علی افشاری
شادی و سرور از مسائل مهم جامعه و هم یکی از موضوعات چالشی در شرایط کنونی جامعه ایران محسوب می شود، و تفاوت در سبک شادی و خوشحالی شکافی بین بخش هایی از جامعه و دولت پدید آورده است.
از این رو به رسمیت شناختن حق تفریح و شادی و تنوع سبک های آن یکی از مطالبات اصلی طبقه متوسط ایرانی است. در عین حال یکی از حوزه های دخالت حکومت در حوزه خصوصی ممانعت از بروز انواعی از شادی است که با الگو و ارزش های رسمی تعارض دارد.
این مسئله موجب بازداشت ها ، توقیف خود روها ، بستن برخی از رستوران ها و کافی شاپ ها ، جریمه های نقدی و در برخی موارد موجب مرگ کسانی شده است که از شدت اضطراب و ترس برای فرار از گرفتاری در دست پلیس و اطلاع یافتن خانواده های شان از حضور آنها در مهمانی یا پارتی ها، خود را در موقعیت های مرگ بار قرار داده اند.
اخیرا مقاومت در این خصوص از حالت نافرمانی فردی به صورت کنش های اعتراضی نمادین جمعی سوق پیدا کرده است. مراسم آب پاشی سال گذشته در یکی از پارک های تهران که بر اساس یک فراخوان در شبکه های مجازی برگزار شد، از مصادیق این نوع کنش ها است.
بنابراین در فضای کنونی جامعه لذت و شادی ارزش محسوب می شود. درست برخلاف گفتمان ارزشی حکومت که شادی به خودی خود ارزش ندارد، بلکه باید در چهارچوب اسلام و باور های تشیع بگنجد. در واقع حکومت فقط برداشت ایدئولوژیک خودش از شادی را قبول دارد .
در بینش سنتی از اسلام و آئین تشیع معمولا غم و اندوه بر شادی رجحان دارد و به نوعی رستگاری در پشت پا زدن به لذات دنیوی است. قرائت بنیادگرایانه جمهوری اسلامی اگر چه مانند بینش سنتی به غم بها نمی دهد،اما کماکان با درجاتی کمتر این سرمشق را ترویج می کند. تأثیر سنت و مناسک مذهبی جامعه بر اقشار بدون دین نیز غیرقابل انکار است. شادی وسرور اغلب درخودآگاه و یا ناخودآگاه ما نوعی حس گناه را بر می انگیزد.
ممنوعیت شادی در شرایط سخت
حال با توجه به مقدمه فوق، این یاداشت به نقد دیدگاهی در بین مخالفین می پردازد که با عنایت به فضای اختناق و اذیت و آزار زندانیان سیاسی هر نوع شادی جمعی را سرزنش می کند . بارها شنیده شده است که انتشار عکسی شاد ، یا حضور در میهمانی و نمایش خوشحالی مورد حمله برخی قرار گرفته است.
آنها میگویند حال که زندانیان سیاسی با مشکلات زیادی دست به گریبان هستند، چه جای شادی وجود دارد ؟ و از این منظر کسانی را که به طرب و شادمانی پرداخته اند، مورد شماتت اخلاقی قرار می گیرند. این حساسیت و اعتراض فقط ناظر به نمایش شادی های فردی و یا گروهی نیست و به عرصه خصوصی هم راه یافته است. و یا خوشحالی از رویدادهای ملی مانند موفقیت در رویداد های ورزشی و یا فستیوال های هنری را نیز شامل می گردد.
به باور نگارنده این برخورد منفی غیر منطقی است و ریشه در نظام فرهنگی دارد که شادی را عیب می داند و به نوعی غم را به جوهری حقیقی انسان نزدیک تر می پندارد. در صورتی که چنین نیست شادی یکی از وجوه مهم زندگی و نیروی شگرفی برای رشد و پیشرفت انسان است. شادی فقط زندگی فردی را در بر نمی گیرد بلکه تاثیری مثبت در شکوفایی عرصه عمومی و بالندگی جامعه نیز دارد. شادی اکسیری است که توانایی های یک ملت را ارتقاء می دهد و موجب غلبه آنها بر ناملایمات می شود.
البته مراد شادی معقول، موجه و بدیهی است که غم و اندوه نیز بعدی دیگر از زندگی آدمی است. برقراری توازن بین این دو در تعادل آدمی و جامعه نقش مهمی دارد. در جایی که ابراز ناراحتی موجه است نباید به شادمانی پرداخت. مانند آنچه در هنگام زلزله رخ می دهد. البته پرهیز از شادی حالت موقتی دارد. و گرنه شادی ، بذله گویی و تفریح ویژگی غیرقابل انکار و پایان ناپذیر سرشت آدمی است.
اما موقعیت زندانیان سیاسی و سختی که آنها تحمل می کنند دلیلی بر آن نیست که ابراز شادی فردی و جمعی مذموم دانسته شود . هدف شان رهایی و آزادی ملت است. آنها برخود سخت گرفته اند تا جامعه روی شادی ببیند و ازین رو نمی پسندند که افراد از ابراز خوشحالی خودداری و درواقع خودسانسوری کنند.
