به مناسبت 8 مارس روز جهانی زن
نعیمه دوستدار
زنان ایرانی ناراضی و شرایط اجتماعی موجود برایشان قابل پذیرش نیست. آنها از دیرباز خواهان تغییر قوانین و اصلاح شرایط بوده اند، اما جنبش برابری خواهی آنان مثل هر حرکت اجتماعی دیگر، هر بار با مخالفت دولت مردان و اقشار محافظه کار جامعه روبهرو شده است. جنبش برابری خواهی فعلی،حاصل تلاش مداوم زنان ما، برای به دست آوردن حقوق مساوی، آزادی فردی و اجتماعی و چالش برای از بین بردن موقعیت فرودست زنان و کسب حقوق برابر از دوران مشروطه تا امروز ادامه داشته است.بازگویی خلاصهای از مبارزات زنان ایرانی درصد سال
اخیر را می خوانید.
مبارزه مسلحانه و کنشگری صلح آمیز
دوران مشروطه، دوران تشکیل انجمنهای سری و نیمهسری در ایران بود. انجمنهای مخفی زنان هم درهمین زمان شکل گرفتند تا در جنبش مشروطه شرکت کنند. مشی بیشتر این انجمنها سیاسی بود و در حمایت از مشروطه خواهان دست به مبارزه مسلحانه هم میزدند. تعداد زیادی از زنان فعال در این انجمنها، در جریان مبارزات مسلحانه جانشان را از دست دادند. تلاش برای دفاع از مشروطیت در مسائلی مانند وادار کردن انگلیس و روسیه به ترک ایران، زمینه غالب فعالیتهای آنها بود. در کنار این شکل مبارزه، فعالیتهای مدنی مسالمتجویانهتری هم از آنها سر میزد. فروختن جواهرات و خرید سهام از دولت برای تاسیس بانک ملی و تحریم مصرف کالاهای خارجی از جمله اقداماتی بود که زنان برای حمایت از جنبش مشروطه و قطع وابستگی خارجی در آن سالها انجام دادند.
در آثار تاریخ نویسان مشروطیت به تشکلهای زنان در آن دوران اشاره شده که انجمن آزادی زنان، انجمن مخدرات وطن، اتحادیه غیبی نسوان، انجمن نسوان ایران، انجمن نسوان وطن، شرکت خیریه خواتین ایران، اتحادیه نسوان، انجمن همت خواتین و شورای هیات خواتین مرکزی از جمله آنها بودند.
هرچند جزییات زیادی درباره فعالیت همه این گروهها در دست نیست، اما برخی معتقدند فعالیتهای حقوقی زنان دوران مشروطیت، از جنس مبارزات ملیگرایانه بوده و به شکل مشخص مسایل زنان را دنبال نمیکرده است. به اعتقاد این دسته، زنان از اقشار گوناگون بعد از فروکش کردن تب مشروطه به خانهها برگشتند و تنها تعدادی از آنان پیگیر حقوق و مطالبات زنان شدند. نخستین کسانی که به عنوان چهرههای شاخص جنبش حقوق زنان در ایران شناخته شدند اغلب مشروطهخواه و فعال جنبش ملی دهه ۱۲۸۰ شمسی بودند. کسانی مانند صدیقه دولتآبادی ، بانو امیر صحی ماهسلطان، یا محترم اسکندری.
با این حال با وجود کوشش های این زنان قانون اساسی مشروطه در قوانین ازدواج، طلاق، سرپرستی فرزند و … حقوق زنان را نادیده گرفت و هم زنان را از داشتن حق رای در انتخابات محروم کرد.
مدرسهسازی و روزنامهنگاری زنانه
یکی از دلایل روی آوردن زنان ایرانی به فعالیتهای مدنی پیشروی جنبش های زنان در دنیای غرب بود. کارشناسان، فعالیت جنبشهای حق رای زنان در آمریکا و انگلستان، پیروزی کمونیستها در شوروی و انتشار کتاب های نظریه پردازان چپ درباره زنان، جنبشهای زنان در مصر و سایر کشورهای خاورمیانه را از عوامل مؤثر بر شروع فعالیتهای فمینیستی در ایران میدانند.
