بنی آدم: جامعه مدنی در کردستان به باور بسیاری از فعالان کرد از شرایط ویژه و پیچیده ای بر خوردار است. محاط شدن این منطقه در میان چهار کشور قدرتمند در کنار برخی مطالبات استقلال طلبانه و یا فدرالیسم، فعالیتهای مدنی برای مطالبه حقوق قومی در سالیان دراز در کنار مشکلات اجتماعی و فرهنگی خاص این منطقه، جامعه مدنی در این مناطق را نیز دستخوش این شرایط کرده است.
برای آشنایی بیشتر با این ویژگی ها با محمدرضا اسکندری از فعالان کرد و سردبیر رادیو کوردانه که از لاهه پخش می شود به گفت و گو نشسته ایم. در این جا نخستین بخش از مصاحبه که در دی ماه ۱۳۹۲ انجام شده است را از نظر می گذرانید.
– آقای اسکندری، چه تعریف و تصوری در کردستان و در میان فعالان مدنی کرد از جامعه مدنی وجود دارد؟
– از نظر ما کردها جامعه مدنی به مجموعه نهادهای مدنی و اجتماعی گفته می شود که در درون جامعه خویش بوجود می آیند و جامعه را به سمت پویایی و شکوفایی پیش ببرند. این نهادها از نظر مالی ممکن است از کمکهای دولتی نیز استفاده کنند اما اهداف دولت را پیش نمی برند بلکه در پی اهداف جامعه هستند و حتی ممکن است در مقابل دولت نیز قرار بایستند.
– پس به نظر می رسد تعریف شما با تعریف سایر فعالان مدنی در ایران تفاوتی ندارد. آیا در عمل هم جامعه مدنی ایران و کردستان را یکسان می بینید؟
– مسئله کردستان چیزی جدای از ایران نیست. روندی که در ایران طی شده است در کردستان نیز طی شده است. با این تفاوت که جامعه مدنی در کردستان همواره رنگین کمانی از مسائل مذهبی، سیاسی و عقیدتی بوده است و به این دلیل رشد جامعه مدنی در این منطقه در دوره ای که این فرصت برایش فراهم شده است، بیش از مناطق دیگر بوده است.
به طور مثال در دوره اولیه پس از اتقلاب بسیاری از نهادهای مدنی در زمینه زنان، کودکان، محیط زیست و غیره در کردستان رو به رشد گذاشتند. در سالهای نخست انقلاب، در کردستان بیشترین تحولات مربوط به جامعه مدنی و دفاع از آزادیهای شهروندی روی داد و به مهد آزادیخواهی و طرح مطالبات شهروندی تبدیل شد. در واقع کردستان به خاطر ویژگی رنگین کمان بودن به زمین مساعدی برای طرح آزادیها و مطالبات مدنی و آن چیزی بود که مردم آن را می خواستند تبدیل شد. حتی اگر قدری به عقب باز گردیم می بینیم بهاءالدین رهبر بهائیان نیز وقتی در شیراز نتواست فعالیت کند به کرمانشاه گریخت و از آن جا به کردستان عراق رفت تا فعالیت خود را دنبال کند. اما پس از سرکوب های بعد از انقلاب مسئله جامعه مدنی در کردستان نیز متوقف شد تا اینکه در دوره خاتمی بار دیگر این روند در کردستان احیاء گردید و دوباره در طی آن هشت سال حرکت عظیمی در کردستان شکل گرفت و بسیاری از مطبوعات، کانونهای صنفی و انجمنهای طرفدار محیط زیست مستقل از دولت فعال شدند.
در مجموع می توانم بگویم هر گاه شرایط برای فعالیت مدنی در کردستان مهیا شده است کردستان از جمله مناطق پیشتاز برای فعالیت مدنی بوده است. در سفر اخیری که به کردستان عراق داشتم پی بردم که در مدتی که دولت روحانی روی کار آمده است تقاضاهای بسیاری از نقده تا مهران برای تاسیس و نهادهای مدنی مختلف و حتی احزاب مختلف به دولت ارائه شده است و این خود نشانه ای از وضعیتی است که بدان اشاره داشتم که در واقع جامعه مدنی در کردستان برای مردم از نان شب واجب تر است.
– به نظر شما چه نوع تفکر سیاسی یا عقیدتی موجب رشد فرهنگ جامعه مدنی در کردستان شده است؟
– اجازه بدهید گامی به عقب برویم و به این مفهوم در دوره تاریخ معاصر ایران اشاره کنیم. از ابتدای انقلاب مشروطه ما تلاش کرده ایم جامعه مدنی در ایران ایجاد و مفهوم شهروندی را مطرح کنیم. در این پروسه هم حاکمیتها و هم مردم فعل و انفعالاتی داشته اند که در برخی مقاطع منجر به تقویت جامعه مدنی و برخی مقاطع سدی در مقابل جامعه مدنی بوده است. در این خصوص می توانم از نقش حزب توده مثال بزنم. این حزب صرف نظر از دیدگاه سیاسی و ایدئولوژیک خویش، چه در دوره رضا شاه و چه در دوره حاکمیت فرزندش نقش مهمی در ایجاد جامعه مدنی در ایران ایفا کرده است. این حزب با تاسیس و حمایت از سندیکاهای کارگری، سندیکاهای روزنامه نگاران و دیگر نهادهای مدنی را در ایران رشد دهد و در این مسیر تا حدی نیز موفق بود و توانست خمیر مایه جامعه مدنی را در ایران جا دهد. در حرکت ملی شدن صنعت نفت این حرکت شکوفا تر و پایه های جامعه مدنی محکم تر شد اما پس از شکست این حرکت و سرکوب آن، جامعه مدنی در دوره پس از دکتر مصدق در دولت در اختیار حاکمیت وقت قرار گرفت و شاه تلاش کرد تا جامعه مدنی را در اختیار خویش قرار دهد و به افرادی که همسو با خویش هستند چه در حوزه زنان، چه کودکان، محیط زیست و حوزه های دیگر از گروههایی حمایت می کرد که همسو با عقاید حاکمیت وقت بودند و دیگرانی که می خواستند مستقل باشند و صرفا به فعالیت مدنی بپردازند یا تحت فشار قرار داشتند و یا کاری از پیش نمی بردند.
