نهاد های مردمی درمبارزه شهروندی
نقش شبکههای همکاری و سازمان های مردم نهاد مدافع دموکراسی در پیگیری مبارزات شهروندان درجوامع استبداد زده بسیار تعیین کننده است. از مهمترین مزایای عضویت داوطلبانه در نهادهای مردمی تمرین روشهای دموکراتیک درکار جمعی با گروههای کوچک است. روش رهبری در اغلب سازمان های غیردولتی کوچک شیوه ای افقی و نه عمودی است. به این معنی نظرات همه اعضای گروههای داوطلب در تصمیم گیری ها مطرح و رعایت و از مدیریت سنتی، یک سویه و فرمان بردارانه پرهیز می شود. به این ترتیب شهروندان از هر تیپ فکری و تجربه کاری میتوانند در برنامهریزی ها مؤثر بوده و هم توانایی های فردی خود را در جمع به کار گیرند. و هم فرهنگ همکاری جمعی، بحثهای گروهی، نقد و انتقاد و روح پرسشگری را درخود تقویت کنند. به این ترتیب افراد یاد میگیرند که برای حل مشکلات درپی راه حل باشند و در برابر معضلات اجتماعی سکوت نکنند. این شهروندان براین باورند که منافع فردی آنها با منافع جامعه یکی است.
تجربه شرکت زنان محروم از امکانات اجتماعی در سازمان های مردم نهاد درکشورهای درحال توسعه مانند هند از جمله موارد موفق دراین زمینه هستند. زنانی که اغلب از هرگونه امکانات آموزشی و رفاهی محروم بودند، با حمایت سازمان های مدافع حقوق زنان،قادر به شرکت در مبارزات شهروندی برای بهبود شرایط زندگی خود ، عضویت دراحزاب سیاسی، ایجاد و رهبری کمپین های گوناگون شده اند.
مارتا نوزبام محقق مشهور حوزه توسعه در هند تحقیقات متعددی را درمورد نقش سازمان های مردم نهاد در جهت دادن مبارزات شهروندی انجام داده و معتقد است که دربسیاری از کشورهای درحال توسعه میزان فساد اداری و بیعدالتی اجتماعی بالا است. به همین علت او برگسترش فعالیتهای مردمی، احساس مسئولیت جمعی و تقویت جامعه مدنی به عنوان یکی از مهمترین حوزه های توانمندی و توسعه اجتماعی تأکید می کند. مارتا نوزبام از نقش کلیدی نهادهای برپا شده به دست مردم در هند در حل معضلات اجتماعی می نویسد. برای نمونه دراین کشور فعالان سازمان های غیر دولتی درحوزه توانمندی زنان توانسته اند مجری طرح های بی شماری برای خدمت به زنان محروم و آسیب دیده باشند. و هم این سازمان ها هم چنین نقش مهمی در ایجاد کمپین ها و رهبری مبارزات شهروندان زن برای کسب حقوق برابر و شرکت درمبارزات اجتماعی و سیاسی برعهده دارند. بسیاری از زنان هندی با استفاده از این خدمات توانسته اند در مبارزات سیاسی مناطق روستایی مبارزات شهروندی را سازمان دهی و رهبری کنند.
در سه دهه اخیر جنبش زنان ایرانی برای حقوق برابر با روی آوردن آنان به آموزش و تلاش برای مشارکت اجتماعی و اشتغال تداوم یافت. و با ایجاد کمپین های گوناگون، انتشار مجلات، نشر و تحقیقات بسیار درزمنیه جنسیت و فمینیسم باردیگر شکوفا شد.از مهمترین دستاوردهای مبارزات زنان درایران ترویج فرهنگ تساهل گرایی، صلح جویی و پرهیز از خشونت درمبارزه مدنی است. فعالین حوزه زنان بر ساختن و ترویج فرهنگ برابری خواهی در حوزه خصوصی و عمومی تأکید دارند. نقش کلیدی نابرابری جنسیتی درایدئولوژی دولت اسلامی، و اجرای بی سابقه سیاستهای زن ستیز، ضرورت تعمیق مبارزات دموکراتیک را از منظر برابری جنسیتی بیش از هر دوره دیگری درایران تشدید کرده است.