عرصه سوم-روزبه امین: عصبانیت آمیخته با شوخی کاربران ایرانی فیس بوک در حمله به چهره های معروف فروکش کرده و بچه های شّر محله همه به خانه های خود برگشته اند. چراغ هایشان هم خاموش شده باشد می توانیم خاطر جمع باشیم که درون خانه پای کامپیوترهای خود هستند و کامنت باران کردن این و آن ممکن است با هر بهانه دیگر دوباره شروع شود.
هر لحظه ممکن است بادکنک خشم آنلاین و غیرقابل پیش بینی و پُر سر و صدای ایرانی ها در اینترنت بترکد. کافی است پای یک مذاکره، مسابقه یا شوی تلویزیونی به میان بیاید.
حمله های دسته جمعی اخیر به اکانت های فیس بوک لیونل مسی و فرناندا لیما، حاوی بیشترین حد از هوچی گری اینترنتی بود. یورشی که تنها چند دقیقه بعد از پایان پخش مراسم قرعه کشی جام جهانی برزیل از صدا و سیما، که با سانسور لباس مجری زن برنامه در تمام طول مدت برنامه همراه بود آغاز شد و در مدت زمان کوتاهی، در مجموع به مرز صد و پنجاه هزار کامنت فحش، شوخی، بیربط گویی و معذرت خواهی رسید.
بر خلاف حملات قبلی به وزیر خارجه فرانسه و نخست وزیر اسراییل که با چاشنی هسته ای و ملی گرایی توجیه شده بود، این بار فدراسیون فوتبال ابراز تاسف کرد. علی فتح الله زاده مدیر عامل باشگاه استقلال در یک مصاحبه تلویزیونی رسم معمول را پیشنهاد داد که برای مسی یک قالیچه خوب با نقش چهره اش درست کنیم و بفرستیم. بعد هم قرار شد جمشید مشایخی به آرژانتین سفر کند و توهین ها را از دل مسی در بیاورد.
حمله کنندگان چه کسانی هستند؟
در واکنش به این ماجرا از مردم عادی گرفته تا منتقدان و روزنامه نگاران، از جهات مختلف به بحث پرداختند. در میان نظرهای گوناگون، بعضی از آنها از دیگران شنیدنی تر بودند. نظری که این نوع حملات و بی تفاوتی به آنها با این تلقی که همه جا از این اتفاقات می افتد را نشانه رشد فزاینده رفتارهای غیرقابل تحمل ایرانیان در فضای مجازی می داند یا تحلیلی که از اتفاقات اینچنینی با عنوان زیر گذر فیسبوک یاد می کند. نقد دیگری میگوید اتفاقات این شکلی نتیجه فقدان فضاهای گردهمایی، اینکه زبان شوخی های ما با فحش دادن آمیخته است و پاتوق شدن فیس بوک ایرانی است. تحلیل جالبی هم از زاویه جامعه شناسی خودمانی به این مسئله نگاه کرده با این ایده که این حملات گونهای از تجاوز جمعی همگانی به مثابه رفتار اجتماعی است.
نشریات، برنامه های تلویزیون و رسانه های داخل ایران نیز بیشتر بر این نکته انگشت گذاشتند که نه تنها در این مورد که باید در مورد همه چیز فرهنگ سازی کرد. نباید این رفتارها را به همه ایرانیان نسبت داد و برای ورود شبکه های اجتماعی به جامعه باید ابتدا بستر سازی کرد. همچنین گاهی لازم است که آتش بیار معرکه ساکت شود.
با در نظر داشتن دیدگاه های متنوعی که ابراز شده می بینیم همه آنها در یک نقطه مشترک هستند؛ فرهنگ مجازی کاربران ایرانی با واقعیت زندگی روزمره آنها مطابقت دارد و رفتارهای تهدید آمیز و پرخشونت، فحاشی کردن ضمن انجام کارهای روزانه یا مزه پرانی های وقت و بی وقت برای جلب توجه یا انتقام گیری از اطرافیان در همه جا دیده می شود. خلاصه اینکه ایرانیان مردمی هستند که سالانه بیش از نیم میلیون بار نزاع خیابانی را با یکدیگر تجربه می کنند. پس دوره کردن و تحقیر یک فوتبالیست مشهور آرژانتینی یا کوبیدن و تعرض جنسی کلامی به یک مدل زن برزیلی که جای خود دارد.
استفاده از شبکه های اجتماعی در میان مردم در سال های اخیر با فراز و نشیب بسیار همراه بود. از فرهنگ سازی و فیلیترینگ تا کارهای خوب و دورهمی، ایجاد پروفایل های تجاوز دسته جمعی و حمله به هر کسی که گذرش به ایران بیافتد و تا آنجا که شاهد بی ریختی اجتماعی در بعضی از بخش های آن باشیم. بسیاری از حمله کنندگان کسانی هستند که از علت و معنای رفتارهای خود خبر ندارند. بد اخلاقی های وب فارسی به خاطر نبود رفتار طبیعی در زندگی مجازی است.