همدردی با آنها از طریق فرو رفتن در لاک اندوه و ماتم حاصل نمی شود، بلکه باید از هرفرصتی برای طنین افکندن نام بزرگشان و تلاش برای آزادی شان استفاده کرد. و از همه مهمتر آرمان ها و خواسته های آنان را در جامعه طرح نمود.
شادی در زندان
یکی از خواسته های زندانیان سیاسی و هم از مطالبات جامعه مدنی ، آزادی شادی و نشاط در سبک های متنوع مورد نظر بخش های مختلف جامعه است. این مسئله یکی از مصادیق مهم آزادی های اجتماعی است. علاوه بر اهمیت وجودی این مسئله و تعلق آن به حقوق شهروندی ، ابراز شادی خالق نیرو و انرژی است. و بدین ترتیب کارزارهای موجود برای دموکراسی و حقوق بشر را تقویت می کند.
افرادی که رو به غم داشته و حاکم کردن مناسبات سوگوارانه بر فضای مبارزه را دنبال می کنند نا خواسته به چالش ها دامن می زنند. دوری جستن از شادی رفته رفته تند خوئی و عصبیت را در آدمی پدید می آورد. تجارب گذشته نشان داده کسانی که خود را وقف نوعی از مبارزه کردند که تماما به سختی و مرارت گذشته و درآن جایی برای شادی و تفریح نبوده است ، عمدتا مدافعان مناسبی برای سازندگی و مردم سالاری نخواهند بود.
بررسی زندگی زندانیان سیاسی در ادوار مختلف تاریخ معاصر و بخصوص پس از انقلاب نشان میدهد که آنها حتی در بدترین شرایط از هر فرصتی برای شاد کردن خود و دیگران استفاده کرده اند. در تلخ ترین روز ها اجازه نداده اند تا غم و اندوه بر آنها چیره شود، چرا که می پنداشتند این مسئله نشانگر ضعف است. زندانی مقاوم با شادی و لبخندش به حکومت خودکامه این پیام را منتقل می کند که روح او دربند نیست و فارغ از همه محدودیت ها، آلام و رنج ها سرشار از شادی، سرور و رهایی است.
در زمانی که در زندان بودم خود از نزدیک شاهد این روند بودم. هر موقعیتی که پیش می آمد زندانیان سیاسی و هم چنین زندانیان عادی به خوشحالی می پرداختند. تفریح می کردند و به مناسبت های گوناگون در شادی جامعه هم شریک بودند.
زنده ترین زندگان
زندانیان سیاسی در ایام نوروز اتاق ها را خانه تکانی می کردند. شادی سال تحویل و دید و بازدید ها برقرار بود. حتی در انزوای کشنده سلول انفرادی نیز به طور غیر مستقیم حس شادی و اراده برای تفریح در محیط بند موج می زد. خوشحالی و تفریح درچهارچوب امکانات موجود لازمه گذراندن آرامتر ایام حبس است. به این معنا شاد بودن مهارتی است که در سپری شدن موفق دوران حبس و گریز از دام افسردگی ضرورت اساسی دارد.
مطالعه خاطرات زندانیان سیاسی صحنه های با شکوهی از شادی های دسته جمعی و نمایش اراده برای زندگی را ترسیم می کند. البته صحنه های ناراحت آور و تکان دهنده زیادی نیز وجود دارند. اما شادی همواره نیرویی بود که نمی گذاشت غم و درد سنگین شخصیت زندانیان سیاسی و عقیدتی را ویران کند. با نگاهی به نامههای منتشر شده زندانیان سیاسی و عقیدتی درسالهای اخیر درمی یابیم که آنها با وجود تحمل شرایط سخت از هر فرصتی برای شاد بودن استفاده می کنند.
حتی در دوره سیاه دهه شصت در زندان ها نیز میل به ابراز شادی و سرخوشی وجود داشته است. این شادی در روزگار سخت، خصلتی ویژه را در زندانیان سیاسی به نمایش می گذارد. که چه بسا برآن اساس احمد شاملو مبارزان را در شعری “زنده ترین زندگان ” نامید.
شادی جامعه و مردم در بیرون از زندان به زندانیان انگیزه پایداری می دهد. اما فراموشی مشکل ساز است. زنده نگه داشتن نام و یاد آنان و پافشاری بر آزادی بدون قید و شرط شان منافاتی با ابراز شادی فردی و جمعی در عرصه عمومی ندارد.
بدیهی است منظور شادی واقعی است نه شادی کاذب که نسبت به مبارزه برای دموکراسی ، رعایت حقوق بشر، گرامیداشت کرامت انسانی و توسعه کشور بی اعتنا و بیشتر مبتنی بر خود خواهی فردی و بی مسئولیتی اجتماعی است. و هیچ اعتنایی به درد ها و رنج های دیگران ندارد. شادی انسان وقتی ارزشمند است که شادمانی را برای همه بخواهیم. اما پیش نیاز درک چنین سرخوشی ،ارزش تلقی کردن خوشحالی و توجه شایسته به آن در هرم مطالبات اجتماعی است.
گسترش شادمانی،تفریح و نشاط برای تقویت جامعه مدنی در ایران ضروری است.
نقل مطالب با ذکرماخذ آزاد است. نظرات نویسنده الزاما نظرات بنیاد عرصه سوم نیست.