شکست بهترین معلم ما است. اما هنوز بسیاری از ما از آگاه ساختن دیگران از بزرگترین شکستمان خجالت زده می شویم. اینجا پنج شکست بزرگ ذکر شده که می توان از آنها آموخت.
امیدواریم که این نمونهها درس های بزرگی باشند و بتوانیم دیگران را نیز برای صحبت کردن درباره شکست ها و موفقیتهایشان تشویق کنیم
شکستهای بزرگ
شکست بهترین معلم است، گرچه می تواند شرم آور باشد. چه کسی حاضر است بپذیرد که پروژه موفقی را داشته یا در واقع پای خود را روی پوست موز گذاشته است؟
خوشبختانه بسیاری از مردمی که ما با آنان صحبت می کنیم فاحش ترین اشتباهات خود را مطرح می کنند. این مطلب بر اشتباهاتی تمرکز دارد که برخی در حین شروع فعالیت با سازمانها صورت گرفته است. این فهرست کامل نیست اما سودمند است.
1. من نیاز به طراح ندارم. چون می توانم نقاشی کنم.
یکی از پاسخ دهندگان ما از افتخار کردن خود می گوید، در زمانی که می خواست یک آرم برای سازمان نوپایش طراحی کند.
”از یک لوگوی آماده استفاده کردم. نیم ساعت وقت برد. یک پرنده به آن اضافه کردم. خیلی به خودم مغرور شدم. افتضاح بود.”
اما پس از استخدام طراحان حرفه ای، تعداد بازدیدکنندگان سایت به صورت چشمگیری زیاد شد و بیش از یک مطلب خوانده میشد.
طراحی بهتر سایت موجب افزایش بازدید کنندگان صرف نظر از محتوای آن میشود.
2. پولی که به دردسرش نمی ارزد
سازمانها پول لازم دارند. اما بعضی از این پول ها با شرایط بسیار سختی بدست می آیند. گزارش دادن برای هر دلاری که هزینه می شود یا هر فعالیتی که صورت می گیرد در یک سازمان کوچک سخت و طاقت فرسا است. یک اهدا کننده برای محکم کاری از حسابرسش می خواست تا عملکرد حسابرس سازمان دریافت کننده کمک را نیز حسابرسی کند. و این یعنی دوباره کاری.
”این چیزی است که خوب می دانم. یکسری کمک های مالی وجود دارد که نمی توانم بپذیرم. چون گزارش دادن برای آن بسیار سخت است و انرژی زیادی را صرف می کند”
3. از ما می خواهید تا چکار کنیم؟
یک محیط کاری خوب نمی تواند الزاما باب میل ما باشد. این لازمه هر کاری است. شاید شما فکر کنید که هر کس میخواهد پروژه ای را اجرا کند باید موافق آن باشد و آن چیزی باشد که انتظارش را برآورده کند. همیشه این اتفاق نمی افتد. بنابراین پیش از شروع هر پروژه ای انتظارات خود را از آن کم کنید. بدانید که چه کاری میخواهید انجام دهید. بدانید شخص یا سازمانی که روی آن پروژه کار میکند چه کار میخواهد بکند.
انتظارات خود را کم کنید
“موافقتنامهای با یک مدیر پروژه داشتیم. فکر میکردیم در همه زمینه ها با همدیگر توافق کردیم. ولی وقتی آن سازمان را ترک کردیم متوجه شدیم که پروژه بر پایه توافقی که کرده بودیم اجرا نشده است. انتظارات ما عوض شده بود. در پایان سرخورده شدیم و احساس بدی پیدا کردیم.”
4. شکست به اختیار ما نیست
اهدا کنندگان از سازمان هایی که از آنان کمک دریافت کرده اند انتظار موفقیت دارند و نمی توانند ناکامی آنان را بپذیرند. این کار را برای ما دشوار میکند. هر چیزی برای آنان گزارش میشود باید مثبت باشد.
” آمادگی برای پذیرش شکست در برخی زمینهها و تجربه کردن اجرای پروژه مشترک در برخی زمینه های دیگر چیزی است که تصور می کنم برخی از مردم در سازمانهای جامعه مدنی تمایلی به آن ندارند. وقتی کاری شکست می خورد برخی خود را سرزنش میکنند که ما می دانستیم این کار به نتیجه نمیرسد. اما اگر ما ایده بزرگی داشتهایم که به نتیجه نرسیده به این معنی نیست که باید کل ایده را کنار بگذارید. گاهی این اتفاق می افتد اما در زمانی دیگر شما آن ایده را به شکل دیگری می توانید اجرا کنید.”
5. خطاهای سازمانی
هر کسی که در یک سازمان مدنی کار می کند در یک جامعه آزاد زندگی نمیکند. بسیاری از جوامع با محدودیت های ارتباطی و مالی روبرو هستند. یکی از پاسخ دهندگان به موردی اشاره می کند که پس از تغییر قانون داخلی در کشورش، اشخاص و سازمانهای مدنی از دریافت کمکهای مالی از طرف امریکا منع شدند. در نتیجه ناگهان سازمان او که همه کمکهای مالی خود را از آمریکا دریافت می کرد با مشکل مواجه شد. آنها شرکای دیگری نیز داشتند و آرم سازمان در وب سایتهای آنان نیز بهکار میرفت. برخی از این سازمانها آرم را از تارنمای خود برداشتند اما برخی دیگر از این کار خودداری کردند. این عمل، فعالان را در شرایط خطرناکی قرار میداد. در نهایت این مشکل برطرف شد اما تنها وکلا از آن بهره خوبی بردند.
چه درسی از این ماجرا می توان گرفت؟ مراقب باشید با چه کسانی شراکت میکنید. اطمینان حاصل کنید که آنها پشت سر شما هستند و نگرانیهای شما را جدی می گیرند.
آمادگی بدترین شرایط را داشته باشید و به بهترین شکل کار کنید.
شما هم داستان شکست خود را تعریف کنید.
این نوشته در دسترس است به زبان: English