جدای از هم پوشانی واقعیت زندگی روزمره با نوع فرهنگی که کاربران از خود بروز می دهند باید به جنبه دیگری هم توجه کرد. اینکه چگونه شبکه های اجتماعی؛ البته با در نظر گرفتن جامعه کاربرانی که عضو آن هستند، می توانند زمینه ساز رفتارها و رابطه هایی شوند که تنش آمیز، پرخشونت و ناخوشایند هستند!
اینترنت چه دارد که در واقعیت جامعه نیست
اینجا بحث از منطق نظم و بی نظمی است. اینترنت به طور کلی یک مکان مشخص قابل نظم دهی اجباری نیست، پراکندگی و غیر رسمی بودن خصلت اصلی آن محسوب می شود. حتی اگر دائما با ابزارهای فنی یا اجتماعی تحت کنترل باشد به علت ماهیت انعطاف پذیری که دارد مجموعه های افکار، رابطه ها و ارزش های یک جامعه را مخصوصا آنهایی که زیر باورهای سنتی یا عادت ها پنهان شده باشند را بیرون می ریزد. فضای شبکه ای، جامعه را همان گونه که هست نشان می دهد. میدانی برای بیان «خود» در اختیار مردم می گذارد، اما رفتارهای آنها را با معیارهای آزادی بیان، برابری جنسیتی و رواداری میسنجد.
پس در مقابل آن نوع از زندگی که با حجم نامحدودی از نظم های سخت و اجباری احاطه شده و مملوء از احساسات و افکار سرکوب شده است، محیطی که هر حرفی دلت خواست بتوانی بزنی و هرچه به فکرت میرسد بگویی، اختلالات رفتاری کاربر ایرانی را لو می دهد. فرد در حال اظهار نظر یا انجام شوخی های همیشگی خود است اما به شخصیت دیگران توهین می کند و یا به یک هوادار خشن تبعیض جنسیتی تبدیل می شود.
پس در جامعهای که انواع سلسله مراتب نالازم و ساختگی دارد و گاهی اوقات اگر بخواهید یک مدیر اداره یا رییس واحد پاسخگویی یک شرکت اینترنتی را ملاقات کنید روزها پشت در می مانید و آخر مرخص میشوید، حضور چهره های بین المللی و یا سیاست مداران و هنرمندان مشهور عین خوابی می ماند که کاربر ممکن است در آن هر کاری بکند. با صرفنظر از بحث کردن در جزییات، همین ویژگی به حوزه ایرانی فیسبوک یا توییتر، خصلتی انفجاری می بخشد. نادیده گرفتن حق ابراز وجود و دیده نشدن شهروندان در زندگی واقعی با اجبار به فرمانبرداری از یک نظم مخرب، اثر معکوسی چون ایجاد هرج و مرج و حملات فله ای در اینترنت را داشته که فضایی آزاد و بدون مرز است.
نقش نهادهای آموزشی همراه با آزادسازی های رسمی اینجا پررنگ می شود. منفعت عمومی در این است که آموزش و پرورش و دانشگاه ها به جای کش دادن آموزش الفبای فارسی تا مقطع دکترا و سالی چند بار برگزاری کنکور، مهارت های اجتماعی در رابطه برقرار کردن با دیگران و رعایت حقوق شهروندی را به متقاضیان خود آموزش دهند. با برداشته شدن فیلیترینگ دولتی و تحویل مسئله نظارت بر اینترنت به خانواده ها، شبکه های اجتماعی به محیط هایی عادی تبدیل می شوند و اگر صدا و سیما به جای دستکاری های غیر قابل قبول در تصاویر و اخبار، در سیاست های پخش و برنامه سازی خود تجدید نظر کند هر برنامه و خبری به یک بحران عمومی تبدیل نمیشود.
حضور طیف های گوناگون مردم که تعلقات و ترجیحات متفاوتی دارند در انواع شبکه های اجتماعی رو به رشد است. پس نظم های ساختگی و نقد ناپذیری فرهنگی هر چه بیشتر زیر سوال می رود و آشفتگی های انکار شده افشاء می شوند. پیوند خوردن اینترنت با جریان زندگی روزمره برای فرهنگ های تازه وارد درس هایی دارد. اینکه انسانها در تعاملات آتی خود با دیگران چگونه رابطه های نوع دوستانه ای برقرار کنند، در کنار دیگران باقی بمانند و به واسطه ی بودن در میان جمعیت، خود را بهتر بشناسند.