در سالهای بعد از انقلاب مشروطه و جنگ جهانی اول، انجمنهای مستقلی با هدف دفاع از حقوق زنان تاسیس شدند. تاسیس مدرسههای دخترانه و انتشار نشریههای زنان، از نخستین اقدامات این فعالان برای رسیدن به حقوق برابر بود. انجمن حریت نسوان، مجمع انقلابی نسوان، جمعیت پیک سعادت نسوان و جمعیت نسوان وطنخواه از این دسته انجمنهای زنانه بودند. نشریاتی مثل دانش، شکوفه، زبان زنان، پیک سعادت نسوان، نامه بانوان، عالم نسوان، جهان زنان، پیک سعادت نسوان، نسوان وطنخواه و دختران ایران هم تلاش میکردند با انتشار مطالبی، زنان را با حقوقشان آشنا کنند که با بسته شدن نشریات مستقل و منتقد در دوران رضا شاه دیگر منتشر نشدند. کسانی مانند صدیقه دولتآبادی، شمسالملوک جواهر کلام، بیبی وزیرف، طوبی آزموده، ماهرخ گوهرشناس، صفیه یزدی، بیبی خانم استرآبادی و روشنک نوعدوست هم زنانی بودند که برای تاسیس و حفظ مدرسههای دخترانه تلاش کردند.
جنبش زنان کنترل شده
جنبش زنان در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۱ دوباره فعالیت محدودی را آغاز کرد . سازمانهایی مانند حزب زنان و جمعیت زنان تشکیل شدند. و در سال ۱۳۳۱، «ائتلاف سازمانهای زنان» بیانیهای برای تقاضای حقوق سیاسی و اقتصادی منتشر کرد، در سال 1332، حزب زنان و جمعیت زنان با هماهنگی به فعالیتهایی دست زدند. اما همه این فعالیتها در دوران محمدرضاشاه متوقف شد و در کنترل دولت قرار گرفت. سازمان زنان جایگزین «شورای عالی جمعیت زنان ایران» شد که خود از پیوستن انجمنهای مستقل زنان در سال ۱۳۳۷ تشکیل شده بود. ایجاد این سازمانهای متمرکز، فعالیتهای هماهنگ و برنامهریزی شدهای بود که موجب از بین رفتن سازمانهای مستقل جنبش زنان شد.
مسئله حق رای زنان پس از دوران مشروطه همواره مورد بحث بود، و گاه از سوی دولت مردان مطرح میشد. در سال 1341 در لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در هیات دولت ایران مورد بحث قرار گرفت و سرانجام با تلاشهای حقوق دانان زن تصویب شد. بر اساس این لایحه، زنان برای نخستین بار اجازه شرکت در انتخابات و نامزد شدن برای انتخابات را پیدا میکردند. در واکنش به این مصوبه آیتالله خمینی جلسهای در قم تشکیل داد و با ارسال تلگراف به محمدرضا شاه در خصوص این بند لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، یعنی اعطای حق رای به زنان ایرانی مخالفت کرد. شورای عالی جمعیت های زنان که مهرانگیز منوچهریان از موسسان آن بود و از سالها قبل مساله حق رای زنان را پیگیری میکرد، این بار عقب ننشست و سرانجام مسئله حق رای برای زنان به رسمیت شناخته شد. مخالفتهای بخش سنتی و مذهبی جامعه با مجموعه اصلاحات موسوم به انقلاب سفید شاه منجر به تظاهرات و اعتصاب گسترده درسال 1342 شد.
تشکیل سازمان زنان ایران به عنوان یک سازمان غیر دولتی در سال ۱۳۴۵، هرچند موضوعی مهم در جنبش زنان به شمار میرفت اما این سازمان با گرفتن بودجه از دولت در خدمت اجرای سیاستهای دولتی بود. اجرای پروژههایی مانند ایجاد مراکز رفاه خانواده، ایجاد مدرسه مددکاری ورامین و تربیت منظم مددکار اجتماعی و تحقیق در حوزه مسایل زنان، از فعالیتهای این سازمان بودند. این سازمان نماینده رسمی ایران در کنفرانسهای بینالمللی زنان هم بود.
