عرصه سوم–از مهمترین وجوه ترویج فرهنگ حقوق بشری درجامعه مبارزه با خشونت رسمیت یافته در بافت فرهنگی و ساختار قدرت سیاسی است که به عادی بودن خشونت آشکار و پنهان در قوانین و جامعه مشروعیت می بخشد. هم چنین مبارزه با سیاستهای مبتنی بر جنگ افروزی در عصر ما که به گونهای وسیع در منازعات میان دولت ها و جوامع انسانی رواج دارند. در دوران ما مدافعان صلح، مصلحان اجتماعی و گروههای وسیعی از مردم با تأکید بر روشهای مسالمت آمیز بارها توانسته اند جنبش های مدنی و دموکراتیک را رهبری کرده و زمینه پیشرفت جامعه را در کشورهای خود فراهم کنند. نمونههای بیشماری را در این زمینه میتوانیم نام ببریم. از مبارزات استقلال مردم هند تا جنبش های مدنی دهه شصت قرن بیستم در غرب، و هم احیای صلح آمیز دموکراسی در اروپای شرقی و فروپاشی آپارتاید درافریقای جنوبی.
برای تغییر سیستم های ارزشی، اخلاقی رایج که استفاده از خشونت را به شیوههای مختلف تولید و باز تولید می کند. و هم به تنفر درمیان گروههای مردم، و یا سرکوب شهروندان توسط دولت ها تداوم می بخشد، باید مبنای حرکت در ایجاد تفکر و رویکرد مبتنی بر پرهیز از خشم و سرکوب باشد. پرهیز از دامن زدن به نفرت قومی و مذهبی، طرد کردن افراد، اجرای مجازات های بیرحمانه، پرهیز از انتقام جویی و رواج قصاص و به قولی مبارزه با فرهنگ چشم دربرابر چشم. سنتی که مهاتما گاندی درهند با آن درافتاد، زیرا به قول او اگر به این رسوم بدوی پای بند باشیم دیگر بینایی برروی کره زمین نخواهد ماند!
یکی از دستاوردهای بزرگ درزمینه ساختن و آموزش فرهنگ خشونت پرهیز توجه متخصصان و صاحب نظران به تئوریزه کردن مبانی این فرهنگ، برای آموزش عملی آن درتمام سطوح جامعه است. علوم تربیتی جدید در دنیای پیشرفته با تأکید بر پرهیز از به کارگیری خشونت فیزیکی و روانی مبنای ترویج فرهنگ تحمل و مداراگر هستند و در تربیت افراد درسطوح مختلف نقش مهمی را بر عهده دارند.
متخصصان صاحب نظر دراین زمینه با هدف دگرگونی فرهنگ روابط انسانی از منظر خشونت پرهیزی و با مطالعات وسیع روانشناختی و جامعه شناختی پیوسته در کاوشند تا بتوانند راهکارهای عملی برای بهتر کردن کیفیت ارتباطات انسانی ارائه دهند. راهکارهایی که میتوان از آنها در تمام حوزه های ارتباطی چه درسطح خانواده و چه در سطح جامعه استفاده کرد. تمرکز اصلی در تمام این تئوریها و دستور العمل ها آگاهی بخشی برای تغییر اساسی رفتارهای بی رویه و خشن در زندگی روزانه افراد، در روابط شغلی و در آیینها و سنت هاست.
مارشال روزنبرگ
یکی از مدافعان این تفکر مارشال روزنبرگ روانپزشک آمریکایی است. او متخصص معروفی درزمینه مبارزه با خشونت درارتباطات انسانی است. روزنبرگ پس از سالها کار به عنوان روانکاو یافته های خود درزمینه خشونت پرهیزی در روابط افراد و هم در روابط میان نهادهای اجتماعی در سطح ملی و بینالمللی را تئوریزه کرد.
او در کتابش معروفش به نام « ارتباط بدون خشونت ، زبان زندگی» تئوری و مدل مورد نظرش در زمینه ارتباط میان افراد را به زبان ساده توضیح می دهد. و با ارائه مثالهای متعدد نشان میدهد که چگونه اشخاص و گروههای درگیر در درجه اول قادر به برقراری ارتباط با یکدیگر نیستند و به همین علت نمیتوانند مشکلات موجود را حل کنند. اما با تغییر شیوه برخورد، می توانند با درک و مشاهده واقعی یکدیگر، متقابلا راههای جدیدی برای حل مسائل مابین خود پیدا کنند. اساس تئوری روزنبرگ یادگیری مهارت های جدید ارتباطی و خشونت پرهیز است. روشهایی که از دل برخورد انتقادی با سنتهای جاافتاده و مقبول مردم بیرون آمده و ناکارآیی آنها را در عمل نشان می دهد.
