چند دوست با هم تصمیم میگیرند که دیگر به صورت انفرادی فعالیت نکرده و همه کارهای پراکندهی خود را در قالب یک سازمان یا انجمن مردم نهاد پیگیری کنند. در واقع شاید ایدهی اصلی شکلگیری بسیاری از انجمنها از همین نقطه آغاز میشود. لازم نیست برای داشتن یک مجموعه، ایدههای بزرگ و یا طرحهای برنامهریزی شدهی گسترده داشت. برگردان پارسی نهادهای غیروابسته (Non-governmental organization)به خوبی همین موضوع را نشان میدهد. در واقع سازمان مردم نهاد همانطور که از نامش بر میآید سازمانی است برآمده از مردم و در راستای مطالبات و خواستههای پراکندهی آنان. اما پراکندگی و حتی کوچکی هر سازمانی از اهمیت آن نمیکاهد.
داستان ما نیز مسیر شکل گیری و بحثهای یک جمع دوستانه برای تشکیل یک سازمان مردم نهاد است.
علی، امیر، نگار، مرتضی و سمیه یک روز کنار هم جمع شده بودند و خبر صد و دو سالگی اتحادیه آموزشی کارگران سوئد را میخوانند. در واقع، بحث اصلی این جمع، تاثیر نهادهای اجتماعی بر تثبیت دموکراسی در آن کشور بود. کشوری که یک دموکراسی جوان اما پایدار را دارد و سازمانهای مردم نهاد در آن به صورتی چشمگیر فعال هستند.
علی که سالها در سوئد زندگی کرده و با «سیستم سوئدی» آشنایی داشت بر این باور بود که دموکراسی پایدار با نهادهای ناظر مردمی میتواند شکل گیرد و آنچه در بیش از صد سال گذشته در سوئد در جریان بوده همین روند بوده است. او می گوید زمانی که سوئد یکی از فقیرترین کشورهای اروپا بوده، جامعهی مدنی (هر چند ضعیف) راه برون رفت از فقر را در آگاهی و همکاری برای ساختن آینده مییابند. در سالهای پایانی دهه ۱۸۸۰ نخستین حلقههای آموزشی شکل میگیرد که زنان و کلیسا نقش بسیار مهمی در آن داشتهاند. او تاکید دارد که امروز هم، همین انجمنها در شکلهای گوناگون، فارغ از اینکه دولت به کدام جناح وابسته باشد به کار خود ادامه میدهند.
امیر روزنامهنگار است و سالها در نهادهای مدنی کار کرده است؛ او بر این باور است که علت پیشرفت زندگی انجمنی در سوئد، پشتیبانی دولت از این نهادهاست. یعنی اگر کمک دولت نباشد نمیتوان به اندازه کافی پیشرفت کرد. محدودیتهای قانونی و حتی امنیتی که در برخی کشورها وجود دارد نمونهی روشنی از این موضوع است.
نگار در دانشگاه، جامعه شناسی خوانده است. او به میانهی بحث امیر و علی وارد میشود و اشاره میکند که بحث اگر بخواهد فلسفی باشد باید به سراغ روسو، هگل و هابرماس رفت تا تقدم و تاخر سازمانهای مردم نهاد و دولت را بررسی کرد. بحثی که بررسی هر جنبه از آن میتواند ساعتها به طول بیانجامد چراکه هر کسی میتواند بر پایه فلسفهی خودش به موضوع را نگاه کند که با دیگری در برخی موارد در تضاد است.
سمیه دانشآموخته علوم سیاسی است و در اینباره میگوید: «درست است که بحث فلسفی به نظر وقت گیر میآید اما باید از فلسفهی وجودی انجمن به یک درک مشترک برسیم و در جزییات، این بحث را ادامه دهیم. نمیتوان وقتی در کلیت هم رای نبود در یک مجموعه همکاری کرد.» او تاکید دارد چنین بحثی اتفاقا میتواند به پویایی یک سازمان کمک کند چرا که عدم درک مشترک برای ادامهی کار چالشی مهم خواهد بود.