– از این صحبت می تونم این گونه برداشت کنم که جامعه مدنی از نظر شما در نزد فعالان چپ جایگاه رفیع تری داشته است و حتی حکومت پهلوی که مدعی آوردن مدرنیزیم به ایران بوده است جامعه مدنی فرمایشی احداث کرده است. اما به نظر شما اگر از زاویه ای تئوریک به قضیه نگاه کنیم، آیا تفاوتی میان اندیشه های لیبرالیسم و مارکسیسیم در زمینه جامعه مدنی وجود دارد؟ شما مثال حزب توده را آوردید که این حزب به جای کسب قدرت در فکر بنا کردن جامعه مدنی بوده است. سئوال دیگری وجود دارد و آن این که احزاب و گروههای سیاسی کرد نیز عمدتا از اندیشه های مارکسیستی تعذیه می شدند. آیا ارتباطی میان آن اندیشه ها و آن چه که شما از آن به پویاتر بودن جامعه مدنی در کردستان یاد کردید وجود دارد؟
– به نظر من با توجه به سابقه مارکسیسیم و سوسیالیسم قدیم، جامعه مدنی در آن تفکر خشک نیز جایگاه داشت اما جامعه مدنی می خواست تا همه چیز را به شکل یکسانی به پیش برد. در آن تفکر، همه چیز باید بر اساس خطوط سیاسی احزاب برادر یا شوروی سابق را پیش می رفت. بنابراین آن الگو از جامعه مدنی، برابری و عدالت اجتماعی را در درون خود قرار داده بود اما از آزادی نشانی نبود. اما در تفکر لیبرالی وقتی بحث از جامعه مدنی درغرب می شود، جامعه مدنی مورد نظر لیبرالهایی که گرایش به کاپیتالیسم نه سوسیال دمکراتها دارند، آزادی مهم تر از هر مسئله ای است. اما در کشورهای غربی از جمله آمریکا نیز اشکالاتی در این زمینه وجود دارد از جمله فقر که سازمانهای مدنی نیز نتوانسته اند این مشکل را حل کنند.
– بالاخره جامعه مدنی چه باید بکند که نه مطیع دولت ها باشد و نه دولت را به چشم مزاحم نبیند؟
– من تصور می کنم با توجه به تجارب گذشته ما فعالان مدنی باید فضایی را ترسیم کنیم که جامعه مدنی ضمن استقلال از دولت، از کمکهای دولت نیز بهره مند شود تا بدین ترتیب توازنی را میان دولت و مردم برقرار سازد.
– شما نقش احزاب سیاسی بر شکل گیری جامعه مدنی را چگونه می بینید؟
– ما اگر بخواهیم از دیدی واقع بینانه که مدنظر کلیه روشنفکران جهان است این موضوع را بررسی کنیم، باید بگویم اگر جامعه مدنی در ایران یا کردستان رشد نکرده است، همه تقصیر به حاکمیتهای موجود باز نمی گردد. به طور مثال مسائلی که میان جریانهای اپوزیسیون ایرانی و حتی احزاب کرد چه پیش و چه پس از انقلاب بوجود آمد، به طور مثال در همین کردستان، بارها شاهد بودیم که هر گاه حرکتی مدنی در کردستان شکل گرفته است، احزاب کرد تلاش کرده اند تا در درون آن رسوخ کنند و خط خویش را دنبال کنند و اگر هم نتواستند آن را به نفع خویش مصادره کنند آن را نابود کنند.
– یعنی فکر می کنید احزاب هم می توانند مانعی بر سر شکل گیری جامعه مدنی باشند؟
– ببینید، در کلیه احزاب جوامع آسیایی و آفریقایی این مسئله هنوز جا نیفتاده است که نهادهای مدنی باید مستقل از حوزه قدرت و سیاست باشند. این ناشی از همان فرهنگی است که می کوشد تا همه چیز را در خدمت شخص یا گروه ذینفع قرار دهد.
خوشبختانه باید بگویم در سالیان اخیر، بویژه در پس دوران اصلاحات، این تفکر که انجمنها و نهادهای مدنی باید مستقل باشند و مستقل فعالیت کنند، در میان احزاب کرد پذیرفته شده است و اخیرا این احزاب در کنگره های خویش تصویب کرده اند که باید از انجمن ها و نهادهای مدنی در داخل ایران بدون هیچ چشم داشت سیاسی حمایت کنند.
بازنشر از عرصه سوم