عرصه سوم: تجربه در ایران نشان داده است که دوران انتخابات ریاست جمهوری زمان مناسبی برای طرح مطالبات بخشهای مختلف جامعه مدنی است. پیش از انتخابات و در فضای تبلیغاتی نامزدهای پست ریاست جمهوری که تا حدودی فشارهای امنیتی کمتر است، گروههای فعال جامعه مدنی، ضمن بررسی و طرح نقاط قوت و ضعف برنامههای کاندیداها، از فضای موجود بهره برده و حقوق مغفول مانده جامعه هدف خود را بیان میکنند.
به طور مثال جنبش زنان یکی از برجستهترین گروههایی ست که به ویژه پیش و پس از انتخابات سعی در آگاهی رسانی بیشتر در زمینه حقوق زنان داشته و در عین حال خواستهای خود را نیز به عنوان الزامات برنامه ریاست جمهوری آینده مطرح کرده است. در این میان، علی رغم آنکه به نظر میرسد در دورههای پیشین، گروههای مدافع کودکان چنانکه باید از فضای موجود استفاده نکرده و به طرح شرایط کودکان و مطالبات آنها نپرداختند، اما امسال در آستانه یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برخی گروههای فعال در این زمینه از جمله جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان و انجمن حمایت از حقوق کودکان به طور جداگانه با اشاره به مسائل و مشکلات کودکان در جامعه ایران خواستار ارائه برنامه روشن دولت آینده برای رفع معضلات اجتماعی مربوطه و احقاق حقوق کودکان شدند.
مدافعان حقوق کودک و دولت آینده
ایران در طول تاریخ خود با شکل گیری احزاب سیاسی و گروههای اجتماعی گوناگون رو به رو بوده است. فعالان اجتماعی همواره سعی کردهاند تا با تمرکز بر گروهی خاص، صدای آن قشر از جامعه بوده و به طرح مشکلات مربوط به این گروه پرداخته و مسوولان را به پاسخگویی در مقام «صاحبان وظیفه» وادار کنند. به طور مشخص گروههای متمرکز بر حقوق کودکان، که از دل سازمانهای غیرمردمی که رویکرد خیریهای داشته شکل گرفتهاند، در طول زمان به طور جدی مفهوم حقوق کودک و کودکان را به عنوان «صاحبان حق» و نه «نیازمندان» مورد توجه قرار دادهاند.
همانطور که ذکر شد، امسال در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، یکی از گروههایی که به بیان مطالبات خود پرداخت حامیان حقوق کودک بودند. آنها با طرح فقر و نابرابریهای اقتصادی، وضعیت معیشت کودکان، به ویژه شرایط دشوار زندگی کودکان کار را یادآوری کرده و از دولت آینده خواستهاند که تناقضات قوانین کار را که به طور مستقیم بر زندگی کودکان تاثیر میگذارد، مد نظر قرار دهد. آنها همچنین مساله تحصیل کودکان و تاثیر افزایش فاصله طبقاتی در جامعه بر آن را به طور کلی و کودکان بازمانده از تحصیل را به طور خاص از مسائل مهم و درخور توجه دانستهاند.
علاوه بر این، موضوعاتی چون اعدام کودکان، وضعیت زندگی و تحصیل کودکان مهاجر، کودکان مناطق دور افتاده و حاشیه نشین، اجرای مفاد پیمان نامه حقوق کودک، خشونت علیه کودکان، حمایت از سازمانهای مردم نهاد مدافع کودک و تشکیل شورای عالی کودکان زیر نظر نهاد ریاست جمهوری نیز توسط گروهها و افراد به عنوان مطالبات اصلی کودکان مطرح شده است.
توانمندسازی و مشارکت کودکان
همانطور که نهادها و مدافعان حقوق کودک به درستی تجربه و مطرح کردهاند، مشکلات اقتصادی و فقر یکی از مهمترین مسائل است که دوران کودکی و آینده کودکان را تحت تاثیر قرار میدهد. حتی مواردی مانند تجربه خشونت نیز در بسیاری مواقع متاثر از شرایط نابسامان اقتصادی است که در کنار قوانین نامشخص و فقدان اقدامات حمایتی مناسب و موثر تقویت شده و زندگی کودکان را تهدید میکند.
از سوی دیگر، اگر چه به بیان بسیاری از فعالان حقوق کودک، مشکلات کودکان جامعه ایران تلاش برای بقا است و همچنان در سطح نیازهای ابتدایی هرم مزلو باقی مانده است اما آیا این مساله در تضاد با توانمندسازی کودکان در جهت مشارکت آنها برای بیان مطالباتشان است؟ همچنین آیا سطح مطالبات تمامی کودکان ایران یکسان است؟ چگونه میشود صدای کودکان سطوح مختلف جامعه را شنید؟ مشارکت کودکان کمک میکند به جای آنکه بزرگسالان صدای آنها باشند، خود در میان آنها صدایی داشته باشند و در مورد مطالبات و حقوقشان صحبت کنند. این امر شاید دور از واقعیت به نظر برسد ولی تجربه کشورهای دیگر نشان داده است که آموزش و آگاه سازی کودکان نسبت به حقوقشان به دور از جهت گیریهای بزرگسالان نتایجی را به دست میدهد که از تصورات بزرگسالان فراتر میرود.