مرتضی با اینکه در رشته کامپیوتر تحصیل کردهاست، اما سالها فعالیتهای سیاسی اجتماعی را به صورت جدی پیگیری کرده است. او نیز به میان بحث میآید و میگوید: «به نظر من بهتر است یک زمانبندی مشخص داشته باشیم. ببینیم از کجا باید شروع کنیم و برای مقدمات برنامه ریزی کنیم. تمام این بحثها را باید در جمع داشته باشیم. تاریخ هم ثابت کرده بحث تمامی ندارد.»
امیر میگوید: «اگر موافق هستید شروع کنیم به اینکه از کجا باید شروع کنیم.»
نگار در پاسخ به امیر میگوید: «شروع کنیم؟ ما همین الان شروع کردیم! همین جمعی که داریم و میخواهیم فعالیت کنیم خودش آغاز کار است. در واقع ما اشتباه میکنیم که آغاز هر پروژه ای را روز شروع آن میدانیم. در صورتیکه شاید همین بحثها مهمتر باشد چرا که مسیری مشخص را برای کار کردن باز می کند.»
امیر اما باوری دیگر دارد؛ او میگوید اینکه تنها دور هم باشیم بدون هدفگذاری و صرف اینکه ما با هم میتوانیم کار کنیم اشتباه است. «اینگونه همه چیز خواهیم بود و هیچ! تجربههای بسیاری داریم که دور هم جمع میشویم و بحث و بحث و بحث و آخرش هم اگر کاری شروع شود نیمه کاره رهایش میکنیم و یا عمرش مانند برف زمستان است. همهی ما این تجربهها را داشتهایم، صد چاقوی بی دسته ساختهایم و آخرش هم اینجا دوباره نشستهایم.»
مرتضی با امیر همنظر است که باید باید هدفهای کوتاه مدت و بلند مدت داشت تا بتوان کاری انجام داد. «البته هدفهای بلند مدت را مطرح میکنیم تا افراد بیشتری را دعوت کنیم و راههای رسیدن به آنها را در جمع عمومی پیدا کنیم. در واقع باید از بالا به پایین بیاییم. این موضوع بسیار مهم است که استراتژی و هدف را جدا کنیم. این موضوع باید از روز نخست به نحوی روشن باشد.»
سمیه میگوید: «خیلی خوب! بیایید بخش بندی کنیم. ما برای کارهای اجتماعی شدیدا نیاز به آموزش داریم. آیا موافق هستید که مهمترین بخش کار را به روی آموزش جامعهی مدنی بگذاریم. یعنی برویم منابع به ویژه غیرفارسی را مطالعه کنیم و خودمان را به روز کنیم. سپس آنها را به فارسی ترجمه کنیم و در کارگاههای آموزشی به دیگران منتقل کنیم. حالا همهی ما تجربههای خوبی داریم اما علی می تواند به ما خیلی بیشتر هم کمک کند تا یک تجربهی موفق را بتوانیم بررسی کنیم.»
علی ضمن تایید صحبتهای سمیه تاکید میکند که بررسی تجربهی سوئد میتواند بسیار مفید باشد اما «باید توجه داشته باشیم که ما نمیتوانیم آن تجربه را تبدیل به شابلون کنیم چون اینکار بدون در نظر گرفتن شرایط اجتماعی و سیاسی کشور اشتباه محض است. ما باید آن تجربه را بیاموزیم و سپس بر پایه دانش خود یک مدل درونی بسازیم.»
