عرصه سوم- روشنک آستارکی: «خودسوزی زنان متاثر از نظام پدرسالار یا فرودستی جنسیتی» عنوان نشستی بود که هفته گذشته در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و توسط انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شده است.
در این نشست که با پرسش «چه شرایطی در جامعه ایران مهیا شده که استعداد خودکشی را- به خصوص در دانشجویان به عنوان نسل آگاه- افزایش داده است؟» آغاز شد شرکتکنندگان پیرامون به وجود آنومی و ازهمگسیختگی فرهنگی در جامعه گفتگو کردند.
به گزارش وبسایت انتخاب زهرا حضرتی، استاد جامعه شناسی که یکی از سخنرانان این نشست بود، با اشاره به اینکه نگاه پدرسالاری و پدرسری تنها تنها مختص خانه نیست و درگاههای مختلفی برای پیاده کردن این نظام مردسالاری وجود دارد، این نگاه را نظام گستردهای دانست که بر تمام دورههای تاریخی سایه افکنده و ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد. او همچنین فرودستی جنسیتی را نکته دیگر بروز خودسوزی عنوان کرد و گفت: «فرودستی جنسیتی به لحاظ سابقه تاریخی از نظام طبقاتی قدمت بیشتری دارد و ریشهدارتر است. در جامعه شکارگر مردان از موقعیت برتری برخوردارند. البته باید برای دو مفهوم تفکیک قائل شد؛ یکی جنس و دیگری جنسیت. جنس، تفاوتهای بیولوژیکی مردان را از زنان متمایز میکند در حالی که در جنسیت انتظارات اجتماعی از زنان و مردان مطرح است؛ انتظاراتی که براساس آنها مرد و زن را در فرآیند جامعهپذیری تربیت میکند.» گفتنی است این جامعه شناس رتبه نخست خودکشی زنان در خاورمیانه را از آن زنان ایرانی میداند.
افزایش آمار خودکشی در ایران
۳۱۲۲ خودکشی در سال ۸۸ و ۳۶۴۹ خودکشی در سال ۸۹ گزارش شده است که حکایت از افزایش ۱۷ درصدی خودکشی در این سالها داشته است.
بر اساس آمار اعلام شده از سوی سازمان پزشکی قانونی کشور در نه ماهه ابتدایی سال ۹۲، تعداد ۳۱۲۵ نفر اقدام به خودکشی کردهاند که از این میان ۹۸۲ تن را زنان و ۲۱۴۳ تن را مردان تشکیل میدهند. بر همین اساس در مدت مشابه سال ۹۱ نیز ۲۷۴۰ نفر به علت آنچه که پزشکی قانونی آن را خودکشی تشخیص داده بود، جان خود را از دست دادهاند. در سال ۹۱، از کل مرگهای مشکوک به خودکشی در کشور، بیشترین موارد خودکشی در گروه سنی ۱۸ تا ۲۴ سال ثبت شده است که ۲۸٫۲ درصد از کل موارد خودکشی این سالها را در برمیگیرد و پس از آن گروه سنی ۳۰ تا ۳۹ سال با ۲۲٫۲ درصد، ۲۵ تا ۲۹ سال با ۱۷٫۶ درصد، بالای ۲۰ سال با ۱۲٫۹ درصد، ۴۰ تا ۴۹ سال با ۱۱٫۱ درصد و زیر ۱۸ سال با ۷٫۹ درصد به ترتیب بیشترین موارد خودکشی را به خود اختصاص دادهاند. در واقع این آمار از افزایش از افزایش ۱۴ درصدی آمار مشکوک خودکشی در کشور حکایت دارد.
همچنین آمار دیگری نشان میدهد در فاصله سالهای ۷۷ تا ۸۳، خودکشی دومین علت مرگ، پس از تصادفات میان دانشجویان در ایران بوده است.
در هر حال کارشناسان معتقدند در ایران آمار دقیقی از تعداد خودکشی وجود ندارد؛ چرا که به دلیل مسایل فرهنگی و مذهبی بسیاری از خودکشیها در پشت علتهایی چون مصرف زیاده از حد دارو و بیماری پنهان میماند.
بنا به نظر سعید معیدفر، جامعهشناس ایرانی «تضعیف پیوندها در جامعه» از مهمترین دلایل مستقیم خودکشی در ایران است و بیکاری، تورم، مشکلات اقتصادی و خانوادگی را نیز میتوان دلایل غیر مستقیم دانست. معیدفر میگوید: «فرد بیکار ارتباط خود را با جامعه، خانواده و محیط کار از دست میدهد و همین موضوع پیوندهای اجتماعی او را از میان میبرد. فقر نیز به این دلیل که فرصت با دیگران بودن را از فرد میگیرد، موجب سستی پیوندها و فاصله گرفتن فرد از جامعه و سپس خودش میشود».
در تکمیل سخنان سعید معیدفر میتوان گفت تعامل اجتماعی سبب افزایش سلامت اجتماعی فرد و قرار گرفتن او در شبکههای اجتماعی سنتی و مدرن میشود که خود حکم تامین حمایتهای اجتماعی برای فرد را دارد و هنگامی که فرد میتواند در شبکههای اجتماعی در کنش و واکنش مستمر با دیگران باشد، این امکان را مییابد که تحت حمایتشان قرار بگیرد و شبکه ارتباطی و دوستیهای خود را تقویت کند.
