دموکراسی چیست؟

دموکراسیTweet this چیست؟

«دموکراسی» به معنای انتخابات نیست. به معنای اینکه «دو گرگ و یک گوسفند بر سر اینکه شام چه بخوریم رأی بدهند» نیست. به معنای استبداد اکثریت نیست.

نوشته جاناتان کورمن

Jonathan Korman

«حکومت مردم، بهوسیله مردم و برای مردم»

واژهی «دموکراسی» از واژه یونانی «دِموس کراتُس» به معنای قدرت مردم میآید. این واژه به معنی سلطنت یک پادشاه که در صدر امور است و صاحب مقام است، نمیباشد. حکومت اشرافی افرادی از طبقه ویژه رهبری که برای این کار به دنیا میآیند، نیست. دین سالاری کشیشان نیست که قدرت خود را از طرفداری خدایان میگیرند. هیچ طبقه حاکمیت ویژهای نیست بلکه حکومتی است که انعکاس همه مردم است.

دموکراسی به معنای این است که دولت، مشروعیت خود را از مردم تحت حکومت خود میگیرد، از توده مردم هیچ جدایی ندارد و در خدمت آن‏ها عمل میکند: همان جمله لینکلن: «حکومت مردم، بهوسیله مردم و برای مردم»

این یک اصل است نه یک روش ویژه مانند رأی دادن. روشهای گوناگون ساختاری و سازمانی بسیاری برای تصویب اصل دموکراسی در یک دولت وجود دارد. افرادی که با گفتن «ایالات متحده یک جمهوری مبتنی بر قانون اساسی است و یک دموکراسی نیست» کوته نظرانه ادعای پختگی سیاسی میکنند، در واقع عدم پختگی خود را فاش میکنند. جلسات سالن شهر، همه پرسی، داورانی که توسط قرعه کشی انتخاب می‏شوند، نمایندگان برگزیده: همه اینها و بسیاری دیگر مکانیسم‏های دموکراتیک هستند که شهروندی را در حکومت پایه گذاری می‏کنند.

لیبرال دموکراسی

لیبرال دموکراسی یک مفهوم ویژه از دموکراسی است. در این جا «لیبرال» به مفهوم سده ۲۱ محور سیاسی لیبرال – محافظه کار اشاره ندارد، بلکه به مفهوم سده هفدهم که توسط فیلسوفان سیاسی مانند جان لاک شرح داده شده، اشاره دارد. لیبرال دموکراسی درک می‏کند که دموکراسی تنها این نیست که به سادگی به اکثریت قدرت بدهیم تا اراده خود را به صورت قانون در بیاورند؛ لیبرال دموکراسی برای اقلیت‏ها پشتیبانی‏هایی فراهم می‏کند و از حقوق جهانی همه شهروندان حمایت می‏کند؛ جمله جفرسون: «همه مردمان، برابر آفریده شده اند… . به همه انسانها از طرف خالقشان حقوق غیرقابل انتقالی اعطا شده است… حکومت‏ها در میان انسانها برقرار شدند تا از این حقوق حفاظت نمایند، آن‏ها قدرت‏های مشروع خود را از توافق کسانی که بر آن‏ها حکومت می‏کنند به دست می‏آورند.» لیبرال دموکراسی هدف دولت را ضمانت حقوق مردم می‏بیند که منطقا در نزد دولت اولویت دارد.

لیبرال دموکراسی، دولت را هم به عنوان ضرورتی برای پشتیبانی از حقوق شهروندان به رسمیت می‏شناسد و هم به عنوان تهدیدی برای آن حقوق، و در پی راهی است که با ساختارسازی هوشمندانه نهادهای دولتی، بر اولی تاکید کند و جلوی دومی را بگیرد. جیمز مدیسون در «فدرالیست» این موضوع را شرح می‏دهد:

«اگر انسانها فرشته بودند، نیاز به وجود هیچ دولتی نبود. اگر فرشتگان بر انسان‏ها حکومت می‏کردند نه به کنترل خارجی و نه به کنترل داخلی نیازی بود. در شکلدهی دولتی که قرار است در آن مردم بر مردم حکومت کنند، مشکل بزرگ در اینجا نهفته است: شما ابتدا باید حکومت را قادر به کنترل افراد تحت حکومت کنید؛ و در وهله بعدی آن را ملزم به کنترل خود کنید. بدون شک وابستگی به مردم کنترل ابتدایی دولت است؛ اما تجربه به انسان ضرورت اقدامات احتیاطی جانبی را آموخته است.» Tweet this

آن «اقدامات احتیاطی جانبی» شامل حکومت قانون، انتخاباتی که نمایندگان حاکم را پاسخگو می‏کند، رقابت‏های ساختاری که نهادهای حکومتی را به نظارت و موازنه محدود می‏کند و غیره. این تدبیرهای حفاظتیِ نهادی دوباره می‏توانند شکل‏های مختلفی به خود بگیرند: ایالات متحده دارای قوه مقننه دو پارلمانی است که کرسی‏های آن به صورت جغرافیایی تعریف شده به علاوه یک رئیس جمهور که به صورت ملی انتخاب می‏شود. دانمارک دارای یک قوه مقننه تک پارلمانی است که از احزاب به صورت متناسب نماینده دارد به علاوه یک نخست وزیر که توسط قوه مقنّنه برگزیده شده است و غیره.
دموکراسی این نیست که دو گرگ و یک گوسفند بر سر اینکه شام چه بخوریم رأی بدهند. عکس توسط آلیسون بیلی، برخی حقوق محفوظ است

Photo by Allison Bailey, Some rights reserved
Photo by Allison Bailey, Some rights reserved

یک راه حل ناقص برای یک جهان ناقص

افسوس که دولت‏های لیبرال دموکرات در دنیای واقعی، البته، ناقص هستند. گاهی اوقات آن‏ها حقوق شهروندان را نقض می‏کنند، سیاست‏هایی را تصویب می‏کنند که خلاف منافع شهروندان است و غیره. آن طور که مدیسون شرح می‏دهد؛ لیبرال دموکراسی یک راه حل ناقص برای یک جهان ناقص است.

بنابراین من (جاناتان کورمن) درک می‏کنم که چرا برخی افراد از شکست‏های لیبرال دموکراسی‏ها در دنیای واقعی ناامید شدهاند، مشتاق آزادی آنارشیستی و یا یک پادشاه خوب و هر کدام از رویاهای غیرعملی دیگر هستند. اما تاریخ به من می‏آموزد اصول لیبرال دموکراسی – با وجود نقصهایش – از هر جایگزین واقعی دیگری، جهان بهتری را به همراه می‏آورد. مسیر حکمرانی بهتر اصلاح کردن است – حتی تغییر انقلابی – که سرمایه گذاری ما را در لیبرال دموکراسی ژرف می‏کند، نه متلاشی کردن آن به خاطر جایگزینهای غیرعملی.

جاناتان کورمن یک طراح است و گاهی وبلاگنویسی می‏کند و در منطقه خلیج سانفرانسیسکو زندگی می‏کند. این پست با اجازه وی ویرایش و بازنشر شد.

پیمایش به بالا