نگار: «موافقم، باید همین را هم تقسیم بندی کنیم اما ما تنها میخواهیم یک انجمن آموزشی باشیم؟»
مرتضی: «می توانیم پس از مدتی خودمان را پیدا کنیم اما فکر میکنم همین که ما بتوانیم یک الگوی به روز و موفق انجمن آموزشی هم باشیم خودش می تواند به دیگر انجمنها کمک کند تا بر همین مبنا به خوبی کار را مدیریت کنند. قرار نیست کاری کنیم که بقیه هم میکنند. اساس انجمن یعنی همین، کاری را انجام دادن که دیگران نمیتوانند و یا تا امروز به هر دلیلی به دنبال اجرایش نرفتهاند وگر نه ما میرفتیم با آنها همکاری میکردیم.»
امیر: «خوب پس بیایید شروع کنیم اجزای یک انجمن را تعریف کنیم و تقسیم مسئولیت اولیه را انجام دهیم. مهم است مشخص کنیم این یک سیستم از بالا و پایین است و یا همهی کسانی که مسئولیت دارند وظیفه و نقش برابر دارند. بحث طولانی خواهد بود اما اینکه سازمان افقی است یا عمودی در بسیاری از سازمانها اصلا جلوی شکلگیری آنها را گرفته است. ببینید گاهی حتا بهترین مدیر را هم که در یک سیستم قرار میدهیم، آن مجموعه را تبدیل به یک سیستم تک نفره میکنیم؛ سیستمی که که تمام خوب و بدش را یک نفر به گردن میگیرد و بعد دیگر سازمان نیست، یک فرد است. در واقع آن سازمان را به بودن و نبودن افراد وابسته میکنیم.»
مرتضی: «برداشت من این است که مجمع عمومی باید تشکیل شود تا در آن تصمیم گیریهای اصلی صورت بگیرد ما نمیتوانیم پنج نفری نقش مجمع را ایفا کنیم!»
نگار: «توانستن که میتوانیم اما از آنجاییکه میخواهیم بچههای دیگر را هم درگیر کار کنیم باید به رای آنها هم احترام بگذاریم. پس ابتدا بیایید یک متن اولیه درست کنیم و بچههایی که میشناسیم را دعوت کنیم.»
سمیه: «من متن را آماده می کنم.»
مهربان دوستان
با درود
گروهی از کنشگران درعرصههای گوناگون بر این باورند که امروز جامعهی مدنی ایران نیازمند دریافت آموزههای بهروز دنیا در زمینهی مدیریت سازمانهای مردم نهاد، انجمن و گروههای دیگر جامعه مدنی است.
بر پایهاین مهم در تلاش هستیم انجمنی آموزشی برپا کرده تا در راستای آن بتوانیم فعالیتهای پراکندهی خود را منسجم کرده و از آن بهرهی بیشتری ببریم.
به همین منظور از شما دعوت میشود تا در مجمع عمومی این انجمن که در روز جمعه ۲۹ آبان ساعت ۱۶:۰۰ در خانه اینجانب (سمیه) تشکیل میشود، حاضر شده تا در صورت تمایل علاوه بر بحث در مورد کلیات انجمن، همکاری پیگیر خود را با انجمن آغاز نمایید.
تا یک ماه پیش از آغاز جلسه، پیشنهاد اساسنامهی انجمن تهیه و برای شما ارسال خواهد شد.
با مهر بسیار
هیات تدارک مجمع پایهگذاران
نگار: « هاها، سریع سمت هم تقسیم کردی؟ »
سمیه: «نه! اتفاقا خیلی مهمه که بقیه بچهها فکر نکنند که ما نشستیم و بریدیم و دوختیم و حالا داریم تن آنها میکنیم. ما تنها تدارک مجمع پایهگذاران را انجام دادیم و آنجا هر تصمیمی گرفتند، حرف آخر است، ما تنها پیشنهاد میدهیم.»
