عرصه سوم- روشنک آستارکی: بیست و سوم ماه ژوئن برابر با دوم تیرماه برابر با «روز جهانی زنان بیوه» بود. مجمع عمومی سازمانملل برای توجه ویژه به وضعیت این زنان در سراسر دنیا، ۲۳ ژوئن ۲۰۱۱ را بهعنوان روز بینالمللی زنان بیوه اعلام کرد و کنفرانسی با همین موضوع در مقر این سازمان در نیویورک برگزار شد. پیشتر روز بینالمللی زنان بیوه در ابتدا توسط بنیاد لومبا در سال ۲۰۰۵ با هدف توجه دادن به مسائل زنان بیوه یا به قول این بنیاد، «فاجعه پنهان» اعلام شد. توجه به مشکلات زنان بیوه در سراسر جهان مرکز توجه این بنیاد از بدو تأسیس آن در سال ۱۹۹۷ بوده است. پایهگذار این بنیاد، راج لومبا، معتقد است زنان در بسیاری از کشورها بعد از مرگ شوهرانشان سختی بسیاری را تحمل میکنند. به عقیده او «دولتها یا انجیاوها از آنها حمایت نمیکنند و جامعه هم آنها را طرد میکند.» این تاریخ در ۲۳ ژوئن قرار داده شد؛ چراکه مادر لرد لومبا در چنین روزی در سال ۱۹۵۴ بیوه شده بود.
در واقع نامگذاری این روز به نام زنان بیوه با هدف رفع خشونت و تبعیض علیه این زنان صورت گرفته تا فرصتی فراهم شود که زنان بیوه و مشکلاتی که در جوامع و چهارچوبهای فرهنگی خاص با آن روبرو هستند، دیده شود.
بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد امسال در پیامی به همین مناسبت گفته است «زنان بیوه به شکل ویژهای آسیبپذیر هستند. بسیاری از آنان در حال پا به سن گذاشتن هستند و بسیاری دیگر بیرون از خانه کار نکردهاند. مرگ شریک زندگیشان میتواند آنان را بهخصوص در زمینههای درگیری، بلایای طبیعی و بحرانهای انسانی در شرایط پرمخاطرهای قرار دهد». دبیر کل سازمان ملل در بخش دیگری از پیام خود به محرومیت این زنان از حقوق طبیعیشان پرداخته و افزوده است «روز جهانی زنان بیوه فرصتی است برای دفاع از حق آنانی که داغداریشان همراه با محرومیت، سوءاستفاده، از دست دادن خانه، وسیله معاش و جایگاه اجتماعی است. در جوامعی که زنان را بهطورکلی تنها زمانی که متاهل هستند در نظر میگیرند، بیوهها اغلب یا نادیده گرفته میشوند و یا انگی به آنان زده میشود. بدون حمایت مالی و اجتماعی همسرانشان، با بسیاری از زنان بیوه به عنوان بار مالی خانوادههایشان رفتار میشود. آنان ممکن است که حق برخورداری از ارث و دارایی را از دست بدهند و یا حتی مجبور به ترک جامعه خود شوند.»
غل و زنجیر شدن به قبر شوهر
بنا بر آمارها از میان ۲۵۸میلیون زن بیوه در سراسر جهان بیش از ۱۱۵میلیون نفر از آنان در فقر زندگی میکنند، ۸۶میلیون نفر از آنان از سوءاستفادههای جسمی رنج میبرند و همچنین یک میلیون و پانصد هزار کودکی که مادرانشان بیوه هستند پیش از ۵ سالگی فوت میکنند.
هر چند انتظار میرود بیوه شدن در دنیای امروز به قاعده زن را دچار غم فقدان از دست دادن همسر و درگیری شدن با یک بحران روحی عاطفی میکند، اما واقعیت اینست که در برخی نقاط جهان زنان به دلیل بیوه بودن ، قربانی اشکال مختلف آزار و اذیت؛ اعم از آزار و اذیت جسمی، روانی و جنسی واقع میشوند.
در گزارش صندوق جمعیت ملل متحد، برخی از رویههای زیانبار برای زنان بیوه در بعضی از کشورها مورد اشاره قرار گرفته است به عنوان مثال:
-در برخی از جوامع، زنان برای مدتی به قبر شوهر خود غل و زنجیر میشوند.
-در برخی دیگر از جوامع، زنان بیوه برای مدتی معین از هرگونه خرید و رفت و آمد به بازار برای تأمین مایحتاج خویش منع میشوند.
-در برخی دیگر از جوامع، وضعیت بسیار تأسفآور است و در صورت فوت شوهر، زن بیوه مورد تعرض جنسی و تجاوز به عنف از سوی ۱۰ مرد قرار میگیرد.
-همچنین در برخی از جوامع، زن بیوه از هرگونه دخل و تصرف مالی و برخورداری از حق مالکیت محروم میشود.
در تمامی موارد مذکور، اگر زنان قربانی به پلیس و نهادهای قضایی ذیربط جهت دادخواهی و مطالبه جبران خسارت مراجعه کنند، با این پاسخ مواجه خواهند شد که این مسائل و امور، خانوادگی و خصوصی است و پلیس نمیتواند مداخله کند. آنچه مسلم است اینکه زنان بیوه در بسیاری از جوامع، قربانی اقدامات، عرفها و رویههای تبعیضآمیزند.