در دهه ۱۳۵۰، با انتخاب مهناز افخمی به عنوان دبیرکل سازمان زنان، تلاشهایی برای اصلاحات قانونی و سیاسی انجام شد؛ از جمله در تصویب قانون حمایت خانواده در سال ۱۳۵۴ و قانون سقط جنین در سال ۱۳۵۶، این سازمان کوشید نقش موثری داشته باشد. به علاوه، در دهه 50، در کنار فعالیتهایی مثل سوادآموزی، آموزشهای حرفهای، ایجاد تسهیلات بهداشتی وآموزش بچهداری و تنظیم خانواده، توزیع وسایل پیشگیری از بارداری، مشاوره حقوقی و … موضوعاتی مثل تبعیض علیه زنان، تصویر زن در کتابهای درسی مدرسههای ابتدایی، منزلت زن در جامعه عشایری، نقش زن و مرد در پیامهای تجارتی تلویزیون ایران و غیره هم در این سازمان مورد بررسی قرار گرفتند.
انقلاب اسلامی و مطالبات زنان
با اینکه زنان درجریان مبارزه سیاسی و مسلحانه علیه رژیم شاه حضور فعال داشتند، اما در شعارهای مردم در انقلاب سال 1357 مسائل مربوط به نابرابری حقوقی و جنسیتی مطرح نبود. به نظر میرسید خواستههای زنان در اهداف سیاسی جبهه مبارزاتی منحصر به سقوط رژیم شاه بود. حضور زنان از همه اقشار جامعه در انقلاب چشمگیر بود، اما آنان مجال طرح خواستههای مشخص را نداشتند. به نظر میرسید خودآگاهی جنسیتی هوز درجامعه زنان فراگیر نشده نبود. انقلاب ۵۷، انقلابی ضد شاه و ضد امپریالیسم بود و مساله زنان و دموکراسی و حقوق بشر چندان مورد توجه نبود. اما لغو قانون حمایت از خانواده دوهفته پس از پیروزی انقلاب و طرح اجباری کردن حجاب با مخالفت شدید زنان روبرو و به تظاهرات خود جوش پانزده هزار نفری آنان در روز جهانی زن درتهران منجر شد. تظاهراتی که از طرف سازمان های سیاسی مترقی حمایت نشد. سرکوب مخالفت زنان با حجاب اجباری در طول دوسال اول انقلاب ادامه داشت و درنهایت به اجباری شدن حجاب انجامید.
سرانجام در آغاز دهه دوم پس از انقلاب فعالیتهای برابری خواهانه زنان کمکم با تشکیل محافل و جمع هایی با گرایشهای مختلف شکل گرفت. در طول این سالها طیفهای مختلفی از زنان مذهبی و سکولار، در درون و بیرون حکومت، مطالبات زنان را پیگیری میکردند.
یکی از گروههای موفق یعنی مركز فرهنگی زنان، تشکلی مستقل و غیر دولتی، در اسفند 1379 تاسیس شد و در مرداد 1380به ثبت رسید. تجربه برگزاری اولین مراسم هشت مارس، روز جهانی زن در اسفند 1378 باعث شد که در ادامه عدهای ار فعالان حقوق زن برای بالابردن آگاهی فمینیستی این تشکل را راه بیندازند و با برگزاری نشستها و برنامههای مختلف، مطالبات زنان را پی بگیرند. بسیاری از چهرهای مشهور مدافع حقوق زنان مانند پروین اردلان، نوشین احمدی خراسانی و منصوره شجاعی از موسسان این مرکز بودند.
22خرداد 1384 اما نقطه عطفی در فعالیتهای جنبش زنان ایران بود. صدها زن ایرانی در مقابل دانشگاه تهران به نگاه تبعیضآمیز در قوانین کشور بهخصوص در قانون اساسی اعتراض کردند. این اولین تظاهرات زنان ایران پس از راه پیمایی چند هزار نفری در سال 58 13در اعتراض به حجاب اجباری بود.