استانهای صدر نشین در آمار خودکشی
آمر جهانی خودکشی را سومین عامل مرگ و میر جوانان و نوجوانان در بیشتر کشورها و به طور کلی هشتمین عامل مرگ و میر در دنیا معرفی کرده است. بنابر این آمار زنان ۳ برابر مردان اقدام به خودکشی میکنند؛ ولی مردان حدود ۳ برابر زنان بر اثر خودکشی میمیرند.
ایران سومین کشور جهان است که در آن آمار خودکشی موفق زنان افزایش یافته و در حال پیشی گرفتن از آمار خودکشی مردان است. (دو کشور دیگر که رتبه یک و دو را در خودکشی دارند عبارتند از: چین و هندوستان).
پژوهشی که در سال ۱۳۷۸ در مورد خودکشی در استان کردستان انجام شد، نشان میدهد در استان کردستان خودکشی زنان چند برابر بیشتر از خودکشی مردان است و زنان بیشتر در سنین جوانی خودکشی میکنند. همچنین در میان زنان متأهل خودکشی متداولتر از زنان مجرد است (۶۴ درصد متأهل در مقابل ۳۶ درصد مجرد) و خودکشی در میان زنان متأهل نیز بیشتر به دلیل آزار و اذیت از جانب همسرانشان بوده است. همچنین در مورد خودکشی زنان در گزارش ملی خشونت علیه زنان که توسط نهاد ریاست جمهوری در سال ۱۳۷۹ منتشر شد، آمده است که آمار خودکشی زنان دراستانهای کهگیلویه و بویراحمد، کرمانشاه و کردستان بسیار بالاتر از میزان کشوری آن است. در حالی که رقم خودکشی زنان در استان هایی مثل تهران و سیستان و بلوچستان به زیر ۱۰ درصد میرسد، اما در ۳ استان یادشده این رقم به ۳۶ تا ۳۸ درصد می رسد. بعد از ۳ استان کهگیلویه و بویراحمد، کرمانشاه و کردستان، بوشهر و خوزستان بالاترین رقم خودکشی زنان را به خود اختصاص داده اند؛ اما این ردهبندی در سالهای اخیر با تغییر روبرو بوده است بطوری که هم اکنون ایلام، خوزستان و کردستان صدرنشین آمار خودکشی زنان در کشور هستند.
علل اصلی آمار بالای خودکشی زنان
هر چند در ایران عوامل مختلفی چون اختلافات و خشونت های خانگی، ازدواج اجباری، فقر و تنگدستی، برملا شدن حقایق و اسرار، سوء استفاده های جنسی و از دست دادن آبرو و حیثیت، فشارهای روحی و روانی، تمایلات شدید عاطفی، اعتیاد و امروزه استفاده از مواد توهم زا دلائل خودکشی شمرده می شوند اما با در نظر گرفتن پژوهش های انجام شده پیرامون علت یا علت های اصلی آمار بالای خودکشی زنان در ایران دو عامل اصلی مشکلات اقتصادی و فشارهای ناشی از فرهنگ زن سیتز را می توان از دیگر علت ها برجستهتر دید.
ارزیابیهای بدست آمده از پژوهشی که توسط دانشگاه یزد و با استفاده از متغیرهای نرخ بیکاری زنان، نابرابری درآمدی، نرخ طلاق، میزان شهرنشینی و شاخص صنعتی شدن (از سال های ۱۳۸۶ تا ۱۳۸۸) انجام شده، نشان میدهد رابطه مثبت و معنادار میان بیکاری زنان، نابرابری درآمدی، صنعتی شدن و نرخ طلاق و اقدام به خودکشی در زنان است.
از سوی دیگر آمارها نشان میدهد در مجموع ۶۶ درصد زنان ایرانی در معرض انواع خشونت قرار دارند و ۸۸ درصد از زنان استان کردستان به عنوان یکی از استان های صدرنشین جدول خودکشی زنان، در معرض انواع خشونت فیزیکی، جنسی، کلامی و روانی قرار دارند و بیشترین میزان این خشونتها از سوی مردان به زنان درجه یک خانواده خود یعنی همسر، خواهر و فرزند دختر اعمال میشود. در همین رابطه مجید ابهری، آسیبشناس نیز معتقد است کمبود امکانات تفریحی، رفاهی و روابط اجتماعی و عاطفی بهویژه سنتهای غلط عشیرهای علت افزایش میزان خودکشی در بین زنان استانهای غربی است.
هرچند در سالهای اخیر سازمان بهزیستی تلاش داشته است با راه اندازی مراکز حمایتی، کلاس های آموزشی و مشاورهای سعی کند از زنان حمایتهای بیشتری به عمل آورد اما محدودیتهای فعالیتی برای سازمانهای مردم نهاد که در دولتهای نهم و دهم اعمال شد از یک سو و عدم حمایت همه جانبه و هدفمند از زنان آسیبپذیر توسط نهادهایی چون قوه قضائیه و نیروی انتظامی باعث شده از بحرانهایی که زنان با آن روبرو هستند کاهش نیابد و آمار خودکشی زنان همواره در حال افزایش باشد.