هر چند کشورهای آفریقایی و هند از جمله کشورهایی هستند که زنان بیوه در آنجا با مشکلات بیشتری برخوردارند اما در سالهای اخیر و در پی سه دهه جنگ در افغانستان آمار زنان بیوه این کشور افزایش چشمگیری داشته است؛ اگرچه شمار دقیق آنها روشن نیست، ولی بین چندین صدهزار تا دومیلیون زن در افغانستان بیوه هستند.
شرایط زنان بیوه در ایران
در ایران اما شرایط زنان بیوه به سختی کشورهای فقیر یا در حال جنگ نیست، اما همچنان شرایط یکسان و برابری بین زنان و مردانی که به خاطر مرگ یا طلاق، همسرشان را از دست میدهند، حاکم نیست. این دسته از زنان به دلیل وضعیت اقتصادی نابرابر و کلیشههای فرهنگی حاکم بر جامعه در معرض تبعیض مضاعف قرار دارند.
بر اساس آخرین اطلاعات مرکز آمار ایران از سرشماری سال ۱۳۸۵، تعداد زنانی که پس از مرگ همسرشان، ازدواج نکردهاند، شش برابر مردانی است که پس از مرگ همسرشان هنوز مجرد هستند. دلیل این تفاوت آماری نیز ازدواج سریع مردان پس از درگذشت همسرشان اعلامشده است. در فرهنگ ایران معمولا از همان روز نخستِ از دست دادن همسر با عباراتی چون «تو دیگر هم پدر هستی، هم مادر»، «باید جای پدر را برای فرزندان پر کنی» و … به طور غیر مستقیم زن را در مسیر آینده زندگیاش تنها و با باری از مسئولیت پدری و مادریِ توأمان متصور میشوند؛ این در حالی است که برای مردانی که همسر خود را از دست میدهند وضعیت کاملاً متفاوت است و از همان هفتههای اول بسیاری از اطرافیان معتقدند مرد حتی برای انجام کارهای خانه و داشتن غذای گرم و لباس تمیز هم که شده باید ازدواج کند. از سوی دیگر فشارها و حساسیت ذکور خانواده مانند پسر، پدر، برادر، برادر شوهر، پدرشوهر و … روی زن بیوه همواره آرامش روانی زن را تهدید و او را در معرض تحمل خشونتهای فیزیکی و کلامی از سوی آنها قرار میدهد.
اما فارغ از مشکلات فرهنگی در مواجه با زن بیوه، مشکلات مالی و تامین معیشت خود و فرزندان را می توان مهمترین مشکل زنان بیوه ایران دانست. این مشکل به ویژه در سالهای اخیر و با افزایش تورم و رکود در بازار کار شدت پیدا کرده است. در همین زمینه آماری که از زنان سرپرست خانواده منتشر میشود، قابل توجه است.
به گفته معاون امور زنان و خانواده ریاست جمهوری، بیش از دو میلیون و ۵۶۳هزار زن سرپرست خانوار در کشور شناسایی شدهاند که بسیاری از این افراد مهارتهای لازم و پشتوانه کافی برای تأمین نیازهای مالی افراد تحت پوشش خود را ندارند. همچنین علی ربیعی، وزیر کار و خدمات اجتماعی نیز پایین آمدن سن زنان سرپرست خانوار، افزایش دو برابری نرخ بیکاری در بین زنان نسبت به مردان، فصلی بودن کار زنان، گرایش زنان به سمت کارهای خدماتی و عدم استقبال کارفرمایان از حضور زنان در محیطهای کاری را ازجمله آسیبهای پیش روی حوزه زنان ارزیابی میکند.
گزارشی که در سال ۱۳۸۶ توسط دکتر سعید معیدفر و نفیسه حمیدی انجامشده است، نشان میدهد ۵۶٫۴ درصد از زنان سرپرست خانواده از وضع مسکن خود نارضایتی هستند. بر اساس این پژوهش حدود دوسوم این زنان (۶۰٫۲ درصد) در حاشیه شهرها و در وضعیت حاشیهنشینی زندگی میکنند. همچنین تقریباً یکسوم آنها در خانههایی ساکن هستند که حمام یا آشپزخانه ندارد (به ترتیب ۲۴٫۷ و ۲۹٫۴ درصد)، ۳۹٫۶ درصد خانهها فاقد خط تلفن است، در دوسوم موارد (۵۷٫۶ درصد) محل خواب والدین و فرزندان از هم جدا نیست و بیش از نیمی از خانوادهها(۵۷٫۱ درصد) این امکان را ندارند که فضاهای جداگانهای برای خوابیدن دختر و پسر خود فراهم کنند و لذا از این جهت در مضیقه هستند.
نکته دردناکتر اینجاست که زنان بیوه نه تنها خود در معرض انواع آسیبهای مالی، روانی و اجتماعی هستند بلکه فرزندان آنان نیز در پی عدمحمایتهای صحیح دولت از این زنان، مصائب بسیاری را متحمل میشوند. کودکان این زنان در برخی از کشورها مجبور میشوند برای حمایت مالی خانوادهشان، خود را از ادامه تحصیل محروم کنند و برای خانوادهشان درآمدزایی داشته باشند و درنتیجه آنان در برابر معضلات قاچاق انسان و کار اجباری آسیبپذیرتر خواهند بود. از سوی دیگر زنانی که در پی مواجه با انواع خشونتهای فیزیکی و روانی از سوی خانواده و دغدغههای اقتصادی روبرو هستند توانایی لازم برای برطرف کردن نیازهای عاطفی، تربیتی و اقتصادی کودکان خود را از دست میدهند و از این جنبه نیز کودکانشان با مخاطراتی روبرو خواهند شد.