در تظاهرات 22خرداد، فعالان جنبش زنان ایران از طیفها و گروههای مختلف، قانون اساسی را ریشه بسیاری از قوانین تبعیضآمیز معرفی کردند. در پایان این تجمع، جلوگیری از ازدواجهای اجباری دختر بچهها، تامین حقوق مادران در حضانت و ولایت کودکانشان، جلوگیری از تعدد زوجات، طلاق یک طرفه، قتلها و خشونتهای ناموسی بهعنوان خواستههای زنان مطرح شد.
هرچند نیروی انتظامی مانع از دیده شدن زنان شرکتکننده در این تجمع و پیوستن افراد دیگر به این تظاهرات شد و برخی از برگزارکنندگان هم به مراکز امنیتی فراخوانده شدند، اما در سالگرد تظاهرات 22خرداد، یکبار دیگر گروهی از فعالان جنبش زنان در میدان هفتتیر جمع شدند. نیروی انتظامی این بار با خشونت با این تجمع برخورد کرد و با گاز فلفل به شرکتکنندگان حمله کرد و تعدادی از شرکتکنندگان و هماهنگکنندگان این تجمع دستگیر شدند. خواسته شرکتکنندگان در این تجمع لغو قوانین تبعیضآمیز علیه زنان در قوانین مدنی بود.
در اسفند ماه همان سال، دادگاه انقلاب 5 نفر از فعالان تظاهرات خرداد 85 را برای محاکمه احضار کرد و 33نفر از فعالان زنان را که به نشانه همبستگی با آنها جلوی دادگاه انقلاب جمع شده بودند دستگیر شدند. بازداشت یکماهه ، آزادی با وثیقههای سنگین و حکم زندان و شلاق، از جمله مجازات هایی بود که نصیب فعالان جنبش زنان شد.
تشکیل کارزار، حضور مجازی
با این سرکوبها، فعالین زنان در ادامه مبارزه به ابتکارات دیگری دست زدند. تشکیل کارزارهای «قانون بیسنگسار»، «ورود به استادیوم» و کمپین «مادر من، وطن من» مهمترین نمود همفکری و کنشگری مؤثر بود. از جمله کمپین قانون بیسنگسار توانست چند زن محکوم به سنگسار را از مرگ نجات دهد و فعالان کمپین ورود به استادیوم، توجه محافل ورزشی جهان مانند فدراسیون فوتبال را به خود جلب کردند و باعث شدند این سازمان به دولت ایران اعتراض کند.
اما کمپین «یک میلیون امضا» مشهورترین کارزار جنبش زنان ایران در سالهای اخیر بوده است. جمع کردن یک میلیون امضا از شهروندان ایرانی در سراسر جهان، برای تغییر قوانین تبعیضآمیز هدف این کارزار بود که برگزارکنندگان آن را با زندان و مجازاتهای سنگین مواجه کرد.
انتشار نشریات ویژه زنان پس از انقلاب اسلامی در میان گروههای مختلف هم یکی از مهمترین بخشهای فعالیتهای برابری خواهانه بوده است و فمنیستهای دولتی، مذهبی و مستقل بارها آن را آزمودهاند. سایتها و وبلاگهای اعضای جنبش زنان ایران هم با به راه افتادن اینترنت به وجود آمدند، اما تقریبا همه نشریات زنان در سالهای اخیر از مجلههای چاپی گرفته تا سایتها و وبلاگها، با توقیف و فیلتر مواجه شده اند. مجله زنان و سایتهای مدرسه فمنیستی، تغییر برای برابری، تریبون فمنیستی و … از جمله این رسانهها بودند. مجله زنان، پس از سالها انتشار برای همیشه متوقف شد و سایتهای زنانه هم در ایران قابل دسترسی نیستند.