نگار با خنده تایید میکند و تاکید میکند اگر چنین مبنایی در نظر گرفته شده باید با ابزارهایی متفاوت، همین متفاوت بودن انجمن را به نمایش گذاشت. در واقع او بیشتر بر روی برگزاری یک جلسه متفاوت تاکید دارد، جلسهای که در همان ابتدای امر بتواند نمونهای آموزشی باشد. یکی از این ابزارها ارائه طرح پیشنویس اساسنامهی انجمن پیش از برگزاری مجمع عمومی است.
علی: «من اما یک پیشنهاد دارم: برویم بر همین اساس، خودمان هم مطالعه کنیم که یک اساسنامه خوب چه عناصری دارد، بعد با هم در موردش به یک متن اولیه توافقی برسیم. من برای اینکار یک فضایی را باز میکنم تا همه دیدگاهها را آنجا شماره گذاری شده بنویسیم.»
علی طرح نخستین که از پیش آماده کرده بود را به دیگران نشان میدهد. در این طرح که در واقع یک مدل خالی اساسنامه است پرسشهایی مطرح شده که پاسخ به آنها میتواند پایهی اصلی یک اساسنامه باشد:
اساسنامه چیست؟ آنچه انجمن را تعریف می کند. این تعریف از نام انجمن، اهداف آن، روابط درونی و بیرونی، جایگاههای رسمی و حقوقی انجمن را به صورت کامل شرح خواهد داد. در واقع این قانون انجمن است که تنها در مجمع عمومی به تصویب میرسد و هر تغییری در آن نیز باید در همان مجمع و بر پایهی مسیری که در اساسنامه روشن است انجام گیرد.
اساسنامه میبایست ۳ محور اساسی را به طوری دقیق تعریف کند:
۱) تابع تصمیم گیری (شیوهی برگزاری جلسه عمومی، جلسههای هیات مدیره و هیاتهای اجرایی)
۲) تابع اجرایی (شیوه اجرای مصوبات جلسه عمومی)
۳) تابع نظارتی (چگونی نظارت تطابق امور اجرایی با مصوبات و همچنین گردش مالی)
یک اساسنامه دست کم باید موارد زیر را به روشنی پاسخ دهد:
- نام انجمن
- محل و زمینه فعالیت
- هدف
- مقررات شیوهی اجرای مصوبات مجمع عمومی
- قوانین مربوط به عضویت
- ارگانهای انجمن
- وظایف و اختیارات ارگانهای انجمن
- قوانین مربوط به رایگیری
- مقررات مربوط به هیات مدیره (تعداد اعضا اصلی و جانشین، شیوه گزینش آنها، مقررات درونی و رابطهی ارگان ها و …)
- قوانین مالی و اداری
- قوانین نظارتی و حسابرسی
- روند اصلاح اساسنامه
- روند انحلال انجمن
مرتضی: «این یک چهارچوب خوب برای کار است. باید کمی بیشتر روی آن کار کنیم و بتوانیم جزئیات را هم مطرح کنیم.»
علی: «ببینید این موضوع بحث است. هر کدام از ما باید در نوشتههای جداگانه بتوانیم دیدگاههای خود را حداکثر تا یک هفته بنویسیم و در یک جلسه مشترک به بحث بگذاریم. پس اگر موافق هستید تا هفته آینده این متنها را آماده کنیم. پس از این هم، هر هفته یکی از ما موضوعی را انتخاب کند و دستکم ده دقیقه در موردش صحبت کند. من خودم برای اولین هفته از سوئد بیشتر صحبت میکنم. پیشنهاد میکنم نگار در مورد تقدم جامعه مدنی بر دولت، سمیه در مورد رابطهی جامعهی مدنی و احزاب سیاسی و علی هم در مورد قوانین سازمانهای مردم نهاد در ایران صحبت کند. مرتضی هم نگاهی بیاندازد به جامعهی مدنی و ضروتهای آن در جامعه امروز.»
این گروه با این زمینه سازی نخستین از هم جدا میشوند تا در نشست بعد بیشتر بر روی اساسنامه و طرح کلی آن کار کنند.