عرصه سوم : علی زرافشان، معاون آموزش متوسطه وزیر آموزشوپرورش بعد از گذشت تقریبا دو هفته از آغاز سال تحصیلی در گفتگو با شهروند گفت:«در دوره اول متوسطه ١١٥هزار دانشآموز و در دوره دوم متوسطه، ٢٠٠هزار دانشآموزی که باید در مدارس روزانه باشند، نیستند. »
وی پوشش تحصیلی در دوره اول متوسطه امسال را ٩٧درصد اعلام کرد، این یعنی در این دوره هنوز ٣ درصد کودکان بیرون مدرسهاند. همچنین در دوره دوم متوسطه نیز ١٨درصد به مدرسه نمیروند. به گفته زرافشان درحال حاضر، در دوره ابتدایی ١١٥هزار دانشآموز تحصیل میکنند که سنشان بین ١٢ تا ١٤سال است، یعنی آنها الان باید در دوره متوسطه باشند ولی چون به دلایل مختلف حالا دوباره به مدرسه برگشتهاند.
معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش در ادامه صحبتهای خود اشاره میکند که پوشش تحصیلی دونوع است؛ یک پوشش واقعی و پوشش ظاهری. پوشش واقعی، جمعیت گروههای سنیاند که الان درمدرسهاند. درحال حاضر، پوشش واقعی در دوره ابتدایی ٩٨,٥درصد است، در دوره اول متوسطه ٩٤ و در دوره دوم متوسطه، ٨٢درصد است، اما پوشش ظاهری در دوره ابتدایی و دورههای اول و دوم متوسطه بالای ١٠٠ است.
حال به این آمار بیافزاییم آمار کودکان افغانستانی که قرار بر این شد که به دستور آیت الله خامنه ای از امسال ثبت نام آنان نیز بدون مشکل انجام شود. معاون وزارت آموزش و پروش اظهار میکند که درباره این بخش از دانش آموزان آمار دقیقی وجود ندارد و در سامانه ستاد گزارش مستقیمی درباره اتباع داده نشده است.
وی در توضیح دلیل عدم وجود برآوردی از تعداد این دانشآموزان میگوید:« وزارت کشور هم فقط آمار اتباع اقامت مجاز را دارد، درحالی که این مصوبه شامل کسانی است که اقامت غیرمجاز دارند و بنابراین آماری از تعداد دانشآموزان آنها نه در وزارت کشور و نه در وزارت آموزشوپرورش وجود ندارد».
پرواضح است که نرخ پوشش تحصیلی کودکان، یکی از شاخصهای توسعهیافتگی جوامع است و برای قرار گرفتن در مسیر این توسعه آمار و اطلاعات درست، پایه تحلیل و ارائه راهکار است. در فقدان آمار دقیق و شفاف در مورد جمعیت کودکان و نوجوانان محروم از تحصیل، با تخمینهایی میتوان نشان داد که در حدود یک سوم از کودکان ایرانی بین 6 تا 18 سال، «محروم از تحصیل» هستند که این تعداد حدود 7 میلیون نفر را شامل میشود. به دلایل مختلف، درباره کودکان بازمانده از تحصیل و دانش آموزان در معرض آسیبهای اجتماعی یا اصولاً آمار و اطلاعاتی وجود ندارد یا در صورت وجود محرمانه به حساب میآید و بنابراین کمتر در دسترس کارشناسان این حوزه قرار میگیرد تا با استناد به آن به تجزیه و تحلیل و ارائه راهحلهای ممکن برای خروج از این وضعیت بپردازند. موانع تحصیل کودکان که بخش بزرگی از آنان موانع اقتصادی و فرهنگی هستند را در یک نگاه کلی میتوان؛ ازدواج زیر سن 15 سال، دسترسی نداشتن به مقاطع بالاتر از دبستان در محل زندگی، فقر خانواده و نیاز به کار کودک، اعتیاد پدر و مادر و سوءاستفاده از کودکان توسط اولیا، بد رفتاری و خشونت عوامل مدرسه، نداشتن شناسنامه و اوراق هویتی (کودکان دارای مادر ایرانی و پدر غیر ایرانی)، معلولیت جسمی و ذهنی کودک و… دانست.
این در حالی است که در ایران تحصیل در «دوره عمومی» اجباری بوده و حتی ایران جزو معدود کشورهایی به حساب میآید که قانونی در زمینه تعیین جریمه مالی برای اولیای کودکان محروم از تحصیل در دبستان و راهنمایی وضع کرده است. اما با توجه به وضعیت موجود به نظر میرسد که این قانون ضمانت و یا حتی بستر لازم را برای اجرا ندارد و معلوم نیست که اگر والدین از فرستادن فرزند خود به مدرسه خودداری کنند، آموزش و پرورش از چه مکانیسمی برای آوردن کودک به مدرسه استفاده میکند و یا اینکه اساسا امکان و فضای کافی و کیفیت لازم و یا حتی عزم راسخی برای آموزش درست همگانی و اجباری وجود دارد یا نه؟!