در مسیر این فعالیتها تعداد زیادی از حقوقدانان و روزنامهنگاران فعال زن با انتشار مطالب حقوقی و انتقادی جنبش زنان را زنده نگاه داشتهاند. مهرانگیز کار، شیرین عبادی (برنده جایزه صلح حقوق بشر)، شادی صدر و نسرین ستوده از آن جمله هستند. در کنار آنان فعالان و روزنامهنگارانی چون شهلا شرکت، محبوبه عباسقلیزاده، ژیلا بنیبعقوب، جلوه جواهری، خدیجه مقدم، رضوان مقدم، مریم حسینخواه و … هرکدام بخشی از فعالیتهای این جنبش را دنبال کردهاند.
مشارکت سیاسی و همگرایی فعال
هرچند جنبش زنان در دورههای مختلف حیات جمهوری اسلامی، به شکلهای مختلف در عرصه سیاسی و انتخابات حضور داشته اما پررنگترین مقاطع برای فعالیت زنان در عرصه انتخابات، دو دوره انتخاب «سید محمد خاتمی» بهعنوان رییسجمهور بود. در سالهای اصلاحات جنبش زنان نقش موثری در تبیین گفتمان خشونتستیز و مردمسالار در جامعه داشت. پس از دوره اصلاحات و در انتخابات ریاست جمهوری سال 84،ر اعضای موثر گروه های زنان به توافق مشخصی نرسیدند و رویکردهای متفاوتی از تحریم تا مشارکت درمیان فعالان جنبش دیده میشد.
در مسیر برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال 1388، جنبش زنان ایران حیات تازهای پیدا کرد. فعالیت گسترده اعضای این جنبش برای رایزنی با نامزدهای ریاست جمهوری و تلاش برای مطرح کردن مطالبات زنان در برنامههای نامزدها، مهمترین نمود فعالیت جنبش زنان برای ایجاد تغییر از مسیر اصلاحات داخلی بود. پس از آنکه تعدادی از زنان اصولگرا و اصلاحطلب، مدتی قبل از انتخابات ریاست جمهوری، ائتلاف بزرگ زنان را در مبارزه با لایحه حمایت از خانواده تشکیل دادند و توانستند باعث حذف دو ماده از این لایحه شوند، ائتلاف بزرگ دیگری در میان زنان به وجود آمد. این ائتلاف با عنوان «همگرایی گروهها و فعالان جنبش زنان» با رویکردی مطالبهمحور تصمیم گرفتند در انتخابات شرکت فعال داشته باشند. دو مطالبه عمده زنان در انتخابات ریاست جمهوری سال 1388، تغییر برخی اصول قانون اساسی و الحاق ایران به معاهده بینالمللی سازمان ملل در رفع تبعیض از زنان بود.
با وقوع مناقشات پس از انتخابات، فعالیت جنبش زنان هم وارد مرحله تازهای شد. در این دوران، زنان ایرانی که به چهره قابل توجه و موثر اعتراضات تبدیل شده بودند، هرچند بر مطالبات زنان به شکل خاص پافشاری نکردند اما با همراه شدن در مسیر اعتراضات اساسی به نقض حقوق شهروندی و حقوق سیاسی، یکی از موثرترین بازوهای اعتراضهای بزرگ و میلیونی سال 88 و پس از آن شدند.
در شرایط حاضر نیز جنبش زنان ما، با وجود سرکوب و بنبست سیاسی در ایران که امکان فعالیتهای صلح آمیز و مدنی را از بسیاری فعالان اجتماعی سلب و محدود کرده است، هنوز یکی از پویاترین جنبشهای اجتماعی به شمار میرود، جنبشی که با وجود مجازاتهای سنگین، مهاجرت و پراکنده شدن تعدادی از فعالان آن، هم چنان در داخل و خارج پیگیر مطالبات زنان ایرانی است و سرکوبها و موانع، نتوانستهاند فریاد برابرخواهی آن را خاموش کنند.
حق ویرایش مقالات رسیده برای بنیاد عرصه سوم محفوظ است. نقل مطالب با ذکرماخذ آزاد است. نظرات نویسنده الزاما نظرات بنیاد عرصه سوم نیست.