برای مثال، به جهت بر انگیختن تفکر در مورد حقوق کودک و همچنین آموزش حقوق کودک به کودکان، انتخاباتی در کشورهای یمن، برزیل، کلمبیا، مکزیک و موزامبیک انجام شد. ابتدا مفاهیم حقوق کودک به کودکان آموزش داده شد و در نهایت قرار بر این شد که کودکان در مورد اهمیت حقوق کودک در حوزههای عمومی تحصیلات، خانواده، غذا و سرپناه، سلامتی، امنیت، نام و ملیت و آزادی بیان نظرات، بحث کرده و به اولویتهای خود رای بدهند.
گذشته از واکنش گروههای مخالف انتخابات که افزایش آگاهی کودکان در مورد حقوقشان و بحث در مورد آن را کاهش قدرت خانواده و بزرگسالان دانسته و باور داشتند این امر کودکان را درگیر فعالیت سیاسی ناخواسته کرده و موجب نفوذ غیرضروری دولت و سیاست در خانواده میشود، نتایج انتخابات قابل توجه بود. بر خلاف تصور غالب که کودکان و نوجوانان را به دنبال تلاش برای کسب بیشتر آزادیهای فردیشان میدانست، نتایج اعلام شده نشان داد که کودکان موزامبیک بیشترین رای را به حق نام، ملیت و خانواده دادند. برزیل و مکزیک حق تحصیل را در اولویت قرار دادند. کودکان کلمبیا به حق محیط امن رای دادند. کودکان یمنی نیز مهمترین بخش حقوق کودکان را مربوط به کار کودک، ترک تحصیل و کودکان خیابانی اعلام کردند.
لزوم مشارکت سازمانهای مدافع کودک و کودکان در سیاست گذاریها
فراتر از آنکه افراد فعال در نهادهای مدافع کودک چه رویکرد سیاسی دارند، آنچه مهم به نظر میرسد منافع کودک است. از همین رو برای دست یافتن به نتایج بهتر، مشارکت نهادها و سازمانهای مزبور در روند سیاست گذاریها ضروری است. تجربه ثابت کرده است که این امر هزینههای امنیتی به همراه دارد اما حقوق کودک را به گفتمان غالب در جامعه تبدیل کرده و دولت را به پاسخگویی فرا میخواند. جامعه ایران به «جنبش حقوق کودکان» نیاز دارد که متشکل از گروههای مدافع کودکان سطوح مختلف جامعه بوده و در مواقع ضروری با کمپینها و ائتلاف، مطالبات کودکان را از لایههای پنهان به سطح بیاورد. اقدامات نهادهای مختلف به شکل جزایر تنها و نامربوط اگرچه لازم است اما به اندازه کافی قدرتمند و یک صدا نیست. با در نظر گرفتن تفاوت دولتها میتوان تجربه بلغارستان را مد نظر قرار داد. بلغارستان کشوری است که به دلیل فقر و مشکلات اقتصادی در شرایط نابسامانی به سر میبرد. کودکان بلغاری و بیشتر از همه کودکان اقوام دیگر چون روماها قربانی قاچاق انسان و بهره کشی جنسی و غیرجنسی هستند. اغلب سازمانهای غیردولتی با مشکلات مالی رو به رو هستند و از نیروهای متخصص بهره نمیبرند. با آنکه دولت در ظاهر در تلاش برای رفع مشکلات است و به دلیل پیوستن به اتحادیه اروپا باید بیشتر پاسخگو باشد اما پیشرفتهای چشمگیری حاصل نشده است. در این میان سازمانهای غیردولتی مدافع کودکان با تشکیل شبکه کودکان، برقراری ارتباط با هم و دنیای بین الملل به تبادل تجربیات، طرح مسائل و مشکلات پرداخته و در مواقع لزوم بر سر موضوع بحرانی روز مربوط به کودکان ائتلاف کرده و به عنوان اهرم فشار دولت را مجبور به رویارویی با مشکل مزبور میکنند. این اقدام و تلاش برای برقراری گفتوگو میان سازمانها آسان و بدون اختلاف نیست اما در نهایت برای بهبود شرایط کودکان موثر است.
از سوی دیگر، موضوع مشارکت کودکان یکی از مسائل مهم جامعه بین اللملی است که بر خلاف تصور، امری دست نیافتنی و صرفا مربوط به کشورهای پیشرفته نیست. کودکان حق دارند که اطلاعات کافی و مناسب سن خود را دریافت کرده و داوطلبانه در سیاست گذاریهایی که بر زندگی آنها تاثیر میگذارد مشارکت کنند. نقش بزرگسالان در این میان تسهیلگری، در اختیار گذاشتن اطلاعات و حمایت کودکان برای شناخت و توسعه ظرفیتهای خود است. تشکیل مجمع کودکان که در آن کودکان سطوح مختلف جامعه بتوانند صدای خود را داشته باشند و به بیان نظرات و مطالبات خود بپردازند میتواند برنامه عمل سازمانهای مدافع کودک را وسیع و همه جانبهتر کرده و در نهایت در تصمیم گیریهای سیاست گذاران تاثیر بگذارد.
مشارکت کودکان با رعایت اصولی اخلاقی مربوط به سن و شرایط آنها میتواند مشارکت جامعه مدنی و آگاهی آن را افزایش داده، در اصلاح قوانین موثر بوده و دورنمایی بهتری را برای زندگی کودکان ممکن میسازد.
به نقل از ماهنامه تابلو– پریسا کاکایی