روزنبرگ در کتابش پرسش های مهمی را مطرح می کند. او با این سؤال که به چه دلیل افراد برای رسیدن به مقاصد خود از خشونت استفاده میکنند، شروع می کند. او خواهان دگرگونی اساسی در ساختارهای سلطه گرانه از هر نوع در ارتباط میان افراد است. و نه تنها به اقتدار و تسلط درسیاست و اقتصاد میپردازد، بلکه فرهنگ روابط روزمره را هم به چالش می کشد.
برای مثال معتقد است که باید دردردرجه اول به ساختار قدرت و کنترل در زبان و کلمات توجه کنیم. زبان ارتباطی باید از ایجاد انرژی منفی، قدرت نمایی، کنترل، سرزنش و قضاوت بر مبنای خوبی و بدی پالایش شود. به نظر او در مکالمات روزمره مبنای قضاوت اغلب نه مشاهده دقیق، یا گوش دادن و توجه به احتیاجات افراد بلکه قضاوت سریع بر مبنای منافع شخصی و پیشداوری های رایج است. نداشتن اعتماد به نقس در افراد و ترس از مورد قضاوت قرار گرفتن اغلب آنها را به احساس ناامنی و اضطراب دچار می کند. به همین علت بسیاری از روابط انسانها از عمق و درک متقابل تهی می شوند. یکی از این مهارت های مهم در بهتر کردن ارتباطات چه در خانواده و یا کارگروهی برحذر داشتن افراد از اعمال قدرت زبانی و به کارگیری واژههای تهدید آمیز در هنگام اختلاف نظر است که چه بسا به بالا گرفتن مشاجره و درنهایت به نزاع فیزیکی منتهی می شود.
روزنبرگ درادامه با بررسی فرهنگ تشویق و تنبیه از آن انتقاد می کند. به نظر او تشویق و تنبیه کردن در تمام فرهنگها کارآیی داشته، اما در ضمن زمینهساز تداوم سلطه و زور هم بوده است. به نظر او روشهای تشویق و تنبیه تا کنون نتوانسته است مشکلات بشر را حل کند. تئوریهای او در حذف تشویق و مجازات به ایجاد بحثهای جدیدی منجر شده است. منتقدان او می گویند، آیا واقعاً میتوان مجازات کردن را از فرهنگ و قوانین حذف کرد؟
به طور خلاصه روزنبرگ خواهان یک بازبینی دقیق دربدیهیات رفتاری رایج درمیان مردم است. او با تکیه بر مشاهدات کلینیکی روان پزشکی خود و هم مبارزات مدنی مردم آمریکا در سالهای شصت قرن گذشته اساس تئوری خود را بر تغییر بنیادی شیوه های رایج ارتباطی بنا کرده است. بر دگرگونی بدیهیاتی که اغلب در دوران کودکی در روان فرد نهادینه و در فرهنگ رسمی سلطه و کنترل مشروعیت یافته اند. و در زبان، ساختار فرهنگی و قوانین جامعه ریشه دارند. او معتقد است که با استفاده از مهارت های ارتباطی جدید و مبتنی بر درک افراد از نیازهای یکدیگر درسطح خانواده، در محیط کار، درمناقشات اجتماعی و سیاسی، آنان خواهند توانست واقعاً با هم رابطه مبتنی بر همدری، عشق و نیاز متقابل برقرار کنند. و در تفاهم، صلح و آرامش بیشتری با یکدیگر زندگی کنند. ایجاد فرهنگی مبتنی بر دوستی، امنیت، حمایت و اعتماد اساس راهکارهای او را تشکیل می دهند.
مارشال روزنبرگ با برپایی جلسات آموزشی متعدد در سراسر دنیا توانسته است برای حل مشکلات خانوادگی،حل و فصل روابط کاری در مؤسسات و غیره اقدام کند کتابها و راهکارهای عملی او در ایجاد فرهنگی مبتنی بر احترام به حقوق افراد و عدم به کار گیری خشونت در روابط انسانی در بیش از پنجاه کشور جهان منتشر، هم در مددکاری اجتماعی و پایان دادن به مناقشات درمیان خانوادهها و مؤسسات در ایالات متحده، درامریکای جنوبی، کشورهای اروپایی، روسای قبایل در روندا، و حتی مناقشات محلی میان مردم فلسطین و اسراییل مؤثر بوده اند.
سری ویدیویی آموزش های روزنبرگ بر روی اینترنت دردسترس است.و کتاب « ارتباط بدون خشونت، زبان زندگی» به زبان فارسی هم ترجمه شده است.